ب: مخالفت با تفسر قرآن، اجتهاد، فلسفه، عرفان و اختراعات بشرى
محمّدبن
عبدالوهاب در ادامه آراء و پندارهاى خود مبنى بر بازگشت به اسلام سلف صالح
و توحید خالص! با تمسّک به عقل و فلسفه، اجتهاد و مسائل عرفانى و تفسیر
قرآن و سنّت نبوى"صلّى الله علیه وآله" مخالفت مى کند و با تمسّک به حدیث
إنّ کلَّ بِدْعةٍ ضَلالةٌ و کلُّ ضَلالة فى النّارِ این گونه کارها را
«بدعت» و گمراهى دانسته و با آنها مبارزه مى کند. در اثر این دیدگاه
وهابیان به افکارى خشک و منجمد، جامد و قشرى دچار شدند و در مباحث اساسى
دین مانند توحید، ایمان، حاکمیت اسلامى، توسل و شفاعت، خیرات و صدقات،
اعیاد و سوگواری ها، و...، منحرف شده و از تبیین صحیح و درست آن ها
واماندند و در نتیجه از تفسیر پدیده ها و اختراعات بشرى مانند تلفن،
اتومبیل، برق، و وسایل ارتباط جمعى، عکاسى و... دور مانده و همه را در
مراحل اولیه حرام و مبارزه با آن ها را لازم شمردند، در حالی که قرآن و
اسلام با اختراعات بشرى مخالفت ندارد بلکه همه انسان ها را تشویق به کسب
علم و دانش و استفاده از علوم مختلف براى بهره بردارى از ذخایر خدا
دادى(نهفته در طبیعت مانند دریاها و کوه ها و...) نموده است، و علوم فلسفه،
منطق، فقه و اصول، تفسیر قرآن و عرفان همه در خدمت انسان و براى رشد و کسب
مقامات معنوى و رسیدن به کمال انسانى مى باشند.
محمّدبن عبدالوهاب مى
گوید: «ما هیچ کتابى را از بین نمى بریم مگر کتاب هایى که مردم را به
عقایدشان دچار شکّ و تردید کند مانند کتاب هاى علم منطق...».
حافظ
وهبة(م 1378 هـ.ق) مى نویسد: «وهابیان تصویر را حرام مى دانند،... فرا
گرفتن علوم فلسفه و منطق را جایز نمى دانند. در میان علماى نجد، کسانى که
با این علوم آشنایى داشته باشند، بندرت مى توان یافت... اطلاعشان در
معلومات تاریخى از سیره پیامبر"صلّى الله علیه وآله" و سیره خلفاى راشدین
تجاوز نمى کند و به تواریخ دیگر(تاریخ قدیم و تاریخ اسلام) توجهى ندارند.
از اکتشافات جدید چیزى در جزیرة العرب شناخته نیست... ».
وهابیان همه
امور و پدیده هاى جدیدى را که در سه قرن اول هجرى سابقه نداشت، بدعت و حرام
مى دانستند!؟ مانند فراگیرى منطق و فلسفه و علوم جدید، استعمال دخانیات،
استفاده از دوچرخه(چون «اَرّابه شیطان» یا «اسب شیطان» است و به نیروى جادو
و با پاى شیطان حرکت مى کند) و اختراعات جدید دیگر مانند: تلفن و تلگراف و
دوربین عکاسى و اتومبیل، حق گمرک، مالیات و ... . گنجانیدن درس رسم و
تعلیم زبان خارجى در برنامه مدارس و همچنین جغرافیایى که در آن از گردش
زمین و کُرویّت آن سخن رفته بود، مورد اعتراض علماى نجد(در سال 1349 هـ.ق
که در مکه گرد آمده بودند) قرار گرفت.
در مسئله اجتهاد در فروع دین،
وهابیان به پیروى از ابن تیمیه [پیشواى مذهب سلفى گرى] اعتقادات شیعه در
باره اجتهاد را انکار مى کنند و در واقع خودشان را مقلّد احمدبن حنبل، ابن
تیمیــه و ابن قیّم مى دانند. در آثار و کتاب ها و رساله هاى
وهابیان(محمّدبن عبدالوهاب و فرزندانش) اصول و شیوه هاى جدید اجتهادى و دخل
و تصرف وجود ندارد و در همه مسائل به دنبال نصّ(روایت) مى روند و در صورت
عدم نصّ، به سخن احمد بن حنبل به عنوان اصل ثابت اعتماد مى کنند.
ملک
بن عبدالعزیز در خطابه اى که در سال 1355 قمرى در مکه ایراد کرد، گفت:
«مذهب ما پیروى از دلیل است و اگر یافت نشود، ما از اجتهاد احمد[بن] حنبل
پیروى مى کنیم».
استدلال خاص وهابیان
در
واقع استدلال وهابیان این بود که آن چه که در زمان پیامبر اکرم "صلّى الله
علیه وآله" نبوده [و بعد از سه قرن اول هجرى پدیدار شده]، بدعت و حرام مى
باشد، مانند زیارت، توسّل به مردگان و بزرگ داشت و شفاعت خواستن، دعا و
فاتحه خواندن براى مردگان، آب پاشیدن بر روى مقابر و تعمیر قبور حتى قبور
پیشوایان و اولیاء خدا، ساختن مسجد در کنار قبور و تبرک و استشفاء از قبور
اولیاء، آویختن بیرق و اسلحه در تکیه ها و... و مى گویند، هیچ دلیل و نصّ
معتبر در قرآن و سنت پیامبر"صلّى الله علیه وآله" و اصحاب آن حضرت در مورد
مسائل مذکور وجود ندارد و لذا کسانى را که این کارها را انجام مى دادند و
یا معتقد بودند به شدّت نهى مى کردند و با برخورد تند و خشن وهابیان مواجه
مى شدند.
دیدگاه اسلامىِ صحیح[اعتقادات شیعیان و پیروان مکتب اهل
بیت"علیهم السلام"] در باره مسائل ذکر شده در منابع اصیل اسلامى با ادلّه
روشن و استدلال کامل بیان شده و در اینجا متعرض ردّ و پاسخ آن ها نمى شویم.
نقد و ملاحظه
یکى
از تفاوت هاى عمده دیدگاه وهابیان با سایر فِرق و مذاهب اسلامى این است که
در مواردى که از کتاب و سنت دلیلى بر حُرمت و یا حِلیّت چیزى پیدا نشد،
فِرق اسلامى(غیر وهّابى) اصل اِباحه و حِلیّت را جارى مى کنند و آن چیز یا
عمل را حلال و مباح اعلام مى کنند، بنابر این موضوعات جدید مانند شرب توتون
و تنباکو(دخانیات)، شرب قهوه و چاى، خوردن گوجه فرنگى و سیب زمینى،
استفاده از تلگراف و تلفن و اتومبیل و هواپیما و صدها اختراع و اکتشاف
جدید(که در عصر نُبوّت و رسالت پیامبر اکــــرم"صلّى الله علیه وآله" و
صحابه مطرح نبوده) همه مباح مى باشند بلکه بدون استفاده از آن ها زندگى
مردم با مشکل مواجه مى شود و هیچ انسان عاقلى استفاده از آن ها را ممنوع
نمى کند، چه برسد به دیدگاه اسلام و قرآن. در واقع این عملِ وهابیان همانند
برخورد فرقه ضالّه خوارج در قرن اولیه اسلام مى باشد که با برداشت هاى خشک
و مقدس مآبى به ظواهر آیات قرآنى استناد مى کردند، که انحراف و گمراهى
خوارج براى همه مسلمانان آگاه و روشن بین واضح هست.
ج: خلافت دینى ـ عربى و ضدّیت با حاکمیت ترکان عثمانى
وهابیان
با تلاش زیاد آراء و پندارهاى خود را در میان اعرابِ جزیرة العرب تبلیغ و
گسترش مى دادند و شاید یکى از دلایل نفوذ و گسترش این فرقه، آمیخته شدن
آراء و پندارهاى آنها با سرنوشت اعراب و جایگاه آن ها در میان مسلمانان
جهان و کشورهاى اسلامى بود. اعراب، به روشنى مى دیدند که سرنوشت آن ها به
دست ترکان عثمانى افتاده است و تنها راه رهایى و آزادى و برگرداندن تسلّط
اولیه اعراب[عزّت و افتخار حاکمیت اعراب امویان و عباسیان تا قبل از سقوط
بغداد در سال 656 هـ.ق]، پیروى نمودن از مرام کسانى است که در فکر ایجاد
قدرت جدید عرب ها مى باشند که در مرحله کنونى با دعوت و شعارهاى محمّدبن
عبدالوهاب و طرف دارانش مواجه شده بودند. لذا با لبّیک گویى به دفاع از
فرقه وهابیان برخاستند و علیه حاکمیت عثمانیان شوریدند.
محمّدبن
عبدالوهاب راه رسیدن یا تحقّق این هدفِ خودش را اتحاد با قدرت محمّدبن
سعود(1179 م) دانست. ابتدا قبایل بدوى و اعراب پراکنده سرزمین نجد را
سازمان دهى کردند و از نیروى آن ها در راه هدف تجاوزکارانه و به چنگ آوردن
سلطه بر سرزمین هاى اعراب حجاز(مکّه و مدینه) و در صورت موفّقیت به سایر
اماکن عربى ـ اسلامى نهایت بهره بردارى را کردند.
بعضى از اندیشمندان عرب مانند رشید رضا(م 1354 هـ.ق) جنبش وهابیان را نشانه «روحیه استقلال طلبى عرب» می داند!.
یکى دیگر از نویسندگان عرب(متأثّر از رشید رضا) جنبش وهابیان را به «وجدان قومى[ناسیونالیسم] عرب» تفسیر کرده است!.
در
نتیجه نهضت و جنبش وهابیان که از نجد آغاز و گسترش یافته بود، به عنوان
خطر بزرگى براى حاکمیت امپراتورى عثمانى پدیدار گشت. سلطانِ عثمانى(سلیم
سوم) از محمّدعلى پاشا(خَدیوِ مصر) براى سرکوبى دعوت و شورش وهابیان کمک
خواست. او در سال 1228 هـ.ق/ 1811 م موفق شد با تصرف مرکز وهابیان(دِرعیّه)
قدرت آن ها را درهم شِکَند ولى پس از چندى مجدداً سر بلند کردند و بالأخره
در دهه سوم قرن بیستم میلادى(13 هجرى) پس از جنگ هاى طولانى بر جزیرة
العرب مسلّط و دولت عربستان سعودى را تأسیس نمودند.
در حقیقت وهابیان به
پیروى از مکتب حنبلى و پیشواى سلفیه!(ابن تیمیّه) به فکر ایجاد حاکمیت
دینى ـ عربى و به مبارزه با حاکمیت غیرعربى در جهان اسلام برخاستند و کار
خود را با دعوت مردم به «پیراستن دین اسلام از انحرافات و آثار فکر غیر
عرب» شروع، و در این راه با تحمل دشواری هاى فراوان و جنگ و خون ریزى و
غارت مخالفان به اهداف خود دست یافتند. محمّدبن عبدالوهاب به آرزوى خود که
رسیدن به «تشکیل دولتى دینى که خود مشاور فقهى مى باشد» نایل آمد.
پس از
تأسیس حکومت سعودى و توسعه قدرت وهابیان، آنها درصدد گسترش حکومت دینى در
سرتاسر جهان عرب و کشورهاى اسلام برآمدند و با شدّت بر ضد حاکمیت عثمانى
موضع گیرى کردند. وهابیان و آل سعود، حاکمیت عثمانى را غاصبِ خلافتِ
مسلمانان مى دانستند و عقیده داشتند، خلافت بر مسلمانان براى همیشه حق عرب
است!.