عقیق: نماز یکی از مهمترین و اساسیترین دستورالعمل انسانسازی و سیر و سلوک معنوی است به طوری که برخی از بزرگان فرمودهاند اگر نمازِ انسان اصلاح شود، همه امور انسان اصلاح میشود.
این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند داده و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق میدهد.
به همین منظور، سلسله مباحث اسرار نماز را که توسط استاد فقید عرفان اسلامی، آیتالله محمدمهدی مهندسی(ره) مطرح شده و به وسیله یکی از شاگردانش گردآوری و تنظیم شده، تقدیم خوانندگان گرامی قرار میگیرد.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
انواع موانع حضور قلب در نماز
در بحث گذشته در یک نگاه اجمالی، مقداری به بحث حضور قلب در نماز، اشاره داشتیم. در این جلسه بحث موانع حضور قلب را دنبال میکنیم.
با توجه به اهمیت حضور قلب و موقعیت ویژهای که در مسئله نماز، مقبولیت نماز، بالا رفتن سطح کیفی نماز دارد، باید تلاش کرد آنچه که به عنوان مانع، سر راه هست، برداشته شود.
پراکندگی خاطر، مانع حضور قلب است
از جمله این موانع، تشتت خاطر است. آنچه که در درون، نمیگذارد انسان تمرکز پیدا بکند و توجه پیدا بکند، نمیگذارد به نوعی حواس نمازگزار جمع باشد.
با وجود این تشتت، با وجود این اضطراب، با وجود این حالت پراکندگی در درون، قطعاً نمیشود انسان آن حضور قلب لازم را در نماز پیدا بکند.
علت پراکندگی خاطر در نماز چیست؟
حالا این تشتت و پراکندگی دو نوع علت دارد: یک نوع، علتهای خارجی و بیرونی است. علتهای خارجی و بیرونی یعنی در محیط فیزیکی که قرار گرفته یک سری مسائل، یک سری جذابیتها، یک سری اشیاء، موجب حواس پرتی نمازگزار میشود.
مثلاً در یک جایی قرار گرفته که سر و صدا زیاد است و مسلماً نمیتواند تمرکز پیدا بکند. جایی که تلویزیون دارد برنامه پخش میکند، جایی که رادیو روشن است، جایی که شلوغ است.
البته این نکاتی که گفته میشود برای انسانهای مبتدی است، و الا انسان که توانمند شد، قدرتمند شد، آمد بالا، در چنین شلوغیها هم تمرکز پیدا میکند اما بحث سر انسانی که است که حالا میخواهد حضور قلب را به دست آورد و اول راه است.
پس در محیطهای جنجالی، در محیطهای سر و صدا دار، طبیعتاً نمیشود تمرکز پیدا کند و قلب و دل حضور در عبادت پیدا بکند.
یا این که محیطی است که یک سری دیدنیهای ظاهری نظر او را جذب و جلب میکند. تصاویری در مقابلش قرار گرفته، جذابیتهای ظاهری مقابلش قرار گرفته است. روی فرشی که دارد نماز میخواند، تصاویری هست، گلهایی هست و امثال اینها.
بالاخره اینها به نوعی برای مبتدی، برای انسانی که اول راه است، ایجاد مزاحمت میکند، حواسش را پرت میکند.
یا این که از نظر جسمی خستگی شدید دارد، این هم باز از جمله عوامل بیرونی است. خستگی شدید دارد یا تحت فشار گرسنگی است یا این که غذا زیاد خورده، اینها نمیگذارد که تمرکز پیدا کند. یا کم خوابی دارد، خوابش میآید و خستگی بدن یا خواب آلودگی نمیگذارد تمرکز پیدا بکند.
یا لباس تنگ پوشیده، یک لباسی پوشیده که نشست و برخاست در این لباس برایش سخت است، و امثال این گونه مسائلی که مربوط به جنبههای فیزیکی است، مربوط به جنبههای ظاهری است، خب طبیعتاً یک چنین جذابیتهایی و یک سری مسائل این چنینی مانع میشود از این که انسان نمازگذار بتواند تمرکز و توجهی را پیدا کند.
راه بر طرف کردن علتهای بیرونی پراکندگی خیال
بر طرف کردن این موانع، راحت است. در یک محیط خلوت قرار میگیرد، در یک محیطی که جذابیتهای ظاهری نباشد، موقعی را برای عبادتش انتخاب میکند که آن فشارهایی که از نظر جسمی رویش هست، نباشد و امثال اینها.
علتهای درونی پراکندگی خاطر
و اما مانع و علت دیگر، مربوط به امور باطنی است. آنچه که مربوط به امور باطنی است در دو محور باید بهش توجه کرد:
یکی محور قوه خیال است. قوه خیال یک قوه فرّار است، یک قوه هرزه گرد است. قوهای است که دائماً در درون دارد تصویر سازی میکند. دائماً در درون خطوراتی را میپذیرد. صورت سازیهایی میکند. خب با وجود چنین قوه فرّار، مشکل است که انسان بتواند تمرکز پیدا بکند. البته در فرضی که ادبش نکرده، کنترلش نکرده، دائماً صورتگیری میکند، دائماً تصویرسازی میکند، دائماً چهرهسازی میکند، از این موضوع به آن موضوع، از این محور به آن محور، از این خاطره به آن خاطره منتقل میشود. انسان در حالی که مشغول صورت نماز است، این قوه در درونش فعال است. لذا باید آن را کنترل کرد. باید مؤدبش کرد که راهش را اشاره میکنیم.
دومین عامل باطنی، حب نفس و حب دنیاست. آن محبتی که انسان نسبت به مسائل نفسانی و مسائل دنیوی در درون دارد نمیگذارد انسان به عالم قدس توجه داشته باشد. نمیگذارد به فراسوی این عالم توجه کند. سرش را انداخته پایین و دائم دارد در ارتباط با این عالم این سویی و پایین، فکر و تلاش میکند. خب اینها مجموع مسائلی است که باعث حواس پرتی، تشتت، اضطراب و پراکندگی خاطر میشود.
راه جلوگیری از پراکندگی خیال / چگونه بر قوه خیال مسلط شویم؟
راه جلوگیری از پراکندگی خیال چیست؟ آیا واقعاً قوه خیال را میشود کنترل کرد؟ جواب این است که حالا گر چه بعضیها گفتهاند نمیشود! گفتهاند قوه خیال، قوهای است که در اختیار ما نیست، خاطرههایی است که دارد تند تند میآید و بر خلاف آن افکاری که انسان نشسته با اختیار خودش پیرامون یک موضوعی دارد فکر میکند و آن را میتواند جهت بدهد، سمت و سو بدهد اما خاطراتی که دارد میآید بی اراده انسان است و همین طور دارد به ذهن میآید.
اما این نظر، صحیح نیست. بلکه این قوه، کاملاً قابل کنترل است، قابل تمرین است، انسان با تمرین و با برنامه میتواند این قوه را متمرکز کند.
برخی از کارها به صورت ظاهر، خیلی مشکل و سخت مینماید اما با تجربه و با تمرین میشود انجام داد.
نفس انسانی، طوری است که اگر تمرینش بدهی و اگر ریاضتش بدهی با مجاهده و ریاضت خیلی کارها را میتواند انجام بدهد و تغییر و تحولاتی در او به وجود بیاید. از جمله اینها قوه خیال است.
باید از ابتدا و از آغاز، تمرین بکند؛ به این معنا که در ارتباط با برخوردهایی که میخواهد انجام بگیرد بر خلافش عمل کند، در حوزه مسائل عملی راه عمدهاش این است که بر خلافش عمل کند.
یعنی همین که خیال رفت به یک سمت و سویی، نگذارد. همین که خواست از یک مسیر منحرف بشود، برگرداند. یعنی باز برگردد به آن موضوع اولی که داشت فکر میکرد و تمرکز داشت.
خب مسلماً در مراحل اولیه، این کار، سخت است. خیال رها میشود و سر از یک موضوع دیگر در میآورد ولی انسانی که بنا دارد قوه خیال را جمع و جور کند، با تلاش میتواند. باید زحمت کشید و کنترلش کرد.
این را باید توجه داشته باشیم که خیلیها دلشان میخواهد تمرکز پیدا کنند اما حاضر نیستند این مساله را عملیاتی بکنند. یعنی فکر میکنند با یک ذکر و وردی میشود یک روزه، دو روزه، تمرکز پیدا کرد! نه خیر، تمرین لازم دارد.
کسی که وارد نماز میشود و به اندازه «الله اکبر» میتواند تمرکز پیدا کند، به اندازه یک سوره حمد میتواند تمرکزی پیدا کند، حسّ حضور در پیشگاه حضرت حق و آن احساس ذلت عبودیت و عزّت ربوبیت که در بحثهای قبل گفتیم را داشته باشد، باید سعی کند این احساس را حفظ کند و اگر خیال، از این فضا خارج شد، دوباره برگرداند. خب این، افتان و خیزان دارد، ریزش و خیزش دارد، اما این کار را انجام بدهد، یعنی تمرین بکند بر این که تا خیال از این فضا میخواهد خارج بشود به حالت اول، برگرداند.
تا پایان نماز، تکههایی را حضور داشته و یک تکههایی در رفته و باز برگردانده است. باز این عمل را انجام بدهد. در رکعات بعدی هم همینطور، تا بالاخره نماز تمام شود.
کسی که این کار را تکرار کند، کم کم توانمند میشود و در حدّ یک رکعت، میتواند تمرکز پیدا بکند. یواش یواش میبینی در حد دو رکعت توانسته این توان را پیدا بکند. کم کم میرسد تا رکعت سوم و ...
این توانمندیها در سایه این تمرینها برای نفس حاصل میشود و قوه خیال میتواند کنترل شود.
نکته دومی که در ارتباط با کنترل قوه خیال مؤثر است این است که قوه خیال، حول مسائلی میگردد که برای ما مهم است.
ببینید همین آدمی که فرض کنید در موضوعات مختلف، خیالش پراکنده است و این طرف و آن طرف میچرخد اگر در همین حال، یک دفعه یک خبر بسیار ناراحت کننده یا بسیار خوشحال کننده برسد، میبینی به سرعت از مسائلی که بود رها میشود و میآید پیرامون این موضوعی که الان بهش رسیده، متمرکز میشود. چون این موضوع برایش مهم است و اهمیت دارد.
ما باید پیرامون اهمیت نماز یک مقداری کار کنیم. چطور در ارتباط با امور روزمره ماهها و سالها تلاش میکنیم که کار دنیایمان درست بچرخد. یعنی توجه داریم که بالاخره برای چرخیدن امور زندگی باید تلاش کنیم. خب آیا درباره نمازی که تمام سعادت دنیا و آخرت ما در گرو آن است نیز اینچنین رفتار میکنیم؟ مثل امور مالی، برای نماز هم برنامه میریزیم؟
واقعاش این است که مسئله اهمیت نماز، برای ما روشن نشده، جا نیفتاده، و نمیدانیم همه چیز ما در گرو این نماز ماست؛ اگر میخواهیم در دنیا سعادت داشته باشیم، اگر میخواهیم در آخرت، خوشبخت باشیم، اگر بدانیم کمالاتی که در دنیا و در آخرت و در هر نشئهای که میخواهیم برسیم در سایه یاد حق و قرب حق حاصل میشود و این نماز، عالی ترین نماد یاد حق است و عالی ترین نماد قرب حق است، کار تمام است.
اگر ما واقعاً پیرامون نماز، اهمیت نماز، نورانیت حاصل در پرتو نماز، بیندیشیم، فکر کنیم، نفس ما توجه به اهمیت این مسئله پیدا بکند به طور قطع و یقین قوه خیال هم دنبال همین مسئله مهم خواهد چرخید.
قوه خیال، خاطره ساز است. قوه خیال، تصویرگر و صورت ساز است. صورتگری در حوزه چه مسائلی میکند؟ مسائلی که در نفس انسان، حاکم است یعنی آن چیزی که بیشتر به آن توجه میکنی آن را صورتگری میکند.
یک کاسب و بازاری که تمام امور حاکم بر او مسئله اقتصاد و مسئله درآمد و پول و اینهاست و کاری با درس و کتاب و کلاس مثلا ندارد، قوه خیالش هیچگاه صورتگری تألیف و تحقیق و تدریس و امثال اینها نمیکند. آن محوری که در وجود این شخص، حاکم است مسائل اقتصادی است. اگر قرار است فکری بکند، اگر قرار است خاطرههایی به ذهنش بیاید، صورتگریهایی بکند حتی در عالم خواب، خواب مسائل اقتصادی میبیند، خواب مسائل مالی میبیند، خواب تجارت میبیند، خواب سود و زیان مسائل اقتصادی را میبیند.
یک کسی که دنبال قدرت است، عاشق قدرت است و این برایش مهم است، پست و میز و ریاست و امثال ذلک برایش مهم است مسلماً خطورات یک همچنین انسانی خیلی متفاوت است با آن دیگری که در محور اقتصاد و بازار، کار میکرد.
یکی دنبال مسائل شهوانی و مسائل جنسی است. در خواب و بیداری آن تصویرها، آن خاطرهها، آن خیالاتی که دارد به ذهنش میزند و دائم در ارتباط با مسائل جنسی و صور محرکه جنسی و امثال ذلک است.
بنابراین این مهم است که نفس ما توجه به چه محوری دارد، محور حاکم در نفس چیست؟ ما اگر به مسئله نماز، اهمیت دادیم، واقعاً این موضوع برای ما روشن شد، فهمیدیم آثار نماز را، اگر لذت نماز به کاممان نشست، اگر فهمیدیم که دنیای ما وابسته به نماز است، آخرت ما وابسته به نماز است، حل گرههای معنوی و روحی به واسطه نماز است، کار درست میشود و خیال متمرکز میشود.
متأسفانه اینها را ما متوجه نیستیم. ما نماز را یک حرکتی میبینیم در کنار دیگر حرکتهای زندگی. یک عملی میبینیم در کنار دیگر اعمال.
ولی اگر بیاییم این را حساب بکنیم که همه سعادتهای ما، همه خوشبختیهای ما در گرو بحث نماز است، طبیعتاً اگر دل و قلب به این مسئله توجه کرد خود به خود در نماز، آن محورهایی که میآید، آن صورتسازیهایی که میشود، آن تصویرهایی که میآید قطعاً پیرامون مسائل معنوی، مسائل نماز، مسائل الهی و امثال اینها خواهد بود.
بنابراین هرچه به اهمیت نماز آگاهتر شویم و آن را بر قلب خود تزریق کنیم قطعاً قدرت تمرکز و قدرت تسلط بر قوه خیال، بیشتر خواهد شد.
منبع: فارس
211001