بسیار پیش می آید که روزی شخصی را به سرحد عظمت می رسانند و روزی همان شخص را تا تکفیر پیش می برند و شاید هر دو اینها خلاف واقعیت باشد، پس چه بهتر است که در هیاهوی جامعه تقوی پیشه کرد وسراغ این مباحث بی ثمر نرفت.
تا توانيد از خدا پروا كنيد و (دعوتها و اوامر او را) بشنويد و اطاعت نماييد
آینه:
حکایت؛ مرحوم علامه سید محسن امین صاحب اعیان الشیعه میگوید: در زمان فقیه بزرگ مرحوم حاج آقا رضا همدانی در نجف شخصی بود که مجلس درس بزرگی داشت و کتب زیادی نوشته بود،، میگفتند که او نسبت به علما زبان درازی میکند احتمالاً به جهت اینکه خود را عالمتر و برتر از ایشان میدانسته، ما او را در نجف دیدیم و درباره او بسیاری از بزرگان علماء حرفها زدند تا اینکه کار به مرحله تکفیر رسید و حلقه درسش خلوت شد.
در زمانی که ما به نجف آمده بودیم جمعی از علماء بر او شوریده و فتوای تکفیر را صادر کردند و چون متن فتوی را برای مرحوم حاج آقا رضا همدانی فرستادند تا او هم آن را تایید کند، ایشان خودداری کردند و گفتند تکفیر امر عظیمی است و من با این اتهامات تکفیر نمیکنم، با اینکه مسئله او نقل تمام مجالس شده بود ولی کسی جرأت نداشت در حضور حاج آقا رضا در آن باره صحبت کند و طلاب به محض حضور ایشان در مجلس، حرف خود را عوض میکردند یا گفتگو درباره وی را قطع و سکوت میکردند و چون کسی میخواست درباره او حرف بزند ایشان بشدت نهی می کردند . روزی یکی از شاگردان از او درباره رفتار خشن و تند بعضی از اساتید با طلاب پرسید ایشان گفت، عمل آنها محمول بر صحت است ولی من چنین کاری نمی کنم.1
پی نوشت: با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل منبع:حوزه