سیّدی به سرعت آمد و مقداری پول به قاضی داد. علی آقا قاضی نگاهی به پشت سرش کرد و لبخندی زد و به من فهماند که اگر انسان صبر کند و توکل نماید، خداوند اینگونه میرساند.
عقیق:جناب حاج احمد انصاری فرزند آیت الله میرزا جواد آقا انصاری نقل می
کردند که جناب آیت الله سید عباس قوچانی – وصی مرحوم آیت الله علی آقا قاضی
برای اینجانب نقل کرد که مرحوم علی آقا قاضی معمولا در حال تردد بین نجف و
کوفه بودند و من مطمئن بودم که ایشان پولی در بساط ندارد و برایم همیشه
جای سوال بود که مخارج این رفت و آمد بین نجف و کوفه چگونه تامین میشود تا
اینکه یک روز که ایشان عزم کوفه را داشتند از خانه خارج شدند و من مخفیانه
پشتسر ایشان راه افتادم... عادت ایشان این بود که هنگام حرکت در بیرون،
عبایش را به سر میانداختند و اصلا هم به پشت سر نگاه نمیکردند. علی آقا
قاضی از میان بازار عبور کرد تا به ترمینال رسید و مستقیم رفت که سوار
ماشین شود، ناگهان دیدم درست هنگامی که مرحوم قاضی پایش را روی پله ماشین
گذاشت، سیّدی به سرعت آمد و مقداری پول به قاضی داد. علی آقا قاضی نگاهی به
پشت سرش کرد و لبخندی زد و به من فهماند که اگر انسان صبر کند و توکل
نماید، خداوند اینگونه میرساند.