شايد شما هم بارها در دههفجر اين صحنه را از تلويزيون ديده باشيد: درگيريهاي جلو دانشگاه تهران و آمبولانسي كه آژيركشان ميآيد و جواني كه تلاش ميكند مجروحان را به آمبولانس منتقل كند و صدايي كه از پسزمينه شنيده ميشود؛ فريدون نزنه... و شهدايي كه در حياط بيمارستان قطار شده و روي سينهشان گل ميخك گذاشتهاند.