عقیق: زنانيکه در قرآن مجيد به خوبي، به صراحت
يا به کنايت، ياد شدهاند پانزده زن ميباشند. اول جناب حوّا، مادر آدميان که خداوند
او را يکجا به معيّت حضرت آدم، امر به سکونت بهشت نموده: «و قُلْنا يا ادَمُ اسْکُنْ
اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الجَنَّةَ ؛و گفتيم اي آدم تو با همسرت در بهشت در آئيد.» البته
بهشت جاي اولياي خداوند است.« قالَ اللَّهُ يا ادَمُ وَ يا حَوَّا اُسْکُنا جَنَّتِي
وَ کُلا ثَمَرَتِي وَ لا تَقْرَبا شَجَرَتِي وَ السَّلامُ عَلَيْکُما وَ رَحْمَتِي
وَ بَرَکَتِي؛خداوند فرمود: اي ادم و اي حوا! در بهشت من ساکن شويد و از ميوههاي من
بخوريد و نزديک درخت من نشويد. و درود و برکت و رحمت من بر شما باد.
در خبر است که در حوا حُسن هفتاد حوريه بود.«
فَصارَتْ حَوّابَيْنَ حُورُالعينِ کَالقَمَرِ بَيْنِ الکَواکِبِ؛پس حوا در بين حورالعين
مانند ماه بود در بين ستارگان.»
آن صفت که براي ما درس است و محبوب خداوند
ميباشد، صفت توبه ميباشد يعني برگشتن به سوي خداوند از هر بدي، چنانکه بعد از خوردن
از شجره منهيه، آدم و حوا گفتند: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا؛پروردگارا ما به
خود ستم کرديم.»و حقتعالي توبه آنان را پذيرفت و توبه، اول منزل سالکين و روش صالحين
و جبران غفلت عازمين است.
دوم ساره زوجه ابراهيم(ع) که خداوند او را
به اسحاق و يعقوب بشارت داده و رحمت و برکاتش را بر خاندان رسالت نازل فرموده.« وَ
اَمْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرْناها بِإِسْحقَ وَ مِن وَراءِ إِسْحقَ يَعقُوبَ...
تا آنجا که رَحْمتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَيْکُم اَهْلَ الْبَيْتِ ؛و همسرش ايستاده
بود پس خنديد پس او را به اسحاق نويد داديم و از بعد اسحاق، يعقوب تا آنجا که رحمت
خدا و برکاتش بر شما خاندان (نبوت) است» و آيات ديگر هم درباره او ميباشد. در اينجا
بانو، ساره را براي قيام به خدمت شوهر در ضيافت ستوده است که کمک به ابراهيم بود.
سوم آسيه بنت مزاحم زوجه فرعون است که در
سه چيز او را پروردگار عالم مدح کرده. يکي دوستي پيغمبرش که گفت: «او نور چشم من است»
و يکي تقاضاي بهشت نمود و ديگر از فرعون و کار بد او نجات خواست.« وَ قالَتِ امْرَأَةُ
فِرْعَونُ قُرَّةُ عَيْنٍ لِي وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ ؛و زن فرعون گفت: (موسي) نور
چشم من است براي من و براي تو او را نکشيد.»و نيز فرمود: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً
لِلَّذِينَ امَنُوا امْرأَتَ فِرْعَونَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَکَ بَيْتاً
فِيالْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ
الظَّالِمِينَ؛و خداوند مثل زد براي آنانکه گرويدند، زن فرعون را زمانيکه گفت پروردگارم!
براي من نزدت خانهاي در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و کار او رهايم ده و مرا از گروه
ستمکاران برهان.» پس آسيه به حمايت از موسي و استقامت در دين و شوق او بحق ممدوح است.
چهارم زليخا زوجه حضرت يوسف که خداوند او
را به اظهار کردن حق و اقرار بر گناهش ياد نموده و از زبان او فرموده است:«قالَتِ امْرأَةُ
العَزِيزِ الئنَ حَصْحَصَ الحَقُّ أَنَا راوَدتُّهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اِنَّهُ لَمِنَ
الصَّادِقيِنَ ؛زن عزيز گفت: اکنون حق آشکار شد من از نفس او کامجو شدم و همانا که
او از راستگويانست.» (حق را به حقدار داد خدايش در آخرين کتاب آسماني او را ياد کرد.)
پنجم مادر موسي(ع) است که حقتعالي او را
در قرآن مجيد ياد نمود و به او وحي فرمود و به او دو امر و دو نهي و دو بشارت در يک
آيه از قرآن داده است.«وَ اَوْحَيْنا اِلي أُمِّ مُوسي أَنْ اَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ
عَلَيْهِ فَاَلْقِيهِ فِياليَمِّ وَ لا تَخافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رادُّوهُ اِلَيْکِ
وَ جاعِلُوهُ مِنَ المُرْسَلِينَ ؛و ما به مادر موسي وحي کرديم که او را شير ده، چون
بر او ترسيدي او را در دريا انداز و مترس و محزون مباش که ما او را به تو برگردانيم
و او را از فرستادگان گردانيم.»
ششم خواهر موسي است که خداوند او را ياد نموده:«
وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُم لا يَشْعُرُونَ؛و
مادر موسي به خواهر او گفت از موسي خبرگير، پس او از جانبها چشم ميدوخت و آنان نميفهميدند.»«فَقالَتْ
هَلْ أَدُلُّکُم عَلي أَهْلِبَيْتٍ يَکْفُلُونَهُ لَکُم وَ هُم لَهُ ناصِحُونَ؛به آلفرعون
گفت آيا شما را راهنمايي کنم بر خانداني که او را کفالت کنند برايتان و آنان براي او
خالص باشند.» (و نام او در قرآن به دو صفت ياد شده يکي دلالت به حق و يکي معرفي خانداني
که ناصح بودند.)
هفتم صفورا همسر موسي را خداوند به صفت شرم
ياد نموده آنجا که فرموده:
«فَجائِتْهُ إِحْديهُما عَلَي استِحْياءٍ
قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوکَ؛پس او (موسي) را يکي از آن دو با حالتي پر شرم آمد و
گفت پدرم تو را ميخواند.»
هشتم رحيمه همسر ايوب که در خدمت شوهر و پيغمبر
خود وفاداري کرد، خداوند متعال از باب امتنان فرمايد:«وَ اتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ
مَعَهُمْ رَحْمَةً؛و داديم بدو خاندانش را و مانند آنان را با آنان از رحمت به او بخشيديم.»
نهم بلقيس همسر سليمان است که با رأي متين
و حازميت از گمراهي به سعادت رسيد و ملکه سبا وارث مملکت پدرش، دوازده هزار قائد داشت
که هر يک بر يکصد هزار حکمران بودند و او را عرش بزرگ بود. علاوه بر کمالات صبوري
و حسن جمال، از کمال معنوي نيز بهرهمند بود. آشنا با لغات و خط زيبا. هيچيک از ملوک
را در روي زمين کفو خود نميدانست. او و قومش خورشيدپرست بودند. با اين حال پس از آنکه
جناب سليمان بوسيله هدهد از وضع او باخبر شد، او را با نامهاي به اسلام دعوت کرد.
بلقيس 313 تن بزرگان مملکت را دعوت کرد و درباره سليمان با آنان مشورت نمود. آنان گفتند
ما صاحب قوه و مقتدر هستيم ولي فرمان با تو است.
بلقيس با مقام رفيع، در نامه سليمان، نيک
انديشه کرد و گفت: «نامه کريمي به ما رسيده و پادشاهان چون داخل شهر شوند آن را فاسد
ميکنند. و من نامهاي با هديه براي ايشان ميفرستم. اگر قبول کند، به او به جنگ درآيم
و اگر قبول نکند او پيغمبر است و بايد مطيع او شد.» تا آخر حکايت که او خود را با مملکتش
از هلاکت رهانيد و از جهت بکار بردن عقلش نامش باقي ماند.«قالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ
نَفْسِي وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيمانَ لِلَّهِ رَبّالعالَمِينَ؛گفت پروردگارا من به
خود ستم کردم و با سليمان براي خداوند پروردگار جهانيان اسلام آوردم.»
دهم همسر زکريا مادر يحيي از زنانيست که در
عالم عظمت دارند. حقتعالي از راه غيرطبيعي يحيي را به او بخشيد. چنانکه از زبان زکريا
آمده:« وَ کانَتِ امْرَأَتِي عاقراً ؛و همسرم نازا باشد.» حقتعالي فرمود:« وَ أَصْلَحْنا
زَوْجَهُ؛ما زن او را شايسته کرديم»(در او قدرتنمايي شد، خداوند به او فرزند عطا نمود.)
يازدهم مريم دختر عمران مادر عيسي است که
خداوند در چند جا از قرآن مجيد او را ياد نموده است. جناب مريم نسب شريفش به سليمان
بن داود و از سليمان به ابراهيم خليل ميرسد. مادرش حنّه همسر عمران بن مانان و عمران
نسبش به ابراهيم ميرسد. مريم يعني عابده يا خادمه. مادرش او را به اين اسم ناميد زيرا
نذر کرده بود اگر پسر باشد خدمتکار بيتالمقدس باشد. پروردگار متعال دختر را به جاي
پسر قبول کرد:«فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ؛و او را از قواعد زنان پاک نمود
تا در بيتالمقدس اقامت و خدمت کند و مادرش حنّه خدا را بر اين شکر کرد.»
روزي حنه بر حسب اتفاق ديد مرغي بر شاخه درختي
جوجهاش را آب و دانه ميدهد. رقت کرد و گفت:«اي خداي توانا، ممکن است بر اين ناتوان
تفضل نمايي، منت نهي، فرزندي دهي تا به عبادت تو سرگرم شود» خدا مريم را به او داد.
چون مريم سيزدهساله شد، فرشتگان او را به ولادت عيسي مژده دادند.
دوازدهم بانو خديجه خويله زوجه پيغمبر اکرم(ص)
است. چنانکه در نژاد فاطمه(س) شمهاي از حالات آن بانو مذکور شد، در سوره والضحي در
ذيل آيه:« وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْني ؛و تو را عيالبار يافت پس بينياز کرد» در
معاني الاخبار از ابنعباس آمد: «وَجَدَکَ عائِلاًيعني فقيرا عِندَ قَومِکَ يَقُولُونَ
لامالَ لَکَ فَأَغْناکَ اللّهُ بِمالِ خَدِيجَةَ؛و تو را عيال بار يعني فقير نزد قومت
يافت که ميگويند هيچ مالي برايت نبود، پس تو را خدا به مال خديجه توانگر کرد.»
سيزدهم زينب همسر زيد.« فَلَمَّا قَضي زِيْدٌ
مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها؛ خداوند درباره او فرمود: پس همينکه زيد حاجت خود را
از او گذرانيد، (او را طلاق داد) ما او را به تو تزويج کرديم.»
چهاردهم ام شريک همسر پيغمبر است که در حفظ
قرآن مجيد، خداوند او را به ايمان مدح نموده.« وَ امْرَأَةٌ مُؤْمِنَةٌ إِنْ وَهَبَتْ
نَفْسَها لِلنَّبِيِّ ؛و زن مؤمنهاي که خود را براي پيغمبر بخشيد.»
پانزدهمين از بانواني که در آخرين کتاب آسماني
مدح شده، فاطمه(س) دختر پيغمبر خاتم (ص) ميباشد. از آن جمله در سوره هل اتي ميباشد
که رکن آيه شريفه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ؛ فاطمه «عليها السلام» است»
بهترين شاهد بارز در عظمت صديقه کبري آيه
مباهله است که« فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ
نِسائَکُم؛بگو بيائيد بخوانيم فرزندانمان را و فرزندانتان را و زنانمان را و زنانتان
را] همه نوشتهاند که بجز فاطمه(س) با رسول خدا زني نبوده است و لفظ جمع با اضافه به
سوي جمع، دو عظمت دارد. که آن دو به يک مصداق خارجي يعني به صديقه طاهره برميگردد.
211008