گزارش تصویریعقیق: مراسم هفتگی هیئت رایه المهدی (عج) با سخنرانی حجت الاسلام دکتر عبدالملکی و مداحی حاج حیدر توکل، حاج احد قدمی و کربلایی محمدعلی رحمانی برگزار شد. در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام دکتر عبدالملکی را بخوانید: - هیئت حضرت سیدالشهدا(ع) هدف نیست. الان به گونه ای شده که عده ای تصور می کنند روضه هدف است. روضه و جلسه ذکر اهل بیت(ع) وسیله است که ما را به کمال در توحید برساند. - خاصیت هیئت آمدن ما چیست؟ اگر عبرتی نباشد برای آینده خودمان چه فایده ای دارد ؟ این تفکری که تازگی ها باب شده که ما اگر فقط در این جلسه حاضر بشویم همه چسزمان درست می شود غلط است. از مهم ترین اهداف قیام سیدالشهدا احیای عقول است. طرف حاضر است از اینجا تا کربلا پیاده برود ولی وقتی می گوییم از خط عابر پیاده برو زورش می آید. خب این هیچ چیز از قیام امام حسین (ع) نفهمیده است. - اصلا هدف از گریه چیست؟ کسی گریه می کند که دلش نرم است، کسی که دلش نرم باشد فکرش خوب کار می کند. اما گریه نهایت کار نیست. اتفاقا مقدمه است. با همان گریه تو بهشتی می شوی ولی بهشت که هدف نیست. یکی از اهداف قیام سیدالشهدا نشان دادن راه مستقیم و صراط است. یعنی چی؟ صراط کلمه ای است در قرآن که مفرد است ، یعنی صراط ها نداریم، صراط یکی است. اگر شخصی اهل نماز باشد حداقل باید روزی ده بار در طول روز بگوید خدایا مرا به راه راست هدایت کن..این راه راست چیست؟ چرا این همه بر آن تاکید می کنند ؟ - این راه راست دقیقا همین راهی است که اول بدبختی است، که شیطان آمده آنجا.... اصلا شیطان در همین راه صراط کمین کرده است... یک مصیبت این است که تو راه را بشناسی بعد وارد راه بشی بعد ببینی در این راه پر است از تله های شیطان. امام حسین(ع) آمد این صراط مستقیم را نشان داد، حالا نشانه ها و مصداق این صراط مستقیم چیست؟ یک: عبادت و اطاعت، - در سوره مبارکه یاسین آمده : راه مستقیم راه اطاعت و عبادت است. اما می گوید من را عبادت کنید. از دست هیچ کس هیچ کاری بر نمی آید و من اگر بخواهم همه کار می شود، پس چرا به دیگران روی می آوریم؟ حق تعالی می گوید: به عزت و جلالم قسم، هرکس به غیر از من در دلش حاجت دیگری دارد و به دیگری امید بسته به همان واگذارش می کنم. - وجود مبارک امام سجاد(ع) وقتی در اسارت بودند که آن سخنران شروع کرد از یزید و معاویه تعریف کردن، حضرت فرمود: داری بخاطر خوشحالی اینها خدا را ناراحت می کنی!!! غالب واقعا رفتارها اینگونه است من خودم را اول می گویم، مثلا کسی آمده می گویم الان این حرف را بزنم به او بر می خورد، خب بخورد، خدا باید راضی باشد. - دوم، راه اعتدال است . ما غالبا یا از این ور پشت بام می افتیم یا از آن طرف. فرمودند راه اعتدال را رعایت کنیم. فردی آمد به پیغمبر(ص) گفت یا رسول الله یک نفر مرد و همه چیزش را در راه خدا هدیه داد. پیغمبر فرمود: این که همه چیز را در راه خدا داد زن و بچه هم داشت؟ گفتند بله دارد، پیغمبر فرمود: اگر من می دانستم نمی گذاشتم در قبرستان مسلمانان دفنش کنید. - یکی دیگر گفت: یا رسول الله من 500 درخت خرما داشتم همه را دادم در راه خدا، پیامبر فرمود: شما اشتباه کردی، آیه آمد شما باید میوه هایش را می دادی نه اصلش را. خدا که گرسنه ما و شما نیست، می خواهد حال خوب به شما دست بدهد - ما فکر می کنیم واقعا اسراف چیست، بله غذا زیاد درست نکن اسراف میشود، یا چراغ ها را خاموش کنید اینها هست اما یک اسراف هایی است که همه ما هم درگیرش هستیم ولی نمی بینیم. یکی اصراف در محبت است. محبت بیش از حد هم ضربه می زند. شما به هر حیوانی محبت کنی اسیرت می شود غیر از انسان ، که بیش از حد اگر به او محبت کنی واقعا ضربه می خوری . دین از ما روضه و نماز اضافه نخواسته ، معتدل زندگی کردن را خواسته است . یعنی نه ظلم کن و نه زیر بار ظلم برو. تنها کسی که هرچقدر بحش محبت کنی باز هم کم است فقط پدر و مادر است. - طرف طوری بچه را در ناز و نعمت بار می آورد که بعدا در جامعه دیگر نمی تواند واقعا خودش را جمع کند. مقصرش چه کسی است؟ همین محبت بیش از حد. اسلام آمده اینها را یاد بدهد - مخلص کلام این که یکی از روش هایی که شما می توانید به مسیر صراط مستقیم برسید اعتدال است. - سومین مصداق صراط مستقیم اهل بیت(ع) هستند: در زیارت شریف جامعه کبیره می گوییم : آن راه درست و مسیر قوی شما هستید. سلمان با امیرالمومنین(ع) در راهی می رفتند ، خب قدیم از روش های خاص خودشان می فهمیدند که چند نفر از یک مسیر رد شده است و کجا رفته است. دیدند یک جای پا بیشتر نیست. فهمیدند که سلمان در راه رفتن هم دقیقا جای پای امیرالمومنین(ع) می گذارد. - در جامعه کبیره آمده: هرکسی از شما جلوتر برود اشتباه هست، عقب تر هم برود باز اشتباه است باید دقیقا با شما راه برود. در مقامات ایمانی اگر ده تا پله باشد سلمان پله دهمی است. همین سلمان در کوچه بنی هاشم یک لحظه در ذهنش خطور کرد که واقعا این همان علی(ع) است که درب خیبر را کند. فقط در ذهنش خطور کرد. امام (ع) فرمودند: سلمان سریع بیعت کن، اما کسی که بین آنها رو سفید شد جناب مقداد بود که پشت شمشیرش را به گردنش انداخته بود و نگاهش به چشمان امیرالمومنین(ع) بود که چه دستوری می دهد. اگر بگوید بزن می زند، بگوید بیعت کند شمشیر را می گذارد کنار و بیعت می کند، این یعنی اطاعت محض.