¤ هر چه می خواهد دل تنگت، مگو!
توجه به این نکته کلیدی ضروری است که ساحت شعر آیینی ، ساحت « هر چه می خواهد دل تنگت بگو » نیست . در این عرصه ، مضمون یابی مثل عرصه « آزاد سروده ها » صرفا یک کار ذوقی و سلیقه ای نیست و شاعر نمی تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل ، تصویر پردازی و صنعتگری ، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.
در این وادی ، شاعر باید امین ، صادق ، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید دقیقا منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد. فرایند خیال پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از ائمه هدی (علیهم السلام) به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.
¤ شاعر آیینی، سخنگوی آیین است
با عنایت به آنچه گفته شد، شاعر آیینی نمی تواند و «نباید» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بکوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا که در این عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیاء و اولیاء الهی که رسالت شان اصلاح گری و تربیت نفوس است تکیه زده است. مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی تواند و نباید بیان کننده مواضع و دیدگاه های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد. اگر در عرصه های دیگر می توان بدون هیچ آداب و ترتیبی سخن گفت، اینجا اتفاقا باید «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد که «معشوق» می خواهد. عرصه شعر آیینی، مقام خودبینی، خودرایی و خودخواهی نیست، مقام ذوب شدن در «معشوق» و «فنا فی الله» است، چنان که سعدی شیرازی- که رحمت خدا بر او باد- میگوید:
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد، از دوست تمنایی
در واقع، در این وادی، دیگر «من» و «منیتی» نیست و هر چه هست «او»ست و دقیقا رمز سربلندی شاعران آیینی نیز در همین نکته و دقیقه ظریف نهفته است، چنان که «هلال جغتایی» میگوید:
جایی رسیده ایم که از خود گذشته ایم
از خود گذشته ایم و به جایی رسیده ایم
¤ بیتوجهی به وحدت جهان اسلام
و اما آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت کوتاه شد، مرور بعضی از شعرهایی بود که این روزها با پیشانی نوشت «شعر فاطمی» در فضاهای مجازی و کانال های تلگرامی و ... منتشر شده است. شعرهایی که علیرغم عنوانش، علاوه بر این که – در صورت و سیرت - نسبت چندانی با شعر فاطمی ندارند، در مواردی نیز در نقطه مقابل سیره فاطمی ایستادهاند!
هر چند که در حسن نیت و اخلاص شاعران این شعرها شکی نیست ، ولی نکته ای که متاسفانه در شعر این عزیزان مورد غفلت قرار گرفته است، بیتوجهی به « وحدت کلمه » و شرایط حساس جهان اسلام و توطئههای رنگارنگ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب – صهیونیسم، وهابیت، تکفیریها( طالبان ، القاعده ، داعش و ... ) است. چنان که مقام معظم رهبری هم می فرمایند:
«یک شمشیر در دست دشمنان ما، همین اختلافات مذهبى است. علنى کردن اختلافات، صریح کردن مخالفتهاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى که کینهها را برمىافروزد، یکى از وسایلى است که دشمن ما از آن بیشترین استفاده را دارد میکند. حالا [اگر] ما جورى عمل بکنیم که این مقصود دشمن برآورده بشود، این «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» است. در جلسات نباید کینهورزىهاى مذهبى را زیاد کرد؛ این را چقدر باید تکرار کرد؟ بارها تکرار کردهایم؛ بعضى حاضر نیستند [گوش کنند]. شما اگر بخواهید آن کسى را که موافق مذهب شما نیست و عقیده حقّ شما را قبول ندارد هدایت کنید، چه کار میکنید؟ اوّل شروع میکنید به مقدّسات او بدگویى کردن و دشنام دادن؟ این که به کلّى او را از شما دور خواهد کرد و امید هدایت او را به صفر خواهد رساند. راه این کار این نیست.» بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار مدّاحان آل اللَّه ( 31 فروردین 1393 )
این که ما در شعر فاطمی همچنان بر طبل بزرگ نمایی اختلافات تشیع و تسنن بکوبیم و از تاریخ پر شکوه اسلام و سیره عملی حضرت فاطمه زهرا ( س ) جز به ماجرای «دیوار و در» و «فدک» نپردازیم – آگاهانه یا ناآگاهانه - آب ریختن در آسیاب دشمن است. امروز خلاصه کردن شعر فاطمی در «دیوار و در» و «فدک» و ...، ظلمی بزرگ به اسلام و همچنین پاره تن پیامبر اکرم (ص) است.
¤ او روح حماسه، مادر عاشوراست
این که در سروده های خود حضرت زهرا (س) را زنی مستاصل ، افسرده ، شکست خورده و مغموم معرفی کنیم که در گوشه انزوا با گریه بر مصائب خویش روزگار می گذراند ، با روح شعر فاطمی در تقابل نیست ؟ همچنین به تصویر کشیدن سیمای حضرت امیر (ع) به عنوان مردی به اسارت در آمده و ناگزیر که در برابر این مظالم جز تماشا کار دیگری از دستش بر نمی آید ، آیا جز ذلت و زبونی اهل بیت پیام دیگری به همراه دارد؟
از آنجا که میدانم همه این شعرها در محبت خاندان رسالت ریشه دارد و سرایندگان آنها از محبان و پیروان صادق اهل بیت (علیهم السلام) هستند ، می خواهم توجه این دلشدگان خاندان رسالت را به حدیثی از امام حسن عسکری جلب کنم که فرمود:
«اِتَّقُوا اللهُ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا عَنّا کُلُّ قَبیح، فَإنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ. «بحارالأنوار، ج 75، ص 372»
«تقوای الهی را ـ در همه امور ـ رعایت کنید، و زینتبخش ما باشید و مایه ننگ ما قرار نگیرید، سعی کنید افراد را به محبّت و علاقه ما جذب کنید و زشتیها را از ما دور نمایید. در باره ما آنچه از خوبیها بگویند صحیح است و ما از هرگونه عیب و نقصی مبّرا خواهیم بود.»
¤ شعر فاطمی علیه «شعر فاطمی»!
شاعران و ذاکران نازنین اهل بیت (ع) ! بیایید کلاه مان را قاضی کنیم . با توجه به حدیث بالا ، به راستی شعرهایی از جنس زیر – به مصداق مشت نمونه خروار است - را در مسیر خدمت به خاندان رسالت می دانید ، یا ...؟!
روضهام: باسمه تعالی ... در ...
میزند جای دست با پا ... در ...
بین دیوار و در به صوت حزین
ناله میزد علی علی تا ... در ...
یا:
چه بساطی شد! خدا را شکر سلمان زنده بود
گفت چادر از سرم افتاد، دستم بسته بود
زیر چشمان زن من جای دست مرد بود
زیر چشمانش ورم افتاد، دستم بسته بود
یا :
ز درد سینه و پهلو به خویش میپیچید
میان بستر خود دست و پا زد و جان داد
یا:
بدجور شکستند غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله «نامرد! نزن» داشت
یا:
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند
¤ شعر فاطمی، سرمشق عشق و حماسه و عرفان
جان کلام آن که شعر فاطمی باید شعر فضیلتها و ارزشها باشد. شعری که ما را به سرمنزل سعادت و رستگاری رهنمون شود و «سبک زندگی اسلامی» را برای ما تبیین و تشریح کند. شعر فاطمی باید سرمشق عشق، حماسه، عرفان، حکمت، پایداری، ستمسوزی، استکبار ستیزی، حقطلبی و عدالتخواهی باشد. اگر ما شاعران آیینی چیزی غیر از این بگوییم، و به گونهای دیگر بیندیشیم ، به یقین راه به خطا برده و از مسیر روشن و سعادتبخش سیره نبوی و فاطمی فاصله گرفتهایم که هرگز اینچنین مباد.
به امید روزی که شعر فاطمی از زیر آوار «دیوار و در» بیرون بیاید و جانی تازه بگیرد، تا شاعران آیینی با جوهر «محبت و معرفت» سیمای با شکوه و پر صلابت حضرت زهرا(س) را بر بوم فضیلت به تصویر بکشند.
حسن ختام این یادداشت را به دو «فاطمی سروده» اصیل و فاخر از دو شاعر برجسته آیینی – قیصر امین پور و سید حمید رضا برقعی – اختصاص میدهم و دامن سخن را بر میچینم:
قیصر امینپور:
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
*****
سید حمید رضا برقعی:
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جست و جویت
یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
میچید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
سیارهها را در نخی میچیدی آرام
میساختی تسبیحی از خاک عمویت
برداشتند از سفرهات نان، مردم شهر
جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت
درهای رحمت باز میشد با دعایت
دردا که میبستند درها را به رویت
تاریخ میداند فدک تنها بهانه است
وقتی بهشت آذین شده در آرزویت
وقتی منزه گشته خاک از سجدههایت
وقتی مطهر میشود آب از وضویت
چادر حمایل میکنی از حق بگویی
حتی اگر یک شهر باشد روبرویت
منبع:تسنیم