عقیق:کتابهای "ملاحم و فتن" دستهای از منابع حدیثی است که به اوضاع آخرالزمان و ظهور امام عصر(عج) میپردازد. البته این مبحث در میان شیعه غالبا با عنوان ملاحم و در میان اهل سنت بیشتر با عنوان فتن تعبیر شده و هر دو فرقه کتابهای خود را به همین نام ها خواندهاند. سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتابهای فتن اهل سنت کتاب "التشریف بالمنن" معروف به "الملاحم و الفتن" را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانههای ظهور به نظر میآید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامتهای ظهور بهره بردهاند. علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کردهاند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایتها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی(عج)، نشانههای ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی(عج) میپردازند. در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم. نعيم از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: بنی قنطورا در زميني که آن را بصره يا بصيره مي گويند مي آيند و وارد نهري مي شوند که آن را دجله مي گويند و داراي نخل است مردم (بصره؟) سه فرقه خواهند شد: فرقه اي ملحق به اصل خود شده هلاک مي شوند و فرقه اي بر عليه خود شروع کرده کافر خواهند شد و فرقه اي هم اهل و عيال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنوقنطورا) مي جنگند و خدا آن ها را فاتح مي کند. نعيم از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: اهل بصره به سه فرقه تقسيم مي شوند: فرقه اي متوقف مي شوند و فرقه اي در محلي که گياهان خوش بوئي دارد به پدران خود ملحق خواهند شد و فرقه اي به شام ملحق مي شوند و اين بهترين فرقه خواهند بود. ابو هريره گويد: چشمان آن گروه چون وزغ (حيواني است شبيه به سوسمار) است و صورتشان نظير سپر، بين دجله و فرات زد و خوردي مي کنند و زد و خوردي در مرج حمار مي کنند و زد و خوردي هم در دجله خواهند کرد به طوريکه در اول روز براي عبور بشام صد دينار و در آخر روز بيشتر لازم است. بريده از پدرش از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قومي ترک و عريض صورت و کوچک چشم که صورتشان چون سپر خواهد بود امت مرا سه مرتبه تا جزيره العرب ميرانند، در مرتبه اول از فرار، نجات پيدا مي کنند و در مرتبه دوم بعضي هلاک شده و بعضي نجات خواهند يافت و در مرتبه سوم ريشه کن مي شوند، قسم بان خدائي که جان من در دست اوست که مال هاي سواري خود را به ستون هاي مسجد مسلمين مي بندند. نعيم ز عبدالله بن عمر نقل کرده که گفت: نزديک است که بني قنطورا (گروه ترک يا سودان) شما را از خاک عراق خارج کنند، من گفتم: بعد از آن برمي گرديم؟ گفت: تو اين آرزو را داري؟ گفتم: آري گفت: بلي براي شما زندگي خوبي خواهد بود. ابن ذي الکلاع ميگويد: من نزد معاويه بودم که قاصدي از ارمنيه آمد (و نامه اي آورد معاويه آن را خوانده و درغضب شد و کاتب خود را احضار کرده گفت: جواب نامه اورا بنويس قوم ترک به اطراف خاک تو حمله کرده اند، تو مردي را بطلب آن ها فرستاده اي و او را گرفته اند مادر به عزايت بنشيند اين عمل را اعاده مکن و آن ها را به چيزي تحريک منما و چيزي از آن ها اخذ مکن، زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: ملت ترک به زودي ملحق مي شوند به محلي که گياه خوش بو دارد. مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد. کعب گويد: ترک با سرعت وارد نهر فرات مي شوند مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند. نعيم از پيغمبر کرم(ص) روايت کرده که فرمود: خدا مرضي بر مال هاي سواري آنها مي فرستند تا هلاک شوند، (و خود آن ها به جهت پياده ماندن) خواهند مرد و قرباني بزرگ خدا در ميان آن ها است و بعد از آن هم ترکي نخواهد بود. ابن مسعود مي گويد: مثل اينکه من، قوم ترک را مي بينيم که بر اسب هاي تيزگوش ترکي . عبدالله بن عمرو بن عاص گويد: نزديک است که بني قنطورا (ملت ترک) از خاک عراق برشما خروج کنند: گفتم بعدا ما بر مي گرديم؟ گفت: برگشتن براي شما محبوب تر است، شما برمي گرديد و زندگي خوب خواهيد کرد. حسن از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: يکي از علائم قيامت آن است که با قومي که صورتشان چون سپرهاي آهنين است قتال نمائيد و با آن گروهي که نعل آنها از مو باشد جنگ کنيد. طايفه اول را که ترک باشند ديديم و طايفه دوم را که کردها باشند مشاهده کرديم. حذيفه گويد: نزديک است که عجم جلوگيري نمايد و براي اهل عراق درهم و قفيزي نيايد و نزديک شده که روم جلوگيري کند و براي اهل شام دينار و طعامي نرسد. ابو هريره از پيغمبر خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قيامت قيام نمي کند تا اينکه شما با قومي که صورت هاشان چون سپر است قتال کنيد، قيامت به پا نخواهد شد تا شما با گروهي که نعلشان از مو باشد بجنگيد. حسن مي گويد: در سنه (67) گراني خواهد شد، در سنه (68) موت فراوان شروع مي شود. درسنه (69) اختلاف پيدا مي شود، در سنه (70) مردم غارت مي شوند بعد از سنه هفتاد به وسيله مردي از اهل بيت من به نحوي شادماني شروع مي شود که بخشش و ثمرات تقليل پيدا مي کند و تجارت مردم با وعده انجام مي گيرد، حذيفه گفت: حال آن مردم چگونه خواهد بود؟ فرمود: رحمت خدا و دعوت پيغمبر شما شامل حال آنها مي شود. جبير بن نفير مي گويد: به رسول خدا(ص) گفتند: ما را از آينده خبر بده، فرمود: شما را مطلع مي کنم که بعد از نبي شما چند سالي اختلاف واقع مي شود، در سنه (133) شخص دانا به فرزند خود خوشحال نمي شود، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سنه (160) خواروبار دو سال را ذخيره کنيد، در سنه (166) النجا النجا در سنه (170) تا (180) تاج و تخت از دست ملوک گرفته مي شود، در سنه (190) اهل معصيت دچاربلا خواهند شد، در سال (192) سنگباران، به زمين فرو رفتن، مسخ و زنا شروع مي شود، در سنه (200) قضا يعني عذابي که مردم در بازارهاي خود سکته کنند شيوع پيدا مي کند. جبير بن نفير از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: اصحاب من تا پنج سال بعد از من اختلاف نموده و بعضي بعض ديگر را مي کشند، در سال (125) جزع و فزع شديدي خواهد بود و بني اميه خليفه اي را مي کشند، در سنه (133) اگر يکي از شما بچه سگ را تربيت کند بهتر است از اينکه (فلان) بچه را تربيت نمايد، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سال (160) مردم دچار گرسنگي يک ساله و يا دو ساله می شوند، کسي که آن موقع را درک کند لازم است که خواروبار ذخيره کند، شهابي از طرف مشرق به مغرب سقوط مي کند و صداي شديدي (بلند مي شود) که همه کس آن را مي شنود، در سنه (166) کسي که از مردم طلبکار باشد بايد طلب خود را حاصل کند، کسي که دختري دارد بايد شوهر دهد، کسي که عزب باشد بايد از ازدواج خودداري نمايد کسيکه زن دارد بايد از او کناره گيري کند، در سنه (170) تاج و تخت پادشاهان گرفته مي شود، در سال (180) بلا دچار مردم مي شود، در سنه (190) فتنه به پاخواهد شد، در سال (200) قضا شروع مي شود. کعب مي گويد: خلافت بني اميه صد سال خواهد بود و شهرهائي بنا مي کنند و مدت شصت سال و چندي خلافت آنها چون ديواري آهنين است که کسي نمي تواند قصد آن کند تا اينکه خودشان آنرا ريشه کن نمايند و بعدا که مي خواهند آن را تشييد کنند نمي توانند، هر چه آن (ديوار آهنين خلافت) را از ناحيه اي مرتفع و بلند مي کنند از ناحيه ديگري ويران خواهد شد تا اينکه خدا آنها را هلاک نمايد، بني اميه به (م) افتتاح و به (م) هم ختم مي شوند (زيرا حرف اول نام معاويه که اولين خليفه بني اميه است و حرف اول نام مروان که آخرين خليفه آن ها بوده ميم است) پس دوران سنگ آسياي آنها به پايان خواهد رسيد و (ستاره) سلطنت آنها سقوط خواهد نمود، سلطنت آنها سقوط نمي کند تا اينکه خليفه اي از آنها خلع شود و آن دو شتر کشته شوند، و حمار اصهب جزير - که شيطان و بدترين مردم از خوف، با او خواهند بود - يعني مروان کشته خواهد شد، (همان مروانيکه) ويران شدن شهرها و انقلاب و آشوب به دست او خواهد بود. ابو هريره از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: عنقريب امت من نظير امم سابقه گرفتار خواهد شد. مردي گفت: يعني آنطور که فارس و روم رفتار کردند؟ فرمود: مگر مردم غير از اينها هستند. کعب مي گويد عيسي بن مريم در حاليکه جوان قرمز رنگي باشد درب دروازه شرقي دمشق مناره نازل مي شود و دو ملک آن حضرت را با دو کتف خود حمل مي کنند، نفس و بوي آن حضرت را هيچ کافري درک نمي کند مگر اينکه خواهد مرد، زيرا که نفس آن حضرت تا آنجاکه چشم کار کند مي رسد، موقعي که دجال نفس آن حضرت را درک نمايد نظير شمع آب شده مي ميرد. بعد از آن عيسي بن مريم(ع) به سوي مسلمان هائي که در بيت المقدس هستند مي رود و آنها را از قتل دجال آگاه مي نمايد و پشت سر امير مسلمين، نماز مي خواند، سپس حضرت عيسي براي آن ها نمازي مي خواند که آن نماز فتنه خواهد بود و مابقي نصارا تسليم مي شوند و عيسي(ع) (در آنجا) اقامت نموده به کار خود ادامه مي دهد و آن ها را به درجات بهشتي بشارت خواهد داد. حارث بن عبدالله از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: موقعي که عيسي بن مريم(ع) (از آسمان) نزول کند و دجال را بکشد مردم شاد و خوشحال شده آن شب را تا صبح احيا مي گيرند و بعد از خروج دجال مدت چهل سال تقويت مي شوند، در آن زمان احدي نخواهد مرد و کسي مريض نخواهد شد، شخص به گوسفندان و حيوانات خود مي گويد: برويد و در مکان کذا و کذا بچريد و در فلان ساعت باز آئيد، حيواناتي که بين زراعت ديده مي شوند از خوشه آن نمي خورند و به اسم خود شاخه آن ها را نمي شکنند؟ مار و عقرب ها ظاهر مي شوند و احدي را اذيت نمي کنند و کسي هم مزاحم آن ها نمي شود، حيوانات درنده درب خانه ها اقامت مي کنند و طعام مي طلبند و احدي را اذيت نمي کنند، يک من يا يک چارک گندم يا جو را که شخصي در زمين بپاشد بدون اينکه وسائل زراعتي را بکار ببندد هفتصد (من) يا هفتصد چارک عائد او مي شود.منبع:شبستان