حجت الاسلام پناهیان: امام: تکلیف مردم است دستههای شکوهمند بیرون بیاورند!
عقیق:مودّت واجب است، نه محبت!
مودّت واجب است، نه محبت.
مودّت با محبت فرقش اینه که مودّت ابراز شدنیه. چقدر ابراز کردی؟ لباس مشکی
پوشیدی، جلسه آمدی، خود این ابراز است، دَمت گرم، ولی میترسم شکوه
ماشینهایی که دم در پارک شده، اونها بیشتر ثواب ببرند؛ چون آنها تظاهرات
کردند. امام حسین(ع) در بیابانهای کربلا آواره اند، ما در جای خوبی نشستیم
عزاداری میکنیم. ما امام حسین را محاصره کردیم کسی ازش خبردار نشود!
دستههای عزاداری، رزمندگانی که عزم یاری حسین(ع) دارند!
دستههای عزاداری نشان میدهند ما برای نصرت آمدهایم. در زیارت اربعین و زیارات دیگر میگویی: و نُصرتی لکُم مُعَدَّه؛ من آمادهام برای کمک شما. دستههای عزاداری، دستههای رزمندگانی است که میخواهند بروند به یاری حسین(ع)
از شکوه دستۀ عزاداری باید یاد رزمندهها بیفتی!
دستۀ عزاداری را از دور که
میبینی باید یاد رزمندهها بیفتی! در دهۀ محرم خیلی خوب است اینجور
جلسات جلوۀ بیرونی هم داشته باشد. این دستههای عزاداری هنوز کمه؛ هنوز
شکوه لازم را ندارند؛ هنوز خیلیها فکر میکنند دستۀ عزاداری سطحش پایینه،
بیکلاسیه؛ هنوز خیلیها فکر میکنند متفکرین و افراد برجسته باید بنشینند و
دربارۀ حسین صرفاً اندیشه کنند. نخیر، اگر اندیشۀ تو جواب داده، باید برای
اباعبدالله الحسین فریاد بزنی. این فریاد یا حسین تو باید با با اشعاری
سرشار از شعور در خیابان ها جاری شود. حضرت امام(ره) میفرمایند که اگر
بروی در اتاقی زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخوانی، این اسلام را حفظ
نمیکند!
امام: هر مکتبی هیاهو میخواهد!
امام میفرمودند: «هیاهو
میخواهد، هر مکتبی هیاهو! باید پایش سینه بزنی! هر مکتبی تا پایش سینهزن
نباشد، تا پایش گریهکن نباشد، تا پایش در سر و سینه زدن نباشد حفظ
نمیشود.»
اگر همین جلسه در یک دستۀ عزاداری بود، اثر روانیاش در جامعه و اثر روحیاش در ما خیلی بیشتر میشد
امام فرمودند: «مکتبی که
پایش هیاهو نباشد باقی نمیماند!» کسی که اهل اندیشه است، برای حسین(ع)
هیاهو به پا میکند، دستۀ عزاداری راه میاندازد. ای ناصران دین خدا که
آمدید برای نصرت! کاش رسم بود ما بیش از اینکه در مجالس سرپوشیده عزاداری و
حتی سخنرانی کنیم، در دستههای عزاداری این کار را میکردیم. همین جلسۀ
خودمان را اگر وسط دستۀ عزاداری انجام میدادیم، اثرش دهها برابر بود!
البته شاید به این خوشگلی که در جای سرپوشیده باشد از آب در نمیآمد که
خودمان خوشمان بیاید، ولی اثر روانیاش در جامعه و اثر روحیاش در ما خیلی
بیشتر میشد.
امام حسین(ع) آورۀ بیابانها بود! یک ذره شباهت پیدا بکنیم، خوب چیزی است...
اگر ما الآن روی خیابان
نشسته بودیم، برای حسین کلّی سینه زده بودیم، و بعدش هم میخواستیم مقداری
سینه بزنیم، وسط دسته چهارپایه گذاشته بودیم، کمی دربارۀ حسین(ع) حرف زده
بودیم......آوارۀ خیابانها شده بودیم. امام حسین(ع) در بیابانهای کربلا
آواره هستند، ما در جای خوبی نشستیم عزاداری میکنیم. یک ذره شباهت هم خوب
چیزی است پیدا بکند انسان.
دستۀ عزا یعنی رفتم امام حسین را کمک کنم!
دستههای عزاداری یعنی برای نصرت آمدهایم. یعنی من اعتراض دارم!