عقیق:آیه:خداوند متعال در قرآن میفرماید:وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فصلت/34هرگز نیکی و بدی یکسان نیستند، پس بدی را با نیکوترین خصلت دفع کنآینه:حکایت؛ نقل میکنند جماعتی از بچههای سنی شهر سامراء شروع به آزار و اذیت مرحوم میرزای شیرازی و شیعههای آنجا نمودند، ولیکن شیعهها بنا به دستور میرزا این آزارها را تحمل کردند تا آنکه یک جوانی میخواست ازدواج کند، با خود فکر کرد نزد میرزا رفته و درخواست کمک نماید، چنانچه به خواستهاش اعتنا نکرد او را اذیت کند، به منزل میرزا آمد و درخواست کمک نمود، میرزا فرمود: ازدواج شما چه مبلغی هزینه دارد؟ جوان گفت: بیست لیره؛ آن مرحوم با آنکه با این جوان هم مذهب نبود و مورد آزار و اذیت آنان قرار داشت، تمام آن مبلغ را به او داد، جوان بسیار خوشحال شده داستان را برای پدرش تعریف کرد و پدر هم ماجرا را برای دیگران و بزرگان شهر نقل کرد، همه از بزرگواری میرزای شیرازی شگفتزده شدند و گفتند؛ سزاوار نیست چنین شخصیتی را که در شهر ماست اذیت و آزار کنند و جماعتی از آنان با یک شمشیر و قرآن نزد میرزا آمدند (این رسم عذرخواهی و توبه آن زمان بوده) عرض کردند: فرزندان ما شمارا اذیت کردهاند، چنانکه مایل باشید از تقصیر آنها بگذرید وگرنه این شمشیر انتقام را بگیرید و ما به این قرآن سوگند میخوریم بعدازاین شمارا اذیت نکنیم، مرحوم میرزای شیرازی فرمود: اینها فرزندان من هستند و احتیاجی به انتقام نیست و من به خوشرفتاری و حسن همجواری شما اطمینان دارم. این حسن تدبیر میرزا سبب شد یک الفت و محبتی بین شیعه و سنی و بین میرزا و بزرگان شهر پیدا شد.1بیا تا جهان را به بد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم2پی نوشت:1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از اخلاق اسلامی2. فردوسیمنبع:حوزه