پای درس اخلاق آیتالله ضیاءآبادی
در حالی که کفش خود را با بند انگشتش گرفته بود وارد شد و گفت: «السلام علیک یا بن رسولالله؛ این سلام به معنای واقعیاش بود؛ یعنی، تسلیمم. امام جواب سلام داد و فرمود: هارون! کفش خود را بگذار و در میان این تنور آتش بنشین.
عقیق:آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان این مفسر قرآن کریم مینشینیم:
درباره امام عصر (عج) آن مقداری که لازم است معتقد باشیم، این است که آن حضرت دوازدهمین امام معصوم منصوب از جانب خداست. از مادر متولد شده و در پناه خدا زنده و از نظرها غایب است و روزی که خدا بخواهد، ظاهر خواهد شد و عالم را اصلاح خواهد کرد. او صراط مستقیم الیالله و امام مفترضالطاعه است و ما در زمان غیبت او وظایفی داریم و باید عمل کنیم تا شرایط ظهورش فراهم گردد، فرمودهاند: تا حداقل 313 نفر از بندگان صالح و مخلص جمع نشوند، او ظهور نخواهد کرد. البته روشن است که این 313 نفر، افراد عادی نیستند. هر کدام باید بتوانند مملکتی را اداره کنند. آن هم افرادی کاملاً مطیع فرمان؛ از قبیل هارون مکی.
اخلاص و ارادت هارون مکی به امام صادق (ع)
وقتی سهل بن حسن از خراسان خدمت حضرت امام صادق (ع) آمد و گفت: آقا! شما چرا نشستهاید و قیام نمیکنید و امت را از دست ظالمان و جباران نجات نمیدهید در حالی که جمعیتهای فداکار جاننثار فراوان دارید. تنها در خراسان، بیش از صد هزار شمشیرزن آماده و گوش به فرمان شما هستند! فرمود: بنشین، بعد، امام خدمتکار خانه را صدا زد و فرمود: تنور را آتش کن. تنور را روشن کرد و وقتی شعلههای آتش بالا آمد امام فرمود: ای خراسانی! برخیز در میان این تنور بنشین. او ترسید و خیال کرد از این که جسارت کرده مستحق کیفر شده است. گفت: مولای من اگر جسارتی کردم؛ عفوم کنید.
در همین اثنا، هارون مکی که از اصحاب امام بود. در حالی که کفش خود را با بند انگشتش گرفته بود وارد شد و گفت: «السلام علیک یا بن رسولالله؛ این سلام به معنای واقعیاش بود؛ یعنی، تسلیمم. امام جواب سلام داد و فرمود: هارون! کفش خود را بگذار و در میان این تنور آتش بنشین. او هم بیدرنگ کفش خود را انداخت و رفت در میان آتش نشست.
بعد امام بنا کرد از سهل بن حسن به طور عادی از اوضاع و احوال خراسان سؤال کرد. او جواب میداد اما تمام حواسش پیش آن مرد در میان تنور آتش بود که آن بیچاره سوخت و امام از اوضاع و احوال خراسان میپرسد! پس از لحظاتی امام فرمود: برخیز و ببین او چه وضعی دارد: با عجله از جا برخاست و نگاه کرد. دید او چهار زانو در وسط آتش نشسته و شعلههای آتش از اطراف او بالا میآید، اما کمترین صدمهای به لباس و بدنش نرسیده است. امام فرمود: ابن حسن! در خراسان چند نفر مانند این، مطیع فرمان هستند؟ گفت: آقا! یک نفر هم نیست! فرمود: آری! ما خود بهتر میدانیم چه وقت باید قیام کنیم.
حالا ما هم با آه و ناله و افغان در دعای ندبه میخوانیم و میگوییم:
«عزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری»؛
«خیلی بر من دشوار است ای مولا و آقای من که همه را ببینم و تو را نبینم؟» اما وقتی آمد آیا مثل هارون مکی خواهیم بود که بیمعطلی اطاعت فرمان کنیم؟
منبع:فارس