آیت الله سبحانی در ادامه مباحث اثبات حرام نبودن زیارت قبور انبیا و اهل بیت(علیهم السلام) به مسأله توسل به ارواح پاک ایشان در جهت جلب کرامت الهی و برآورده شدن حاجات اشاره کرد و گفت: انسان واقعیتی در پشت جسم خود به نام روح و روان دارد و جسم تنها لباسی است که بر تن او کشیدهاند و اینکه مرگ پایان زندگی نیست، بلکه روح پس از جدایی از بدن به زندگی خود ادامه میدهد.
عقیق:وهابیت به دلایل عقلی توجه نمیکند. برای اثبات امکان ارتباط با برزخیان
دلیل نقلی میآوریم که گفت وگوی نبی صالح با مردگان قوم خود یک دلیل محکم و
شاهد آن آیه ۷۸و ۷۹ اعراف است که پس از دیدن عذاب و مردن است که طبق بیان
قرآن، حضرت صالح با ارواح آنها سخن میگوید. آیه ۹۱ تا ۹۳ اعراف نیز دلیل
بر همین گفتار است که سخن گفتن شعیب را با قوم خود پس مردن آنها اثبات
میکند.
پس از جنگ بدر که پیروزی شگفت آور مسلمانان با تعداد اندک و
امکانات محدود در مقابل سپاه عظیم کفر به دست آمده بود، پیامبر با مردگان
کفار که آنها را در گودالی ریختند چنین سخن میگفت: ای خفتگان در گودال،
آنچه پروردگار به آن وعده داده بود درست یافتید؟ من وعدههای پروردگارم را
درست یافتم. برخی به نسبت اصل سخن خرده گرفتند، حضرت در پاسخ فرمود: شما از
آنها شنواتر نیستید، این روایت محکم است و متعدد در منابع ذکر شده است.
این اتفاق معجزه نبود، زیرا اعجاز در مقابل انکار طرف است. اینجا یاران
حضرت انکار نداشتند تا احتیاج به اعجاز باشد.
سخن گفتن ابوبکر با
پیامبر زمانی که از دنیا رفته بود در کتابهای معروف اهل سنت آمده است و
نیز ماجرای سخن گفتن امام علی(علیه السلام) با پیامبر هنگام غسل پیکر ایشان
که همه این موارد اثبات میکند توسل به ارواح مقدس حتی در زمان پیامبر(صلی
الله علیه و آله) نیز رایج بوده است.
وهابیت سه نوع توسل را جایز
میدانند ۱- توسل به ذات حق تعالی و اسما و صفات او. ۲- توسل به اعمال
صالحی که انسان در گذشتهاش انجام داده است. ۳- توسل به دعای برادر مؤمنی
که هنوز در حیات است. و نیز سه نوع توسل را منع میکند که ۱- توسل به
انسانهای با فضیلت و مقرب نزد خدا. ۲- سوگند دادن خدا به حرمت و قداست
آنان. ۳- درخواست دعا از پیامبران و انسانهای صالح پس از درگذشت آنها.
این سه مورد به نظر وهابیت ممنوع است. در نهایت، تمام این سه مورد به یک
مورد باز میگردد که همگی کرامت انبیا را وسیله قرار دادهاند تا خدا به
احترام آنان دعای انسان را مستجاب کند، در غیر این صورت ذات منهای کرامت و
قداست نمیتواند وسیله اجابت دعا گردد.
روایتی با سند محکم و دلالت
کامل بر استدلال ما وجود دارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مرد
بیماری توصیه کرد دعا بخواند و به ایشان توسل کند، مرد نابینا ابتدا به
دعای پیامبر توسل کرد؛ زیرا گفت «ادع الله ان یعافینی» و نیز پیامبر(صلی
الله علیه و آله) به این مرد دعایی آموخت که به شخص ایشان متوسل شود. با
وجود دلالت محکم و صریح، ابن تیمیه به دلیل پیشداوری به تأویل آن میپردازد
که توسل به دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شده نه توسل به شخص
او. حال آنکه شکی نیست که آن بیمار به دعای او متوسل شد، اما پیامبر(صلی
الله علیه و آله) به او دعایی آموخت که در آن توسل به شخص ایشان وارد شده
بود، یعنی توسلی را تجویز کرد که وهابیت آن را ممنوع میداند.
با
وجود نقل در کتاب بخاری که عمر نزد عباس، عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله)
آمد و ایشان را وسیله توسل برای رفع خشکسالی قرار داد. این ماجرا در
بسیاری از کتابهای معتبر اهل سنت و وهابیت آمده است. اما همچنان میگویند
عمر بن خطاب به دعای عموی پیغمبر توسل جست نه به ذات ایشان یا منزلت و مقام
او، در نتیجه توسل به دعای مؤمن در حال حیات هیچ اشکالی ندارد.
وهابیت
توجه ندارد که در میان صحابه افراد زیادی در قید حیات بودند، اما عمربن
خطاب، عباس را انتخاب کرد، زیرا توسل به عموی پیامبر به دلیل انتساب او به
پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود نه اینکه فقط عباس دعا کند و دیگران آمین
بگویند. در نتیجه آنها به پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در حیات
نبودند، توسل کردهاند. منبع:قدس