برخی از مکاتب مادی مدعی هستند که وقتی روابط تولیدی عوض میشود کل جامعه بشری تغییر میکند، یک زمان هم پیغمبری از عوالم گذشته آفریده میشود و سپس خداوند به او قرآن میآموزد و با ظهور او روابط بشر دوران جدیدی را سپری میکند.
عقیق:آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو مجلس خبرگان رهبری به مناسبت ماه مبارک رمضان در حسینیه مرحوم آیتالله حقشناس سخنرانی کرد که متن آن در پی میآید:
در تفسیر سوره مبارکه علق باید بگویم که مقصود از خواندن قرآن توسط پیامبر(ص) تلقی کردن وحی از سوی ایشان است.
پروردگار انسان و عالم را خلق کرده است، انسان را از علق خلق کرده تا جایی که به او تعلیماتی آموخته و بعد با کرامت خود کتابت و علم را یاد داده است اما این انسانی که توجه به ربوبیت ندارد طبیعی است که در برابر خدای متعال طغیان میکند خداوند هم به پیامبر(ص) انسان طغیان کننده را تهدید به معاد و عقوبت آن میکند.
اما معنای دوم تفسیر این سوره این است که داستان در سوره علق به محور ربوبیت خدا به نبی اکرم (ص) متوجه است لذا صحبت از رب العالمین نیست، اما ربوبیت خاصی نسبت به وجود نبی اکرم(ص) وجود دارد، خداوند مربی پیامبر(ص) هم هست و اگر توجه کنیم که همه خلقت عالم برای نبی اکرم(ص) است ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم محور همه ربوبیتها است یعنی خدا اگر ما را هم تربیت میکند همه بر مدار تربیت پیامبر(ص) است.
بنابراین کلید فهم این سوره درک ربوبیتی است که خدا پیغمبر(ص) را تربیت کرده، عوالمی را پشت سر گذاشته و در این عالم هم مدتی بوده و عبادت کرده و حال به نقطهای رسیده که خداوند در مسیر تربیت پیامبر باید حرکت جدیدی را انجام دهد و حال به این «اقرأ» میرسد، پیامبر وقتی قاری میشود و میخواند همه عالم هدایت میشوند قرار است با این تعلیم وحی همه عالم هدایت شوند بنابراین آغاز تحول عظیمی در ربوبیت حضرت به نبی اکرم همینجاست.
ربوبیت خداوند به نبی اکرم مسئله خلقت انسان است اگر مسئله ربوبیت نبود، مسئله خلقت و هدایت هم اتفاق نمیافتاد.
اگر کسی خود را مستغنی از نبی اکرم دید که خیلیها اینطور هستند خود را بنده خدا میدانند اما نه از مسیر پیامبر(ص)، خود را ذیل این ربوبیت قرار نمیدهد و طغیان کرده است. داستان سرکشی کسانی که مقابل پیامبر(ص) طغیان کردند هم همین است ولو اینها میخواستند راه خدا را هم بروند، اما بدون توجه به پیامبر(ص).
یک معنای سومی هم برای آیات این سوره بدین شرح شده است، مقدمتاً قرآن کریم غیر از اینکه ما هم مخاطبش هستیم و چراغ هدایت ما هم هست، اما مخاطب اصلی آن وجود پیامبر(ص) و اولیا و اهل علم هستند. حال ما هم ممکن است در فهم خود استفاده و بهرهای از این آیات داشته باشیم اما قرآن حد فهم ما نیست خطابی به معصوم است که از عوالمی با ما صحبت میکند.
بر این اساس عدهای میگویند که همه قرآن حروف مقطعه است، لذا مشاهده کردیم ائمه گاهی وقتی قرآن را معنی میکنند برای هر حرف قرآن یک تفسیری میکنند پس آنچه ما از قرآن میفهمیم با آنچه بر ائمه آشکار است، خیلی تفاوت دارد.
معنی اخیر نیز منافاتی از معانی قبلی ندارد.
برخی از این مکاتب مادی مدعی بودند که وقتی روابط تولیدی عوض میشود کل جامعه بشری تغییر میکند مثلا وقتی گاوآهن پیدا شد کل مناسبات زندگی بشر تغییر کرد و این گاوآهن به تراکتور تبدیل میشود مناسبات تبدیل میشود سرحلقههای تحول روابط بشر اینها بوده است اما یک پیغمبری میآید که از عوالم قبل آفریده شده و حال در این دنیا به او میگوید «بخوان» با ظهور او روابط بشر دوران جدیدی را پیدا میکند.
پیغمبر(ص) میخواهد عالم را مصلی کند اگر حضرت نماز نمیخواند ما هم نماز نمیخواندیم همه مساجد فرع وجود ایشان هستند یک جرقه ایشان کل عبادات ما میشود.
در نهایت اگر کسی بخواهد در ماه مبارک رمضان از رزق قرآن و از رزق دعاها برخوردار شود باید فرصت بگذارد و برنامهریزی کند.
اگر کسی میخواهد همه کارهای روزانه غیرماه رمضان را ادامه دهد (خوابش همانگونه و اندازه اشتغالات روزانهاش هم همانگونه باشد) اما 5 ختم قرآن هم بکند، نمیشود! بهخصوص اگر بخواهد با توجه و با ترتیل باشد...
امثال بنده به بهانه عبادت، ترک کار میکنیم و به بهانه کار، ترک عبادت! خدا نکند یک شب ماه رمضان دو ساعت بیاییم مسجد بیدار باشیم، فردا تا بعدازظهر میخوابیم و همه کارهای روزمان تعطیل است!
این را خدایمتعال نمیپسندد. نمیگویم انسان استراحت نکند، ولی باید تدبیری داشته باشد تا بتواند جمع بین این امور کند؛ هم به کارش برسد هم به عبادتش برسد. این شدنی است؛ بزرگان اینگونه بودند.