ربیع میگوید: امام(ع) را دیدم که هنگام ورود و زمانی که کنار منصور نشستند لبهایشان حرکت میکرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر میشد، بعد از جلسه از امام(ع) سؤال کردم که خشم منصور خیلی بود اما زمانی که شما وارد شدید کمکم خشم منصور هم کمتر شد!
عقیق: در سخنان حضرات معصومین علیهمالسلام سفارش مؤکد نسبت به دعا و راز و نیاز شده است، همچنین در اندیشه امام صادق(ع) مثل بقیه ائمه(ع) علاوه بر سفارش به دعا و راز و نیاز، تأثیر آن هم محسوس و ملموس است و این دعاها هستند که زندگی انسان را تأمین میکنند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ [غافر/60] و پروردگارتان فرمود: منرا بخوانید و بدانید که خواندن من عبادت است و اگر بخوانید منرا، دعایتان را اجابت میکنم؛ قطعاً کسانی که از روی تکبّر از عبادت من سرباز میزنند به زودی خوار و ذلیل وارد دوزخ خواهند شد».
زیرا خواستن از درگاه حضرت حق، خود نوعی بندگی و عبادت است که در هر صورت برای انسان افتخار و مقام است، اگر مستجاب شود که مصلحت بوده و هیچ منتی در پی آن نیست و اگر هم مستجاب نشود مصحلت در آن نبوده و به یقین خداوند متعال بهتر از آن دعا را که به نفع بنده خویش هست را مستجاب میکند و در عدم استجابت آن دعا هم هیچ ذلت و خواری برای انسان نیست. پس چه خوب است که همیشه از درگاهی درخواست کنیم که چه رد شود و چه اجابت، باعث عزت و مقام انسان خواهد شد.
امام صادق(ع) هم سفارش به دعا و نیایش کردهاند و میفرمایند: «شما را سفارش مىکنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمیشوید و دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجتهاى بزرگ به دست اوست».
تأثیر دعا در زندگی امام صادق(ع)
امام صادق(ع) همعصر «منصور دوانیقی» بود، روزی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور داد امام(ع) را به دربارش بیاورد. ربیع، امام(ع) را آورد، منصور با خشم و تندی به امام(ع) نگاه کرد و گفت: «خدا منرا بکشد، اگر تو را نکشم؛ آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی میکنی؟» امام(ع) فرمودند: آن کس که چنین خبری به تو داده دروغگو است.
ربیع میگوید: امام(ع) را دیدم که هنگام ورود و زمانی که کنار منصور نشستند لبهایش حرکت میکرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر میشد، بعد از جلسه از امام(ع) سؤال کردم که خشم منصور خیلی بود اما زمانی که شما وارد شدید لبهایتان تکان میخورد و کمکم خشم منصور هم کمتر شد، داستان چه بود؟ شما چه میگفتید؟
امام صادق(ع) فرموند: لبهایم را به دعای جدم حسین(ع) حرکت میدادم و آن دعا این است: «یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام؛ ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم و ای پناه من هنگام اندوهم، به چشمت که نخوابد منرا حفظ کن و منرا در سایه رکن استوار و خلل ناپذیرت قراربده.»
همچنین «مفضّل بن عمر» میگوید: منصور دوانیقی به فرماندار مکه و مدینه «حسن بن زید» فرمان داد که خانه امام صادق(ع) را بسوزان، او این دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق(ع) را آتش زد، آتش به راهرو خانه رسید، امام(ع) میان آتش گام بر نهاد و فرمود: «منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکندهاند، منم فرزند ابراهیم خلیل که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد».
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت و مقام و منزلت امام صادق(ع) را ببیند و نقشه قتل ایشان را ریخت و توسط والی خود در مدینه امام صادق(ع) را با انگور زهرآلود به شهادت رساند.