19 آبان 1400 5 ربیع الثانی 1443 - 18 : 01
کد خبر : ۷۸۲۴۱
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۱
معصومی‌نژاد تا ماه گذشته و با وجود کهولت سن (86 سال) هیات متوسلین به ۱۴ معصوم علیهم‌السلام را اداره می‌کرد، اما با بروز خونریزی مغزی در بیستم شهریورماه، این شاعر و پیرغلام آذری‌زبان در بیمارستان بستری شده است.

عقیق: حاج سیدحسن معصومی‌نژاد، متولد 1309، شاعر و پیرغلام اهل بیت علیهم‌السلام است که تاکنون ۱۷ کتاب شعر از سروده‌های او منتشر شده و برخی از اشعار او را سلیم موذن‌زاده، استاد کلامی و سایر ذاکران آذری‌زبان خوانده و می‌خوانند.

او پایه‌گذار دو هیات مکتب‌الصادق علیه‌السلام و هیات متوسلین به ۱۴ معصوم علیهم‌السلام است که هیات 14 معصوم در سال 1340 (55 سال قبل) تأسیس شده است.

معصومی‌نژاد تا ماه گذشته و با وجود کهولت سن (86 سال) هیات متوسلین به ۱۴ معصوم علیهم‌السلام را اداره می‌کرد، اما با بروز خونریزی مغزی در بیستم شهریورماه، این شاعر و پیرغلام آذری‌زبان در بیمارستان بستری شده است.

سیداحمد معصومی‌نژاد، کارگردان مستند «کبوتر حرم» (درباره شهید غلامعلی رجبی، مداح) و فرزند این پیرغلام اهل بیت علیهم‌السلام، ضمن اعلام به کما رفتن پدرش، از وخامت حال او خبر داد و از اعضای «کانال پیرغلامان» خواست برای سلامتی او دعا کنند.

در ادامه گفت و گویی که سال گذشته با این پیر غلام اهل بیت(ع) و خانواده اش انجام گرفته را بخوانید:

تكيه به عصا مي‌دهد. با دست ديگرش بازوهاي پسرش را می‌گیرد و روي مبل گوشه حسينيه مي‌نشيند. حواسش پي كتاب‌هايي است كه با خود به همراه آورده است. نفس نفس مي‌زند. عبا را به سختي روي شانه‌هايش جابه‌جا مي‌كند. حاج «سيدحسن معصومي اسكويي» هيئت‌دار 85 ساله محله «سلسبيل» بيش از 50 سال است كه در اين محله زندگی می‌کند. چشم و چراغ محله است و ريش‌سفيدي مي‌كند براي اهالي. با وجود كهولت سن، روضه‌خواني‌هاي جمعه در حسينيه «حضرت زهرا»(س) را ترك نكرده است. اهالي خاطره‌هاي خوبي دارند از صندوق قرض‌الحسنه حسينيه و گره‌هايي كه به كمك اين صندوق باز شده است. كتاب‌هاي روضه سيد حسن دست به دست در هيئت‌ها مي‌چرخد و او هر هفته از روي آن براي اهالي محله روضه مي‌خواند. برای گفت‌وگو با حاج سيد حسن به حسينيه رفتیم.

6 کلاس سواد و 18 جلد کتاب

6 كلاس سواد مدرسه و مكتبی دارد. او از 18 جلد كتابي مي‌گويد كه منتشر کرده و 2 جلد كتابش هم به‌زودي به چاپ مي‌رسد. «قيام حسيني»، «گلشن غم»، «رباعيات معصومي» و «ديوان چهارده معصوم(ع)» از جمله كتاب‌هايي است كه نام حاج حسن روي جلد آن به چشم مي‌خورد. پيرمرد مي‌گويد: «از كودكي به امام حسين(ع) ارادت زيادي داشتم. كتاب‌هاي مذهبي را با علاقه مي‌خواندم. به نوحه‌خواني و روضه‌خواني براي ايشان علاقه‌مند بودم. تمام كتاب‌هايي را هم كه به چاپ رسانده‌ام كتاب‌هايي مذهبي و به زبان تركي آذري يا فارسي استكلمه‌ها با لهجه آذري ادا مي‌شوند و به گوش خوش مي‌نشينند. حاج سيد حسن خاطره‌اي از كتاب‌ها و اشعارش تعريف مي‌كند: «از طرف مجمع‌الذاكران شعرا به مشهد دعوت شده بوديم. در آنجا شعري خواندم كه سبكي تازه و دلنشين داشت. حاضران به داشتن كتاب علاقه‌مند شدند. تمام كتابفروشي‌هاي مشهد را گشتيم اما كتاب تمام شده بود. به سختي توانستيم چند جلد از كتاب را پيدا كنيم و به دست ذاكراني برسانیم كه علاقه‌مند بودند.»

برای رسول ترک روضه خواندم

از حاج «سليم مؤذن‌زاده» تا مداحان و روضه‌خوانان بنام ديگر، اشعار او را در مناسبت‌هاي مذهبي مختلف خوانده‌اند و حاج حسن هم از شنيدن شعرها با صوت مداحان خوشنام بال و پر مي‌گيرد. شعرهايش را حفظ و كافي است مصراعي از يكي از آنها بخواني تا روضه كاملي از آن بشنوي. سید حسن هنوز هم هر هفته از همين اشعار براي اهل هيئت مداحي مي‌كند و روضه مي‌خواند. از خاطراتش از روضه‌هاي قديمي محله سلسبيل مي‌گويد: «سال‌ها پيش رسول ترك، فردی كه مي‌گفتند به خاطر عنايت امام حسين(ع) توبه كرده و از لاتي و مشروب‌خوري دست كشيده و هيئتي شده را يك روز وقتي در جلسه‌اي مشغول خواندن روضه بودم ديدم که با شنيدن روضه‌ با صداي بلند گریه مي‌كند و سرش را به ديوار مي‌كوبد. پرس‌وجو كه كردم فهميدم او کیست. بعد از آن چند بار دیگر هم به مجلس روضه‌ ما آمد و باب دوستي و آشنايي ما از همانجا باز شد. هيئت و مجالس روضه جاي خوبي است براي یافتن آدم‌هايي كه دوستان خوبي هستند

مشاعره با نوه ها و فرزندان

سيد حسن عاقبت به خيري فرزندان و نوه‌هايش را از بركت خدمت به امام حسين(ع) مي‌داند. با صحبت از نوه‌ها گل از گلش مي‌شكفد: «نوه‌هايم هم مثل من مداحي مي‌كنند و روضه مي‌خوانند. نوه كوچكي دارم كه نيمه شعبان در همين حسينيه بلندگو را در دستش مي‌گيرد و مداحي مي‌كند. من هم از ديدن آنها كيف مي‌كنم كه شوق خدمت به ارباب دارند.» نوه‌ها راه خوشحال كردن پدربزرگ را ياد گرفته‌اند و هروقت او را غمگين ببينند برايش روضه و نوحه مي‌خوانند و صله‌هايي كه از پدربزرگ مي‌گيرند بهترين هديه دنيا مي‌شود. حاج حسن از دورهمي‌هاي خانوادگی مي‌گويد: «هر وقت دور هم جمع مي‌شويم من به بچه‌ها و نوه‌ها مي‌گويم به جاي اينكه حرف‌هاي به درد نخور بزنيم بياييد مشاعره كنيم. هر كس شعري مي‌خواند. بچه‌ها به مرور از گردونه خارج مي‌شوند و من مي‌مانم. سید حسن می‌خندد و می‌افزاید: «مداح بايد شعرهاي پرمغز و بسيار به ياد داشته باشد. هميشه آخر كار همه با هم همفكري مي‌كنند تا پاسخ شعري را كه من خوانده‌ام بدهند.» بچه‌ها از شنيدن اين خاطره پدر ياد شب‌نشيني‌ها مي‌افتند و شعرهايي كه در حافظه پدر تمامي ندارد. از حافظ و سعدي تا اشعاري به زبان آذري و شعرهايي كه حاج حسن از دهه 40 تاکنون سروده و به چاپ رسانده است. البته چند وقتي مي‌شود که ضعف و پيري همنشين حاج حسن شده و شعرها را يكي يكي از ذهنش پاك مي‌كند. اما هنوز هم بچه‌ها آخر قصه مشاعره با پدر را خوب مي‌دانند.

صندوق گره گشای محله

مغازه خرازي حاج حسن تا چند وقت پيش هم باز و بيشتر پاتوقي بود براي دوستان و اهالي محله كه دور حاج حسن جمع شوند و شعري بخوانند. از مشكلات محله بگويند و چاره‌جويي كنند. صندوق قرض‌الحسنه حاج حسن هم در همين مغازه راه‌اندازي شد. 30 سال پيش بود كه تعدادي از معتمدان محله به همراه حاج حسن تصميم به داير كردن اين صندوق گرفتند. اهل هيئت و‌باني‌هاي آن هم در صورت نياز از اين صندوق پولي به امانت می‌گرفتند و هم مي‌توانستند نيازمندان را براي رفع گرفتاري‌هاي مالي به صندوق معرفي كنند. از كمك هزينه جهيزيه تا پولي براي تأمين هزينه مسكن و گرفتاري‌هاي ديگر. كافي بود يكي از معتمدان محله كسي را راهي مغازه حاج حسن كند. سید حسن مي‌گويد: «خدا به هر كسي كه پا در راه امام حسين(ع) بگذارد عزت و آبرو مي‌دهد. آبرويي كه من در اين محله و بين مردم دارم و هر چه كه در زندگي به دست آورده‌ام و موفقيت بچه‌هايم، همه زير سايه امام حسين(ع) کسب شده است.»

پرچم را زمین مگذار

حالا كه سیدحسن كمتر پا به هيئت مي‌گذارد و مي‌داند كه رفت‌وآمد به آنجا حتي اگر يكي، 2 كوچه با خانه فاصله داشته باشد برايش سخت است دلش نمي‌آيد پرچمي را كه 60 سال برافراشته نگه داشته به زمين بگذارد. به پسرش مي‌گويد: «بيا پرچمي كه من برداشتم دست بگير و مسئوليت هيئت را عهده‌دار شو.» نگاه به پرچم هيئت مي‌كند كه سال تأسيس آن به 1340 برمي‌گردد. خيالش راحت است كه پسرهايش مثل خود او مسیر راه مداحي و روضه‌خواني را در پيش گرفته‌اند. دلش به آبرويي كه سال‌ها در اين محله جمع كرده خوش است. به روزهايي كه براي پسرها به خواستگاري رفته بود و وقتي براي تحقيق به محله آمده بودند همه اهل محل جز خوبي نگفته بودند: «خيالت راحت. اين بچه‌ها بزرگ شده هيئت هستند و پسران حاج حسن معصومي. هيچ‌وقت كج نرفته‌اند و نمي‌روند.» اهالي از شعرها و نوحه‌هاي او مي‌گويند كه در روضه‌های ماه محرم آذربايجان و باكو خوانده مي‌شود. كتاب‌هايي كه دست به دست مي‌چرخند. از اخلاق خوش حاج حسن مي‌گويند و همسايه‌داري‌اش. از بچه‌هايش كه سلوك و رفتارشان زبانزد است.

پسر حاج سید حسن معصومی اسکویی:

مادرم حواسش جمع پدر است

مادرمان با وجود سن بالا و نياز به مراقبت هميشه حواسش به پدر است. جمعه‌ها وقتي مي‌خواهيم پدر را به حسينيه بياوريم مادر، ايشان را آماده مي‌كند و هميشه حواسش است كه صبحانه كاملي بخورد تا بدنش ضعيف نباشد. مادر سال‌هاست به دليل بيماري‌ نمي‌تواند در مجالس روضه حسينيه شركت كند. دلش پر مي‌كشد براي آمدن به اينجا و هر وقت ما را راهي مي‌كند چشم‌هايش پر از اشك مي‌شود و مي‌خواهد كه دعايش كنيم. خواهران و برادران من هر كدام به حرفه‌اي فرهنگي و مناسب مشغول هستند. از اين بابت خدا را شكر مي‌كنم و به آنها مي‌بالم. فكر مي‌كنم دوستي من و برادران و خواهرانم با كتاب علاوه بر علاقه شديد پدر به كتاب خواندن به همت مادر هم برمي‌گردد. ما در كودكي كتاب‌هاي داستان زيادي داشتيم. به ياد دارم يك روز مادر همه اين كتاب‌ها را شماره زد و فهرستي از آنها تهيه كرد و به بچه‌هاي محله اجازه مي‌داد تا اين كتاب‌ها را به امانت ببرند. ما شديم صاحب كتابخانه خانگي محله. اسم كتاب و كسي كه آن را امانت گرفته بود در دفتري يادداشت مي‌كرد و كتاب را به او مي‌سپرد. حتي بچه‌ها اجازه داشتند اين كتاب‌ها را در خانه ما بخوانند و بعد آن را سر جاي خود بگذارند. مادر آن زمان جاي خالي يك كتابخانه عمومي در سلسبيل را براي بچه‌هاي محله پر كرده بود و خيلي از دوستان ما را با همين كار به كتاب علاقه‌مند كرد.

بتول معصومی دختر حاج حسن:

عهد بستیم که هر هفته پدر را به حسینیه بیاوریم

پدر در يكي، 2 سال اخير خيلي ضعيف شده و راه رفتن و زياد نشستن براي او كمي مشكل است. گاهي پيش مي‌آمد كه نتواند به حسينيه بيايد و در برنامه‌ها و روضه‌هاي هفتگي شركت كند. اين موضوع براي پدر كه به اين مجالس عادت كرده كار سختي بود.
يك روز وقتي جلو تلويزيون نشسته بود با ديدن تصويري از پرچم امام حسين(ع) و شنيدن نام ايشان به گريه افتاد. همان روز من و خواهر و برادرانم با هم عهد بستيم كه هر طور شده هر هفته ايشان را به حسينيه بياوريم تا در مراسم جمعه‌ها شركت كند. جمعه‌ها هر كدام از ما بچه‌ها به سراغ پدر مي‌رويم و ايشان را به كمك مادر آماده مي‌كنيم و اينجا مي‌آوريم. از وقتي پدر دوباره به حسينيه پا گذاشته روحيه بهتري پيدا كرده است. مرور شعرها به حافظه‌اش كمك مي‌كند و او را سر ذوق مي‌آورد. جمعه‌ها از صبح پدر در تكاپوست.

مرتضی خسروانجم دوست حاج حسن:

هیئت داری در سرشت حاج حسن است

حاج آقا معمولاً نخستين کسی است كه به هيئت پا مي‌گذارد و با وجود سن و سال زيادي كه دارد، تقريباً هميشه آخرين نفري است كه هيئت را ترك مي‌كند. به‌خصوص در شب‌هاي ماه رمضان. چيزي كه هميشه توجه مرا به خود جلب مي‌كند مديريت او در برنامه‌هاي هيئت است. هيئت‌داري در خون حاج‌آقاست. تا كمي قبل از اين مراسم روضه‌خواني روزهاي جمعه در منزل اهل هيئت برگزار مي‌شد. اما اخيراً تعدادي از آنها به رحمت خدا رفتند و تعدادي هم مريض احوال هستند و پا به سن گذاشته‌اند. تا زماني كه روضه در خانه‌ها برگزار مي‌شد از اول سال حاج آقا برنامه‌اي براي هيئت مي‌نوشت و روي ديوار حسينيه نصب و تاريخ هر جلسه و مكان آن را مشخص مي‌كرد. هر كس از هر زماني از سال وارد هيئت مي‌شد و مي‌خواست بداند ماه بعد فلان روز جلسه در كجا برگزار مي‌شود مي‌توانست از روي فهرست تهيه شده خيلي راحت بررسي كند. حاج آقا روي موضوع كيفيت غذاها و پذيرايي از مهمانان هيئت هم خيلي حساس است و هميشه مستقيماً روي اين برنامه‌ها نظارت دارد. به‌ويژه در برنامه نذري خود ايشان كه در نيمه شعبان ادا مي‌شود حساسيت زيادي به خرج مي‌دهد. يكي از بهترين خاطره‌هاي من از حاج آقا در 20 سالي كه ايشان را مي‌شناسم حضور نوه‌ها و فرزندانش در روز نيمه شعبان در حسينيه براي اداي نذري است. نوه‌هاي كوچك حاج آقا مثل خودشان به روضه و مداحي علاقه‌مند هستند و روزهاي نيمه شعبان اينجا مداحي مي‌كنند.

منبع: کانال پیرغلامان و همشهری محله

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: