عقیق: احمد بابایی شاعر و آئینیسرای کشورمان شعر تازهای در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.این شعر که به حجتالاسلام شیخ زکزاکی تقدیم شده است به شرح زیر است:دوباره ابر سیاهی زلال میبینمبه دوش هر افقی یک بلال میبینمشکسته زهر هوا را منارهای دم عصرشده به روضه مقتل، اشارهای دم عصرچه گُردهها که به حق، راه راه میبینمبه پای لب، سرِ خالی سیاه میبینمسپیدهای که به خاک سیاه جان باشدبلال ماذنهی آخرالزّمان باشدبه خون نشسته دلم خسته و شکسته دلمبه جون عصر خمینی، دخیل بسته دلمبه جون عصر خمینی، گواه یعنی زخمحسین... عطر غلام سیاه... یعنی زخم***به خون نشسته دلم... حق دهید آه کشدهمیشه آخر روضه به قتلگاه کشدبه جون عصر خمینی قسم که دست خداهمیشه خال لب یار را سیاه کشدعجیب نیست که شمری دوباره در گودالعمامه از سر یک شیخ بی گناه کشدعجیب نیست که چلپاسهی سعودیهاتقاص شمس عجم را ز قوم ماه کشددوباره خولی صهیون به غارت آمده استکه معجر از سر یک مشت بی پناه کشد***خورَد به آینهها سنگ خارهای دم عصرنمانده دست حرم، راه چارهای دم عصربه زیر نعل رود جسم پارهای دم عصرز گوش کنده شود گوشوارهای دم عصر***به نیجریّه تف قتلگاه پیچیده استدوباره عطر غلام سیاه پیچیده استبه شش ذبیحش اگر ضجّهایم، اگر آهیمقیام ماست به پشت مقام «ابراهیم»همین که شش سپرِ جونِ ما شهید شده استقسم به شیهه ی شمشیر، روسپید شده است***خدا به خیر کند حُقّهی سیاسی راحقوقدانی و تکلیف ناشناسی راخدا به خیر کند «کدخدا هراسی» را«ظریف کاری» و لبخند التماسی رابه وهم، دور زمان، بر مرادشان رفته ستکه «جون عصر خمینی» ز یادشان رفته ست***به حیرتی که گره در خیال میبندداجل به غیرت آئینه، بال میبنددمنارهها همه از فصل نور میگویندبه نیجریه اذان ظهور میگوینداگر مُوکّلِ صهیون، شریعه را بسته استیهود اگر رهِ «سنّی و شیعه» را بسته استبه شرق و غرب، هیاهوی کربلا با ماستبه جون عصر خمینی قسم! خدا با ماست...