عقیق: تفسیر قرآن همگام با نزول تدریجی آیهها و سورهها آغاز شد. پیامبر اکرم
(ص) پس از نزول هر تعداد آیه، آنها را بر مردم تلاوت
میکرد و سپس به امر تعلیم و توضیح مفاد آنها میپرداخت:«هُوَ الَّذی
بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ
وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا
مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ».(1)
طبیعی بود که اصحاب و مسلمانان
در قدرت فهم مراد و کنایههای الفاظ و عبارتها قرآن در یک سطح نباشند؛
گروهی درکمال معرفت و درک و برخی نیز در رتبههای پایینتر باشند و حتی
معانی برخی لفظها، اصطلاحها، اشارهها و کنایهها را ندانند.
مثلاً معنای «مُهْل» در آیة هشتم سورة معارج: «یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْل» را توضیح میفرمودند که مراد ته روغنی است که اگر به پوست صورت نزدیک شود، موی صورت را میریزد.(2)
یا کلمه وسطاً در آیه 143سورة بقره«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطا» را به «عدلاً» معنی میکرد.(3)
یا دعا درآیه 60 سورة غافر «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم»به عبادت معنا کرد.(4)
و یا مراد از «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر»(5) را به آشکار شدن سفیدی روز از سیاهی شب معنی نمود.(6) این عمل، در کنار تبیین یا بیان مصادیق مورد نزول یا بیان اصطلاحات ویژة قرآنی است که در آینده توضیح بیشتری خواهیم داد.
آن حضرت در کنار تعلیم عمومی به مسلمانان که به دنبال نزول هر دسته آیات صورت میگرفت، به تعلیم دانش قرآن به اصحاب خود اهتمام فراوانی نمودند. ابوعبدالرحمن سلمی از زبان اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که روش تعلیمی ایشان به اصحابی همچون عبدالله بن مسعود و مانند او بدینگونه بود که ده آیه را بر یارانش میخواند و تا آنها را حفظ نمیکردند و نکات علمی و عملی آنها را فرا نمیگرفتند، به تعلیم آیات دیگر مبادرت نمیورزیدند.(7)
تعلیم ویژه، جامع و گسترده همة معارف قرآن به امیرالمؤمنین(ع) بخش دیگری از اهتمام آن جناب در تفسیر قرآن به معنای گسترده و شامل آن بود؛ چنانکه امیرالمؤمنان، علیعلیه السلام، در روایتی به این عنایت ویژه، به طور مشروح اشاره فرموده و در ضمن آن میفرماید:«... وَ لَیْسَ کُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله کَانَ یَسْأَلُهُ عَنِ الشَّیْءِ فَیَفْهَمُ وَ کَانَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْأَلُهُ وَ لَا یَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ کَانُوا لَیُحِبُّونَ أَنْ یَجِیءَ الْأَعْرَابِیُّ وَ الطَّارِئُ فَیَسْأَلَ رَسُولَ اللَّهِصلی الله علیه وآله حَتَّى یَسْمَعُوا وَ قَدْ کُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً وَ کُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَةً فَیُخَلِّینِی فِیهَا أَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دَارَ وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله أَنَّهُ لَمْ یَصْنَعْ ذَلِکَ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَیْرِی ...».(8)
از ابن عباس نیز مرجعیت آن حضرت در علوم اسلامی و از جمله آنها تفسیر چنین گزارش شده است.
«إِذَا ثَبَتَ لَنَا الشَّیْءُ عَنْ عَلیٍ لَمْنَعْدِلْ عَنْهُ إِلَی غَیْرِهِ».(9)
اسدالغابة
به نقل ازعبدالله بن عمربن هند جملی نقل میکندکه حضرت علیعلیه السلام
فرمود:«کُنْتُ اَذَا سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ9 اَعْطَانِی وَ اِذَا سَکَتْتُ
اِبْتَدَأَنِی».(10)به این ترتیب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این
سطوح سهگانه قرآن و معارف آن را به مسلمانان و صحابه تعلیم فرمود. معارف
آن را به مسلمانان و صحابه تعلیم فرمود.(11)
پی نوشت ها:
1_( جمعه / 2؛ «اوست آن کسی که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد، و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»)
2_( ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 140؛ «کَعَکْرِ الزِّیتِ فَإذَا قَرَّبَهُ اِلَی وَجْهِهِ سَقَطَتْ فَرْوَةُ وَجْهِهِ فِیه».)
3_( ر. ک: محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 6.)
4_(همان، ص 229 ، ح 2895.)
5_(بقره / 187؛ «تا رشتة سفید بامداد، از رشتة سیاه بر شما نمودار شود.»)
6_(محمدمشهدی قمی، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، ج2، ص 254.)
7_(ر ک: محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ج1، ص271 ، به نقل از اسد الغابة، حلیة الاولیاء و غیر آنها؛ محمد ابن جریرطبری، جامع البیان، ج1، ص 27و28، به نقل از ابوعبد الرحمن سلمی.)
8_(ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، باب اختلاف الحدیث، ص 64؛ «این طور نبود که هر کدام از هم صحبتهای رسول خدا9 چیزی از او بپرسد، کلام آن حضرت را بفهمد. کسانی بودند که از او میپرسیدند و در مقام فهم مقصود نبودند، تا آنجا که دوست داشتند یک عرب بیابانی و رهگذری بیاید و چیزی از رسول خدا9 بپرسد و آنها بشوند؛ ولی من هر روز برای ورود بر رسول خدا9 نوبتی داشتم و هر شب نوبتی، که در این دو نوبت، با آن حضرت خلوت میکردم و از هر موضوعی که آن حضرت میل داشت، صحبت میکردم و همة اصحاب رسول خدا9 میدانند که با احدی از مردم جز من چنین کاری نمیکرد ... .»)
9_(ر. ک: محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 67، به نقل از سعید بن جبیر از ابن عباس.)
10_(ر. ک: ابن اثیر، اسدالغابة، ج 2، ص 300.)
11_(برگرفته از کتاب تفسیر فریقین، عبدالکریم بهجت پور.)
منبع:شبستان
211008