گروه اندیشه: حسین علویمهر با بیان اینکه امروزه مباحثی چون هرمونتیک، کلام جدید، بحثهای تجربه دینی و زبان قرآنی وارد عرصه مطالعات دینی شده است، اظهار کرد: متاسفانه مفسرین کمتر به این موضوعات پرداختهاند و این خلا در تفاسیر موضوعی کاملا مشهود است.
عقیق:«تفسير موضوعى»عبارت است از:
گردآورى آيات قرآنى مربوط به موضوعى خاص و تحليل آنها و به دست آوردن نظريه
قرآن درباره آن موضوع. گرچه تفسير موضوعى در عصر اخير، بيشتر مورد توجه
انديشمندان واقع شده، اما نه پديدهاى نوظهور است و نه امرى ناپسند. در
همین رهگذر نظر مفسرین قرآن و پژوهشگران این حوزه را درباره چیستی و چرایی
«تفسیر موضوعی» جویا شدیم که در ادامه مشروح گفتوگوی ما را با
حجتالاسلام حسین علویمهر میخوانید. حجتالاسلام والمسلمین حسین علویمهر رئیس انجمن قرآنپژوهی حوزه علمیه قم در این گفتگو
گفت: به نظر من تفاسیر موضوعی سبقه طولانی ندارند. در سدههای دوم و سوم
تفاسیر موضوعی تنها به شکل «آیات الاحکام» و «تفاسیر فقهی» نگاشته میشدند.
به اعتباری میتوان گفت تفاسیر موضوعی، ریشه در روایات دارند اما در سنت
تفسیری گذشته تفاسیر موضوعی به شکل امروزی نگاشته نمیشدند؛ به عبارت دیگر
در هیچ دورانی تفسیر موضوعی به شکلی که امروزه شاهد آن هستیم شکل نگرفته
است. عضو هيت علمي جامعه المصطفی العالميه در خصوص انگیزه مفسرین برای
روی آوردن به تفسیر موضوعی گفت: دوران زیست مدرن، نیازهای جدیدی را پیش
روی انسانها گذاشته است. همین مسئله سبب شد تا مفسران برای پاسخ دادن به
این نیازها با رویکرد موضوعی به قرآن مراجعه کنند و پاسخ پرسشهای خود را
از آن دریافت کنند؛ چرا که هیچ گونه نگاه کلانی در تفاسیر ترتیبی وجود
نداشته است. البته در دوران معاصر، تفسیرهای ترتیبی مانند تفسیر «المیزان»
به مباحث موضوعی توجه میکردند و به موضوعات نگاه خاص داشتند. وی در
ادامه اظهار کرد: با گذر زمان نیازهای اجتماعی ما دگرگون میشود و نیازهای
جدیتری پیشروی ما قرار میگیرد. به نظر من تفسیرهای موضوعی باید
گستردهتر شوند و مفسران با نگاهی جامع به موضوعات جدیتر توجه کنند. حسین
علویمهر افزود: به نظر من تفاسیر موضوعی بهتر میتوانند پاسخگوی نیازهای
اجتماعی باشند. به عنوان مثال اگر کسی در رابطه با جن، فرشتگان و انسان
سوالاتی داشته باشد با مراجعه به تفسیر ترتیبی نمیتواند پاسخ خود را
بیابد. نقاط ضعف تفاسیر موضوعی نویسنده
کتاب «روشها و گرايشهای تفسيری» افزود: بسیاری از تفاسیر موضوعی موجود
در قالب تکنگاریها تالیف شدهاند. به عنوان مثال موضوعاتی چون معاد در
قرآن، دنیا و آخرت، روز و شب، آسمان و زمین و دیگر موضوعات مرتبط با هم را
مورد بررسی قرار دادهاند. وی در ادامه تاکید کرد: به نظر من
تکنگاریها تا حدودی میتوانند راهگشای مسائل جامعه باشند چرا که در این
نوع از تفاسیر مفسرین نمیتوانند نسبت به قرآنپژوهی نگاهی جامع و کلان
داشته باشند؛ البته این ضعف و خلا با وجود تفاسیر موضوعی نسبتا کاملی مانند
«پیام قرآن» و «منشور جاوید» همچنان احساس میشود. علویمهر گفت:
مفسرین باید به پرسشهای جدیدی که پیشروی انسانها قرار گرفته پاسخ بدهند.
به عنوان مثال این پرسش که آیا پیوند قلب در روح انسان تاثیری میگذارد یا
نمیگذارد؟ نیاز به پاسخی در خور دارد. بنابراین نیاز است که به موضوعات
جدید نیز بپردازیم و این نقص را در تفاسیر خود برطرف کنیم. این پژوهشگر
قرآن گفت: امروزه شبهات جدیدی به قرآن وارد میکنند که نسبت به گذشته بسیار
گستردهتر شده است. به نظر من مفسران باید به این شبهات توجه کنند؛ به
عنوان نمونه دکتر سها (البته نام ایشان مستعار است) حدود 850 شبهه به قرآن
وارد کرده است که نیاز است مفسرین به آنها پاسخ بدهند. از دید من نگاشتن
تفاسیر موضوعی میتواند یکی از راهکارهای پاسخگویی به شبهات باشد. وی
در ادامه اظهار کرد: امروزه مباحثی چون هرمونتیک، کلام جدید، بحثهای تجربه
دینی و زبان قرآنی وارد عرصه مطالعات دینی شده است. متاسفانه مفسرین کمتر
به این موضوعات پرداختهاند و این خلا در تفاسیر موضوعی کاملا مشهود است. انگیزههای مستشرقان در پرداختن به تفسیر موضوعی علویمهر
درباره انگیزه مستشرقان در روی آوردن به تفسیر موضوعی گفت: مستشرقان بیشتر
به مباحث برون قرآنی توجه میکنند و مباحثی چون وحی، قرائات و اعجاز قرآن
را میکاوند؛ بعد از انقلاب اسلامی فعالیت مستشرقان گسترش یافت به شکلی که
نخستین گامها در تدوین مباحث و دائرهالمعارفهای قرآنی از سوی آنها
برداشته شد. این پژوهشگر قرآن اظهار کرد: در بین موضوعاتی که مستشرقان
درباره آن بحث کردهاند نکات موضوعی زیادی مشاهده میشود به نظر من نیاز
است باید علاوه بر پاسخ دادن به شبهات به دیدگاه مستشرقان نیز توجه کنیم
چرا که اهداف آنها یکسان نیست و یک هدف را در تحقیقات خود دنبال نمیکنند. علویمهر
در خصوص اهداف مستشرقان در مطالعات قرآنی گفت: مستشرقان اهداف مختلفی در
تحقیقات خود دنبال میکنند؛ یکی از اهدافشان رویکرد استعماری است. بدین
گونه که آنها درصددند به انحای مختلف اشکالاتی بر قرآن و اسلام وارد کنند؛
از نمونههای آن بررسی جایگاه «زن» در قرآن است که آنها نسبت به این مسئله
شبهاتی را مطرح میکنند. به عنوان مثال، میگویند چرا در آموزههای قرآنی
تعدد زوج بلامانع است؟ چرا مرد باید به زن مهریه بپردازد؟ چرا زن در اسلام
ناتوان شمرده میشود و نمیتواند استقلال مالی خود را حفظ کند؟ بنابراین
میتوان گفت یکی از اهداف مستشرقان تخریب اسلام است. نویسنده کتاب
«تاريخ تفسير و مفسران» در آخر گفت: بعضی از مستشرقان درک درستی از
آموزههای اسلامی پیدا نکردند و دچار کجفهمی شدهاند. به عنوان مثال آنها
از دید یکی از مفسرین یا از درون کتب اسلامی نکتهای را استخراج میکنند
که باعث سوء برداشت میشود. البته آنها گاه در مطالعات خود اهداف تبشیری
دارند و میخواهند دین مسیحیت را تقویت کنند. البته این سخنان بدین معنا
نیست که آنها در مطالعات خود اهداف علمی را دنبال نمیکنند.