شرط گوشزد کردن عیب دیگران چیست؟
به هنگام بازگو کردن عیبهای دیگران به منظور اصلاح آنها، باید نکاتی را مورد توجه قرار داد.
اول: باید توجه داشت که تذکر عیبها به صورت خصوصی و سری و با زبان ملایم و
خوش باشد و به هنگام ذکر کمبودها از خوبیها و شایستگیهای آنها گفته شود
تا بهتر مورد پذیرش قرار گیرد.
امام علی علیه السلام میفرمایند: "نصحک بین الملا تقریع / نصیحت کردن در میان مردم نوعی سرکوبی است."
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: "من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه
علانیه فقد شانه / کسی که برادر دینی خود را در نهان پند دهد زینت بخش او
شده است، اما اگر در برابر دیگران نصیحتش کند موجب سرشکستگی او میشود."
دوم: گاه زبان کنایه تاثیرش از آشکار گویی بیشتر است. بنابراین تا آن جا که
بتوان با کنایه افراد را متوجه عیبهایشان کرد، از تصریح به عیبها باید
خود داری نمود. علی علیه السلام فرمودند: "تلویح زله العاقل له من المض
عتابه / بیان کردن لغزش عاقل با کنایه، مفیدتر از سرزنش آشکار آن است."
رفتار زیبای رسول الله (ص) وقتی عیب جوان را گوشزد کردند
جوانی از جوانان تازه مسلمان، عادت زشت زمان جاهلیت را ترک
نکرده بود و همچنان با زنهای ناپاک در خارج از شهر مکه ارتباط داشت. رسول
خدا صلی الله علیه و آله از قضیه باخبر شد و تصمیم گرفت به نحوی که شده این
عادت بد را از سر او بیندازد. یک بار که از خارج
شهر میآمد سر راهش قرار گرفتند و به او فرمودند: جوان کجا بودی؟ عرض کرد
ای رسول خدا، شترم گم شده بود رفتم پیدا کنم. پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمودند: امیدوارم دیگر در بیابان شتر گم نکنی.
مدتی از این قضیه گذشت. بار دیگر به رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع
دادند که فلان جوان را در همان محلههای بد نام مشاهده کردهاند. بار دیگر
پیامبر صلی الله علیه و آله سر راهش قرار گرفت، او تا از دور چشمش به
پیامبر افتاد به خود گفت: در گذشته گفتم شترم گم شده بود، این بار جواب آن
گرامی را چه بگویم. چارهای اندیشید و آن ایستادن
به نماز بود تا شاید پیامبر رهایش کند. ولی هر چه نماز خواند نتیجهای
نگرفت تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمودند: ای جوان من
مصمم هستم که تو دیگر در بیابان شتر گم نکنی
ملاحظه فرمودید که پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله چگونه بدون آنکه گناه او را تصریح کنند در مقام اصلاح وی برآمدند.
ارشاد شقرانی از سوی امام صادق (ع) چگونه بود؟
همچنین درباره یکی از علاقه مندان به خاندان پیامبر صلی الله
علیه و آله به نام شقرانی وارد شده که وی گاه گاهی مخفیانه شراب میخورد،
روزی که منصور دوانیقی به مردم جایزه میداد، او میگوید من کسی را نداشتم
که واسطه شود تا به من هم جایزه دهند. مقابل خانه منصور سرگردان ایستاده
بودم که ناگاه چشمم به حضرت صادق علیه السلام افتاد، پیش رفته عرض کردم که
من محتاج چنین کمکی هستم. امام علیه السلام نزد
منصور رفتند و طولی نکشید که مراجعت فرموده و جایزه مرا هم به همراه
آوردند. بعد به من فرمودند: "ان الحسن من اکل احد حسن و انه منک احسن و ان
القبیح من کل احد قبیح و انه منک اقبح لمانک منا / کار خوب از هر کسی
شایسته است ولی از تو اگر صادر شود شایستهتر است و کار زشت نیز از هر کسی
ناپسندیده است، از تو اگر سر بزند ناپسندیدهتر است، چون تو به ما انتصاب
داری و از پیروان ما هستی."
امام علیه السلام در این موضوع، هم حاجت شقرانی را برآورده ساختند و هم گناهش را تصریح نکرده و با بیانی دلنشین او را ارشاد نمودند.
سیره رسول الله (ص) در تذکر نرنجاندن شخص بود
سوم: سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین بود که اگر
میخواستند به کسی یا کسانی تذکر بدهند و آنها را از عیبشان باخبر نمایند،
به صورت کلی و بدون بردن نام کسی و اشاره به فرد معینی میفرمودند: "ما بال
قوم یفعلون کذا و کذا؟ / چه شده است که گروهی چنین کارهایی انجام میدهند؟
"
از عایشه نیز نقل شده است: "کان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا باغه :
الرجل شیء لمخ یقل ما بال فلان و لکن یقول. ا بال اقوام یقولون حتی لا
یفضح احدا / روش و شیوه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این بود که
وقتی به آن حضرت اطلاع میرسید که فلان شخص سخن ناروایی میگوید؛ برای
اینکه به او لطمهای نزند نام وی را نمیبرد بلکه میفرمودند: چرا کسانی
چنین سخن میگویند. "
یک راه مهم در درمان غیبت و بدگویی
راه دیگر علاج غیبت این است که انسان باید بداند، همان طوری که اگر عیب او
را نقل کنند و پشت سرش بد بگویند او میرنجد، دیگران نیز از بدگویی کردن او
میرنجند. تألم آنها با تألم او هیچ تفاوتی ندارد، لذا همان طوری که او
رنجش را برای خود نمیخواهد و نمیپسندد برای دیگران هم نباید بپسندد. در خاتمه این مبحث خطبه 140 نهج البلاغه را که در نهی از غیبت مردم وارد شده نقل میکنیم. علی
علیه السلام فرمودند: "و انما ینبغی لاهل العصمه و المصنوع الیهم فی
السلامه ان یرحموا اهل الذنوب و المعصیه و یکون الشکر هو الغالب علیهم و
الحاجز لهم عنهم فیکف بالعائب الذی عاب اخاه و عیره ببلواه؟ / آنان که از
عیوب پاک اند و از آلودگیها سالم ماندهاند سزاوار است که به گنهکاران و
اهل معصیت ترحم کنند، همواره در سپاس و شکر خداوند باشند و این سپاس آنان
را از پرداختن به عیب دیگران مانع گردد. بنابراین چرا و چگونه پشت سر برادر
خویش بد میگوید و او را به بلائی که گرفتار شده است سرزنش میکند؟"
"اما ذکر موضع ستر الله علیه من ذنوبه مما هو اعظم من الذنب الذی عابه به و
کیف یذمه بذنب قد رکب مثله فان لم یکن رکب ذلک الذنب بعینه فقد عصی الله
فیما سواه مما هو اعظم منه و ایم الله لئن لم یکن عصاه فی الکبیر و عصاه فی
الصغیر لجراته علی عیب الناس اکبر... / چرا به
یاد نمیآورید پوششی را که خداوند بر گناهان او افکنده و توجه ندارد که
خداوند بر بزرگتر از گناهی که بر دیگران عیب میگیرد در مورد او پوشش
افکنده است؟ چگونه دیگری را بر گناهی مذمت میکند که خود همانند آن را
مرتکب شده است و اگر به آن گناه آلوده نشده – شاید- معصیت دیگری کرده که از
آن بزرگتر است. به خدا سوگند حتی اگر خداوند را
در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه صغیرهای انجام داده همانا جرات او
بر عیب جویی مردم گناه بزرگتری است. "
"یا عبدالله لا تعجل فی عیب احد بذنبه فلعله مغفور له و لا تامن علی نفسک
صغیر معصیه فلعلک معذب علیه فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب
نفسه و لیکن الشکر شاغلاله علی معافاته مما ابتلی به غیره /
ای بنده خدا ! نسبت به گناه هیچ کس با عجله و شتاب
سرزنش مکن، شاید خداوند او را آمرزیده باشد. و نیز بر گناه کوچکی که خود
انجام دادهای ایمن مباش، شاید به خاطر آن کیفر بینی. بنابراین
هر کدام از شما که از عیب دیگران آگاه است به خاطر آنچه از عیب خود
میداند باید از عیب جویی دیگران خوداری کند و شکر و سپاس این موهبت که او
از این عیوب پاک است، وی را مشغول دارد!"