عقیق:در روایتی از امام جواد(ع) نقل شده است
که «زیارت امام رضا(ع) در همه زمانها خوب است، ولی با فضیلتترین زمان زیارت آن
حضرت ماه رجب است»، به همین منظور حجتالاسلام علی اصلانزاده دبیر گروه شبههشناسی
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره دلایل برتری زیارت امام
رضا(ع) نسبت به سایر ائمه
این چنین مینویسد:
زیارت
از ریشه «زور» است، به معنای عدول از چیزی، زائر را از آن روی زائر میگویند که
وقتی به زیارت مزور میآید از غیر او عدول میکند، لذا در باطن زیارت، توجه نهفته
است.
آنچه
در زیارت تعیین کننده است و موجب اوج یا فرود رتبه زائر است عبارت است از میزان
معرفت زائر نسبت به مزور. حلقه اتصال شخص زائر با پیامبر یا امام عبارت است از
میزان معرفت و ارادت قلبی و خالص او، در اینکه حضرات معصومین ابواب رحمت و توجه
الهی هستند شکی نیست، ولی آنچه موجب میشود دستاورد یک زایر نسبت به دیگری بالاتر
باشد در شناخت و محبتی هست که حاصل این شناخت است.
بُرَید
عِجلى مىگوید: در محضر امام باقر(ع) بودم، مسافرى از خراسان که آن راه دور را
پیاده طى کرده بود به حضور امام شرفیاب شد. پاهایش را که از کفش درآورد شکافته شده
و ترک برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما
اهل البیت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما
محشور کند و قرین گرداند «وَ هَلِ الدّینُ الَّا الْحُبُّ» آیا دین چیزى غیر از
دوستى است؟
امام
باقر(ع) در این فرمایش ارزشمند گوهر دین و دینداری را «محبت» معرفی میکند؛ از سوی
دیگر کاملاً روشن است که محبت نیز حاصل شناخت است. به هر میزان که مأموم محب،
شناختی دقیقتر و عمیقتر نسبت به امام محبوب داشته باشد محبت او نیز خالص تر و
پایدارتر خواهد بود و موجب انصراف قلب او از غیر محبوب خواهد شد.
*زیارت
امام رضا(ع)
هر
آنچه درباره مطلق زیارت حضرات معصومین(ع) در کلام اهل بیت(ع) و بیانات اولیای الهی
وجود دارد، مسلماً در زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) رهگشا و شناخت آفرین است، ولی
شناخت ویژگیها و مختصات امام هشتم(ع) میتواند امامشناسی عمومی و درک زائر را
ارتقا بخشیده و در یک دیدار روحانی و ملاقات آسمانی فرد را تا اعلی علیین بالا برد.
امام
باقر(ع) از جدش از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: پارهاى از
پیکر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى که او را زیارت کند، خدا ناراحتى او
را برطرف سازد، و هر گناهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او را ببخشد.
امام
رضا(ع) در بین ائمه(ع) دو ویژگی دارند:
1.غربت: در نتیجه ولایتعهدی
اجباری که با مکر و طرح مأمون عباسی بر امام تحمیل شد، امام فرسنگها از دیار آبا
و اجداد خود دور شد؛ هنگامی که فرستادههای مأمون برای حرکت دادن حضرت رضا(ع) از
مدینه به خراسان به مدینه آمدند، حضرت رضا(ع) برای وداع به مسجد النبی کنار قبر
رسول خدا(ص) رفت و مکرّر با قبر پیامبر وداع میکرد و بیرون میآمد و نزد قبر باز
میگشت و هر بار صدایش به گریه بلند بود.
محول
سجستانی میگوید: به حضور امام رضا(ع) رفتم و سلام کردم و جواب سلام مرا داد، آن
حضرت را در رفتن به سفر خراسان مبارکباد گفتم، فرمود: به دیدار من بیا زیرا از
جوار جدّم خارج میشوم و در غریبی از دنیا میروم و در کنار قبر هارون مدفون میگردم،
من همراه حضرتش به خراسان رفتم، تا اینکه از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک
سپرده شد.
2.معیار قاطع برای شیعه اثنی عشری
گروهی
از اصحاب موسی بن جعفر(ع) پس از درگذشت امام به امامت و وصایت امام رضا(ع) ایمان نیاوردند و گفتند: «حضرت موسی بن
جعفر زنده است و روزی ظهور خواهد کرد».
این
گروه چون در امامت حضرت موسی بن جعفر توقف کردند به واقفیه معروفاند، مهمترین
دلیل به وجود آمدن این فرقه وجود اموال فراوان امام موسی بن جعفر در نزد وکیلان
ایشان بود. چون امام موسی کاظم مدت زیادی در زندان بود و نمیتوانست اموالی را که
برای ایشان میرسید، در موارد مناسب به مصرف برساند، مبالغ زیادی نزد وکلای ایشان
مانده بود. به عنوان مثال، 70 هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، 30 هزار دینار
نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و 30 هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی مانده
بود. اگر این افراد به
امامت حضرت رضا(ع) اعتراف میکردند، باید همه این اموال را به ایشان میدادند. به
همین دلیل در آنها طمع کردند و با سرباز زدن از امامت ایشان، اموال را تصاحب
کردند و به مصارف شخصی رساندند؛ این طمعورزی و برخی عوامل دیگر انحرافی را در
مسیر مذهب حقه تشیعه ایجاد کرد، لذا ایمان به ولایت و امامت ثامن الحجج(ع) در واقع
معیار و علامتی بر صحت و سلامت اعتقاد شخص است، چرا که بعد از انشعاب و انحراف
واقفیه دیگر شاهد کج روی دیگری در مسیر تشیع نیستیم و کسی که امام رضا(ع) را امام
خود میداند مسلماً شیعه اثنی عشری است.
همین
دو ویژگی حکمت تأکیدات فراوانی هست که ائمه(ع) برای زیارت امام رضا(ع) داشتهاند
از جمله:
علی
بن مهزیار میگوید: به امام جواد(ع) عرض کردم، فدایت شوم زیارت حضرت رضا(ع) افضل
است یا زیارت امام حسین(ع)، حضرت فرمودند: زیارت پدرم امام رضا(ع) افضل است، چون
امام حسین(ع) را تمامی مردم زیارت میکنند و پدرم را تنها شیعیان خاص زیارت میکنند.
*آداب
و شرایط زیارت
بر
طبق روایات آن زیارتی موجب ارتقاء روحی زائر و زدودن حجابهای قلبی او می شود که
اولاً با معرفت به حق امام انجام پذیرد و ثانیاً با آداب خاصی که در خود روایات
بیان شده انجام پذیرد.
شناخت
ائمه اطهار(ع) اصل و حقیقت دین است و حقیقت توحید و جان عبودیت است و اصولاً بدون
آشنایی و معرفت آنها رستگاری و کمالی وجود ندارد، لذا فرمودهاند: «من مات و لم
یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة»، هر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ
جاهلیت مرده است.
«فَمَنْ
عَرَفَنَا نَفَعَتْهُ مَعْرِفَتُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَمْ
یعْرِفْنَا لَمْ تَنْفَعْهُ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُ»؛ هر کسی
که ما را شناخت شناخت او برایش سود بخشد و عملش مقبول شود، ولی کسی که ما را
نشناخت دانستههای دیگرش نیز به سودش نیاید و عملی از او مقبول نشود.
نجات
و رستگاری و سعادت انسانها بستگی به معرفت آن بزرگواران دارد، چون معرفت به آنها
راه شناخت خدا و وسیله طی طریق بندگی اوست؛ چنان که در روایت است: «من عرفنا فقد
عرف الله»، هر کس ما را شناخت خدا را شناخته است.
همچنین
باید آداب زیارت حفظ شود تا نتیجه مطلوب را افاده کند. یکی از آداب زیارت که در روایات
آمده این است که زیارت را با تکبیرات صدگانه شروع کنیم و بعد از آن به ثناگویی اهل
بیت(ع) و شمارش کمالات آنها بپردازیم و بعد از آن دوباره به توحید برگردیم و
شهادت به یگانگی خدا بدهیم و بعد از آن شهادت به عبودیت و رسالت پیامبر اکرم
اسلام(ص) بدهیم تا بفهمیم که آن بزرگواران از برکت عبودیت به این مقام رسیدهاند و
همواره ذاکر این نکته باشیم که انوار مقدسه آیات بزرگ الهی هستند که وقتی به
سمتشان توجه میکنیم به سمت خدای واحد بیهمتا رو میکنیم؛ همانند کعبه که وقتی
روی خود را به سمتش میکنیم، وجهه دل را سمت عرش الهی کردهایم.
آن
زیارتی باعث بر طرف شدن حجابها میشود که طبق فرموده خود ائمه(ع) بجا آورده شود؛
یعنی با معرفت نسبت به مقام و موقعیت امام ونیز با آداب همراه باشد، آدابی که
خودشان تعلیم دادهاند که ذکر و تفصیل هر دو شرط گذشت.
*توسل
و حاجتخواهی از خدا در محضر امام
قرآن
کریم مسأله توسل و توجه به نظام اسباب و مسببات را لازمه ایمان و حرکت معنوی انسان
به سوی خداوند می داند و در این راه مسأله توسل به اسباب معنوی را به طور عام
سفارش میکند، میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه
الوسیلة...»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، وسیله برای تقرب به او بجویید و در راه خدا جهاد
کنید؛ یعنی برای رسیدن به قرب الهی از تقوی و عمل صالح و دیگر وسایل بهره گیرید که
مسلماً یکی از مصادیق اصلی واسطه و وسیله در نیل به قرب الهی محبت و توجه به
اولیاء الهی است.
در
خصوص توسل به پیامبر(ص) نیز قرآن سفارش ویژه کرده و میفرماید: «وَلَوْ اَنَّهُمْ
اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُکَ فَاسْتَغْفَروُا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَلَهُمْ
الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَّحیماً»؛ اگر آنان آنگاه که با آلوده شدن
به گناه به خود ستم کردند، به تو (ای پیامبر) رجوع کرده و طلب استغفار کنند و تو
نیز برای آنان استغفار کنی، یقیناً خداوند را توبه پذیر و مهربان مییابند، یعنی
دعای پیامبر را در حق آنان مستجاب میکند.
توسل
دارای مبانی محکم قرآنی و یکی از آموزههای امید بخش اسلام است که آثار سازنده و
تربیتی فراوانی را به همراه دارد. در توسل نقش اولیاء الهی در قضاء حوائج در طول
فاعلیت خدا و به اذن او مورد نظر است. این مسأله مورد پذیرش همه مسلمانان است و از
میان فرق اسلامی تنها فرقه «وهابیت» به دلیل عدم توجه به مبانی عقلی اعتقادات و جمود
فکری و سطحینگری، با آن مخالفت کرده و آن را شرک پنداشتهاند. در حالی که در صورت
تفسیر صحیح مسأله نه تنها توسل هماهنگ با توحید است بلکه لازمه سیر معنوی انسان به
سوی خداست.
*عرضه
اعتقادات به امام
اصحاب
پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت معصومش(ع) از ایشان سؤالهای اعتقادی بسیاری پرسیدهاند
که دلیل آن اهمیت این گونه مسایل و دغدغه درست بودن عقاید بوده است. یکی از راههای
اطمینان به درستی عقاید، عرضه عقاید و معارف دینی به محضر معصومان(ع) است. در واقع
شخص عرضه ارائه عقاید خود به محضر معصومان(ع) خواستار اصلاح عقاید غلط و تأیید عقاید درست و تکمیل آنها است.
در جوامع حدیثی در مواردی میبینیم، شخصی محدث و عالم که با احادیث اهل بیت(ع)
آشنا است و عقاید خود را از معصومان(ع) اخذ کرده، اعتقاداتش را به محضر امام زنده
خود عرضه میکند.
در
واقع چنین فردی در صدد از بین بردن احتمال بسیار ضعیف عدم مطابقت عقایدش با آموزههای
دینی و به منظور حصول اطمینان قلبی از دین و معارف و عقاید دینی است، یکی از نمونه
افرادی که دین و اعتقادات خود را به محضر امام زمانش عرضه کرد و مهر تأیید امامش
را دریافت کرد، عبارت است از عبدالعظیم حسنی که هر چند محضر امام معصوم را درک
کرده و عقایدش را از منبع پاک عصمت گرفته بود،ولی برای اطمینان قلبی خود، مجموعه
عقایدش را به محضر امام هادی(ع) عرضه کرد و در نهایت امام خطاب به او فرمود: «یا
أباالقاسم! هذا و اللّه دین اللّه الذی ارتضاه لعباده، فاثبت علیه، ثبّتک اللّه
بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة».
لذا
عرضه اعتقادات به محضر امام و یا عالمان ربانی که در دوران محرومیتمان از حضور
امام، مبین سیره و گفتار معصوم و راهنمایان مسیر نورانی امامت و ولایت هستند میتواند
وسیلهای باشد برای تصحیح اعتقادات و عقاید و رفع خلل و کاستیهایی که ممکن است در
شناختها و رفتارمان باشد.
و
اینجاست که یکی از شئون اصلی و حیاتی جایگاه الهی امامت خود را نشان میدهد که
عبارت است از تبیین و تفسیر معارف دین و آموزههای وحیانی؛ شخص معتقد به اصل امامت
از این باب رحمت و هدایت و امتداد مسیر نبوت در قالب امامت بهرهمند میشود و از
غلتیدن در گردابهای گمراهی و هلاکت محفوظ میماند.
منبع:فارس