چهکسی است که بتواند مثل خدا رنگ کند. نمیبینی خدا چشم و ابرو درست کرده است و همه عاشق چشم و ابرو هستند، در حالی که چیزی که الآن در دست و بال ریخته است چشم و ابروست. هم زنها آن را عیان کردهاند هم مردها. تازه آنچه دید دارد چیزی است زیرا این چشم و آن را هم خدا به انسان داده است. پنج حس در صورت است: سامعه، باصره، ذائقه، لامسه و بویایی. هر چیزی را که آن بالا پسندیدهاند، این پنج حس هست. اگر درست کار کنند با دو حسّ دیگر که در جاهای دیگر بدن هستند و حسّ تنظیم کننده آنها، میشوند هشت حسّ که درهای بهشت را تشکیل میدهند. این هشت در بر روی همه بازند.
اگر این درها خوب و درست کار کنند، زیباییها را میبینند و به وجود آنها اعتراف میکنید. حواس، نرمها را میگوید نرم است، خوشمزه را میگوید خوشمزه است، اشتباه نمیکند. ذائقه خراب نیست شامّه خراب نیست لامسه صدمه نخورده است یعنی در دنیا قلبتان عوضی نمیگیرد. البته اگر این حواس خوب کار نکردند همه آنها میشوند درهای جهنّم و صاحبش بهشت نمیرود. همینطور عقب حواس میدود، شکمش غذا میخواهد، نفس شهوات میخواهد. اما وقتی همان حواس گفتند اسلام را قبول کن ایمان بیاور نماز بخوان میفهمی که چیزهای خوب در این درهاست.
آیا دیدهای که مادرت چقدر خوب است، خواهرت چقدر خوب است؟ عمّهات که بوی پدر میدهد. وقتی زیارت کربلا را میخوانید زمانی که نام از حضرت زینب(ع) و عمّه را میبرند شما از مجرای خودتان آنها را درک میکنید. حضرت ابوالفضل(ع) روی زمین افتاده باشد و امام حسین(ع) بالای سر او بیاید، کسی که سقّای بچههایش بوده است. این ذائقههاست که ظهور کرده است، آن وقت درک میکنی که حواسّ پنجگانه بههمراه شهوت و غضب، اگر با تربیت خوبان خدا و بهنشانههای اولیای خدا تربیت نشوند و با آنها کار کنی و صبر کنی، همه خوب حکم میکنند. آخر آنها را هم خدا آفریده است. ذائقهات قشنگ حکم میکند و غذای حلال را میشناسی. معاویه به کسی حلوا داد او هم یک لقمه داد به دخترش. دختر تا آن را دید، گفت "معاویه داده است تا محبّت علی(ع) را از دل ما بیرون کند". این مال زمان اول اسلام بود که افراد هنوز بکر بودند.
پی نوشت:
کتاب طوبای محبّت ــ ص105
مجالس حاج محمّداسماعیل دولابی