عقیق:به نقل از فارس، شهید علی رضا نوری، قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله، در محله سردار شهر ساری به سال 1331 متولد شد. علیرضا در سال 50 مدرک دیپلم را گرفت و سال پنجاه و چهار در دانشکده «پلی تکنیک» در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیلاتش را ادامه داد. شهید نوری پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی به عنوان «تکنسین» به استخدام راه آهن در آمد و مدتی بعد از ساری به تهران منتقل شد. علیرضا در کنار کار به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخت و هسته ای را در راه آهن تشکیل داد تا فعالیت انقلابی انجام دهند. با پیروزی انقلاب «هسته مقاومت» را با عنوان کمیته انقلاب اسلامی راه آهن تهران راه اندازی و فرماندهی آن را به عهده گرفت. در همین حین انجمن اسلامی راه آهن را هم سازماندهی کرد. علیرضا با آغاز تحرکات منافقین و ضد انقلاب در انفجار لوله های نفتی جنوب کشور به همراه چند تن از دوستانش به جنوب کشور رفت، آنجا نیز کمیته انقلاب اسلامی راه آهن را تاسیس کرد. شهید نوری در سال پنجاه و هشت، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران شد. با توجه به تجربیاتی که داشت، یک گروه «72» نفره از پرسنل انقلابی و بسیجی راه آهن، آموزش نظامی داد، و به نام هفتاد و دو تن شهدای کربلا، راهی جبهه شدند. این شهید عزیز در کل 50 بار در جنگ زخمی شد و سال 61 دست راستش هم قطع شد. سرانجام این فرزند حضرت روح الله(ره) در نهم بهمن 1365 حین فرماندهی عملیات «کربلای پنج» در شلمچه در حالی که «قائم مقامی لشکر 27 محمد رسول الله» را بر عهده داشت به شهادت رسید. *وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم الحمدللّه رب العالمین و به نستعین و هو خیر ناصر و معین. حمد و سپاس پروردگاری که مرا آفرید. همانطور که وعده داده بود و انشاءاللّه مرا در جوار رحمتش قرار دهد. همان طور که رحمانیتش ایجاب می کند که این بنده گنهکار جز امید به فضل و رحمتش امید دیگری ندارد. معبودا! به مظلومیت رسولت وحی رسولت و دخت گرامی اش و دو فرزند عزیزش و ذریه پاک و یاران با وفایش گریستیم. عزیزا! به خونخواهی شهدای اسلام و مظلومین تاریخ با مستکبران زمان و طواغیت و نوکران حلقه به گوششان به دستور تو و به پیشوایی سروری از سوی تو جنگیدم. اما بسیار می ترسم از این که مقبول درگاهت قرار نگرفته باشد که گنه بی شمار و غفلت بسیار. از این چنین بنده ای جز این هم توقعی نیست که سفره دل پیش تو گشوده است و کفه افکار نزد تو روشن، یا غیاث المستغیثین، ارحم، ارحم، آمین یا رب العالمین. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند/فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی / دیوانه تــو هر دو جهان را چه کند سخنی با مادر عزیزم دارم که از دست دادن فرزند سخت است اما صحرای کربلا و علی اکبر و علی اصغر و عباس علمدار و زینب و بدن پاره پاره برادر، مصیبتی دیگر است. صبر بر همه مصائب شیوه دخت زهرا سلام الله علیها است که تو هم سید دخت او هستی، پس صبر کن. ای مادر و شما ای خواهران گرامی که از دامان پاک مادری از نسل موسی بن جعفر علیه السلام هستند، پس صبر کنید که صبر در رحمت است و عفیف بمانید که شرافتمان به انجام دستورات اسلام است. شما ای دو برادر بزرگوارم! به مبارزه طبق دستور خدای تبارک و تعالی تا دفع فتنه از عالم و گوش به فرمان امام امت این اسوه مبارزه و ایستادگی محکم بجنگید. شما ای پسرانم وحید، حامد و ای دختر کوچکم! با مادرتان مانند گذشته مهربان باشید و از او مواظبت کنید. نماز و قرآن و دعاهای معروف و زیارت امام حسین علیه السلام معروف به عاشورا را یاد بگیرید و بخوانید و درس هایتان را هم خوب بخوانید از اسلام و ولایت فقیه با تمام وجود و با خودتان مواظبت کنید و سعی کنید همواره یک مسلمان نمونه باشید. برای پدرتان نماز بخوانید و در حقش دعای خیر کنید. من از خدای کریم برای شما همیشه دعای خیر دارم. امیدوارم مورد قبولش قرار گیرد و امیدوارم وجود شما موجب سربلندی مسلمین و خوشحالی رسول گرامی اسلام حضرت محمد بن عبداللّه صلّی الله علیه و آله و مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام و ولی فقیه خمینی عزیز و امام زمان عجّل الله تعالی فرجه گردد. عزیزانم از یکدیگر مواظبت کنید و یار هم باشید و با مستکبران و ابر جنایتکاران شرق و غرب بجنگید تا پای جان و برقراری حکومت جهانی امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه شما را به خدای کریم و رحیم می سپارم. از همسر گرامی ام کمال رضایت را دارم و امیدوارم همچون همیشه از فرزندانم خوب مواظبت کند و سفارشاتی که کردم در مورد مسایلی که ممکن است بعد از من رخ دهد، عمل کن و همچون همیشه از اسلام و انقلاب اسلامی و ولایت فقیه دفاع کنید. از خداوند تبارک و تعالی برای شما که در تلخی و شیرینی زندگی کنارم بودید و یاری ام کردید طلب عزت و آمرزش و عاقبت به خیری دارم.