عقیق:نوری که از نوزاد رسالت ساطع گشته، خانه های مکه را روشن می کند. انگار امروز، روز میلاد خلقت است! کوثر آمده است تا هستی را به حرکت درآورد. نزول کرده است تا معراج را در دل خلقت، رقم بزند. این است که زنان آسمانی، قنداقه کوثر را به دست خدیجه می سپارند و بشارت می دهند که: بگیر این دختر را که طاهره و مطهره است و خداوند، او و نسلش را بابرکت قرار داده است.
شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود از مفضل
بن عمر نقل می کند که گفت از امام صادق(ع) پرسیدم :ولادت فاطمه(س) چگونه انجام شد؟در
پاسخ فرمودند:هنگامی که خدیجه(س) با رسول خدا(ص) ازدواج نمود زن های مکه (از روی عناد
با اسلام) از خدیجه(س) دوری می کردند،به خانه او نمی رفتند و سلام بر او نمی کردند،نمی
گذاشتند زنی با خدیجه(س) ملاقات نماید، وحشت و هراس بر خدیجه(س) رو آورد و سخت غمگین
و بی تاب بود از اینکه مبادا بر رسول خدا (ص) آسیبی برسانند،هنگامی که خدیجه(س) به
فاطمه(س) حامله شد،فاطمه(س) در رحم مادر با او سخن می گفت و او را دلداری می داد و
خدیجه(س) این موضوع را بر پیامبر(ص) پنهان می داشت.روزی رسول خدا(ص) وارد خانه شد شنید
که خدیجه(س) با فاطمه(س) سخن می گوید، به خدیجه(س) فرمود:با چه کسی گفت وگو می کنی؟
عرض کرد:فرزندی که در رحم دارم با من سخن می گوید و مونس من است.
پیامبر(ص) فرمود:این جبرئیل است به من خبر
می دهد که آن فرزند دختر است و او است نسل پاک پر میمنت و خداوند پس از انقضاء وحی،آنها
را خلفاء و جانشینان رسول خدا قرار میدهد.
خدیجه(س) به همین ترتیب ایام بارداری را می
گذراند تا آنکه ولادت فاطمه(س) نزدیک شد.برای زنان قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که
بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید،همانگونه که بانوان، زنان را در چنین وقتی کمک می
کنند.ولی زنان قریش و بنی هاشم برای او پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن ما
را رد کردی و با محمد(ص) یتیم ابوطالب که فقیر بود ازدواج نمودی، ازین رو نزد تو نمی
آییم و به هیچ وجه تورا یاری نخواهیم کرد.
خدیجه(س) از این پیام ناراحت و غمگین شد ولی
خداوند او را تنها نگذاشت،ناگهان خدیجه(س) دید چهار زن گندمگون و بلند قامت که شبیه
زنان بنی هاشم بودند وارد شدند،خدیجه(س) از دیدن آنها هراسناک شد، یکی از آنها گفت:
ای خدیجه! محزون مباش، ما از طرف خدا به سوی تو آمده ایم، ما خواهران تو هستیم، من
ساره(همسر ابراهیم خلیل)هستم ، و این آسیه دختر مزاحم است که در بهشت همنشین تو است
، آن دیگری مریم دختر عمران است ،و آن یکی کاثم خواهر موسی(ع) می باشد، خداوند ما را
نزد تو فرستاده تا در هنگام وضع حمل تو را یاری کنیم.
در این وقت یکی از آنها جانب راست خدیجه(س)
نشست ، دیگری در سمت چپ نشست ، سومی رو به رو ، و چهارمی پشت سر قرار گرفتند و درین
هنگام فاطمه(س) پاک و پاکیزه به دنیا آمد، و وقتی به زمین قرار گرفت نور تابناکی از
او برخاست که بر همه ی خانه های مکه تابید ، و هیچ نقطه ای در شرق و غرب زمین نماند
مگر این که این نور درخشان، به آن تابید.ناگاه ده تن از حوریان بهشتی که در دست هر
یک از آنها طشتی از بهشت و آفتابه ای پر از آب کوثر بود،وارد شدند.آن بانویی که در
پیش روی خدیجه(س) بود ، فاطمه(س) را گرفت و با آب کوثر شست و شو داد، و دو جامه ی سفید
که از شیر سفید تر، و از مشک و عنبر خوش بو تر بود بیرون آورد،بدن فاطمه(س) را با یکی
از آنها پوشاند و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد ، سپس فاطمه (س) را به سخن گفتن
دعوت کرد،فاطمه(س) زبا گشود و به یکتایی خدا و رسالت محمد (ص) گواهی داد و چنین گفت«
اشهد ان لا اله الا الله ، و ان ابی رسول الله سید الانبیاء ، و ان بعلی سید الاوصیاء
، و ولدی ساده الاسباط؛گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست ، و پدرم رسول خدا و
آقای پیامبران است، و شوهرم سرور اوصیاء می باشد، و فرزندانم دو آقای سبطها هستند.»
سپس به هریک از آن چهار زن سلام کرد و آنها
را به نام خواند و آنها با روی شاد و خندان
فاطمه(س) را مورد توجه قرار دادند و حوریان و اهل آسمان مژده ی ولادت فاطمه(س) را به
یکدیگر می دادند، و در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان قبل از آن چنین نوری ندیده بودند.
آنگاه بانوان به خدیجه (س) گفتند: فرزند خود
را که پاک و پاکیزه و پر میمنت و مبارک است و دارای نسل پر برکت می باشد بگیر ، خدیجه
(س) با شادی و خوشحالی فاطمه (س) را به آغوش گرفت و پستان در دهان او گذاشت، شیر جاری
شد، فاطمه (س) از آن پس در هر روز مطابق رشد یک ماه و در هر ماه مطابق رشد یکسال سایر
کودکان بزرگ می شد.(1)
پی نوشت ها:
1_(به نقل از کتاب رنج ها و فریاد های فاطمه
(س)، ترجمه بیت الاحزان،ص 19_20)
211008