شریح قاضی از خواصی بود که به دلیل ترجیح دنیا بر دینش زمینه وقوع ماجرای عاشورا و شهادت امام حسین(ع) را مساعدتتر کرد.
عقیق:شریح قاضی از بزرگان تابعی بود که در زمان خلیفه عهدهدار منصب خلاقت در شهر کوفه شد. در زمان امیرالمؤمنین(ع) از سوی حضرت بر همین منصب باقی ماند با این شرط که هیچ حکمی را با نظر امام(ع) اجراء نکند. در ماجرای حضرت مسلم در شهر کوفه او با شهادتی خائنانه یاران و قبیله هانی را از گرد قصر ابنزیاد پراکنده کرد و شهادت هانی بن عروه و بعدها مسلمبن عقیل را سبب شد.
در ادامه، خلاصه ماجرای شریح قاضی را توسط مقام معظم رهبری به همراه موشن گرافیک ببینید:
«تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست، میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند. ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید.
ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟! شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که اطراف دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسلام میشد و دیگر واقعه کربلا اتفاق نمیافتاد.