* جواب نغز امام (ره) به ماموران تركيه
زمانى كه امام خمينى (ره) در تركيه تبعيد بودند، ماموران اطلاعاتى تركيه براى اين كه امام را بترسانند، ايشان را به منطقه اى بردند و گفتند: چهل نفر از علماى تركيه عليه حكومت سخنى گفتند و اعدام شدند و اينجا به خاك سپرده شدند. حضرت امام (ره) فرمود: عجب!! اى كاش در ايران هم چهل نفر از علما شهيد مى شدند تا ما از علماى تركيه عقب نمانيم.
* قصّه از جاى ديگرى آب مىخورد!
به خانه پدر دو شهيد در همدان رفتم؛ وی نقل مىكرد روز عيدى به منزل آخوند ملاعلى همدانى رفتم. مردم به زيارت آقا مى آمدند، نوبت به فقرا كه مى رسيد آقا از زير تشك پولى برمى داشت و به آنها مى داد. گفتيم: به يقين آقا پول زيادى زير تشك ذخيره كرده است. از قضا آقا براى كارى از اتاق بيرون رفت، ما شيطنت كرديم و تشك را برداشتيم تا ببينيم چه قدر پول هست؛ ديديم هيچ نيست!. گفتيم: لابد تمام شده است. آقا برگشت و سرجاى خود مستقر شد و فقيرى وارد شد، ديدم آقا دست زير تشك کرد و به او پولى داد؛ فقير بعدى آمد باز هم آقا از زير تشك به او پولى داد!. فهميديم قصّه از جاى ديگرى آب مىخورد.
* خواستند روحیه بدهند، روحیه گرفتند!
جمعى از خلبانان به خانۀ خلبانى رفته و به همسرش گفتند: متأسفانه شوهر شما از مأموريت برنگشته، حالا نمى دانيم اسير شده يا شهيد. همسر خلبان گفته بود: راضيم به رضاى حقّ، اگر عمر داشته باشد هر كجا باشد، خدا حفظش مى كند و اگر عمرش سر آمده باشد، در آسمان باشد يا زمين، خداوند جانش را مى گيرد. خلبانان كه با دلهره و نگرانى و براى دلدارى به آن جا رفته بودند، از برخورد اين زن قهرمان، خود روحيه گرفتند.
* تقدیرنامه ای که کارخانۀ ساعت سازی هر ساله می فرستد
پيرمرد ساعت سازى در قم مى گفت: به فلان كارخانه ساعت سازى در يكى از كشورهاى غربى نامه نوشتم كه در ساختن ساعت اگر اين دقّت را بكنيد زيبايى و دوام ساعت شما بيشتر خواهد شد. الآن نزديك چهل سال است كه از آن تاريخ مى گذرد و هر سال وقتى تاريخ ارسال آن نامه مى رسد، تقديرنامه اى از آن كارخانه براى من مى رسد.
* ما نمى توانيم در دعای کمیل شركت كنيم، امّا نماينده مى فرستيم!
يكى از دوستان مى گفت: به محلى رفتم تا دعاى كميل بخوانم؛ به جاهاى مختلف اعلام كردم، امشب دعاى كميل است. گروهى پيغام فرستادند؛ ما خود نمى توانيم در مراسم شركت كنيم، امّا نمايندۀ خود را مى فرستيم. گفتم: مناجات با خداست، نه آئين نامه ادارى. دعاى كميل كه نماينده بردار نيست.
* عجب دروغگوى نابغه ای است!
در زمان طاغوت نيمه شب، دزدى وارد حرم حضرت معصومه عليها السلام شد. ضريح را شكست و پول ها را در يك گونى ريخته و فرار كرده بود؛ امّا در يكى از خيابان هاى قم دستگير شد. از او پرسيدند با چه جرأتى و چرا اين كار را كردى؟. گفت: من امام رضا عليه السلام را در خواب ديدم، فرمود: اطراف حرمِ مرا مى خواهند توسعه دهند و پول كم است، امّا خواهرم معصومه عليها السلام پول زيادى دارد. تو به عنوان نماينده من برو و از آنجا هزينه كن!!. گفتم: اللَّه اكبر! عجب دروغگوى نابغه اى است!.
* علامه حلّی زمينه ساز شیعه شدن ايرانى ها
عشق و علاقه ما به اهل بيت (ع) به خاطر ساعتى مباحثه علّامه حلّى (ره) است. علّامه حلّى (ره) با سلطان خدابنده مباحثه كرد و در پايان سلطان محمّد خدابنده گفت: حالا فهميدم كه راه تشيّع حق است و زمينه گرايش مردم ايران را به تشيّع به وجود آورد.
* یادداشتی که هنگام شهادت در جیب شهید مطهرى بود
پس از شهادت مرحوم مطهرى (ره) از جيب لباسش يادداشتى بيرون آوردند كه در آن براى يادآورى خود نوشته بود: هنگامى كه خدمت امام (ره) رسيدم مسئله نماز جمعه را مطرح كنم تا اين مراسم عبادى سياسى اجتماعى آغاز شود. آرى نماز جمعه از آرزوهاى شهید مطهرى بود، آن مرد بزرگ در ثواب نمازهاى جمعه شريك است.
* جای دادن مُهر نماز در عمامه
عالِم بزرگواری را سراغ دارم كه مُهر نمازش را در عمّامه خود جا مى داد، چون احساس مى كرد اگر تربت امام حسين عليه السلام در جيب لباسش باشد، ممكن است توهين باشد. خاك كربلا جايش روى سر انسان است، چون امام حسين علیه السلام روى اين خاك پرپر شد.
* اطاعت محض شهيد محراب از امام (ره)
شهيد محراب آيت اللَّه صدوقى از جبهه برگشته بود، بسيار خسته و مريض حال وارد منزل پسرش در تهران شد و گفت: تصميم دارم 15 روز استراحت كنم. فرداى آن روز در جماران خدمت امام (ره) رسيد، امام پرسيد: شما كى به يزد برمى گرديد؟. ايشان گفت: امروز، فردا. بعد از برگشتن از نزد امام (ره)، فرزندش گفت: پدرجان! شما گفتيد 15 روز مى مانم! جواب داد: بنا داشتم 15 روز بمانم، امّا از سؤال امام فهميدم كه مى گويند؛ برگرد يزد. لذا اطاعت از ولىّ امر مى كنم.
* روح حضرت امام (ره) به مسائل جامعه اسلامى توجّه دارد
راديو با يكى از آزادگان مصاحبه مىكرد، از او پرسيد: شما كى فهميدى كه آزاد مى شوى؟. گفت: چند ماه قبل.
مجرى پرسيد: چند ماه قبل كه خبرى نبود؟!. گفت: چند ماه قبل حضرت امام (ره) را در خواب ديدم و از ايشان پرسيدم ما كى آزاد مى شويم؟. امام (ره) فرمود: روز شهادت شهيد رجائى و باهنر شما در يزد خواهى بود. بعد از بيدار شدن از خواب فهميدم كه روح حضرت امام (ره) به مسائل جامعه اسلامى توجّه دارد و شروع به روز شمارى کردم و منتظر 8 شهريور بودم.
* اين آقا 12 سال زندان بوده و توقّع هيچ پُست و رياستى ندارد
در خدمت مقام معظم رهبرى در دوران رياست جمهورى ايشان، وارد يكى از كشورهاى آفريقايى شديم. رئیس جمهور آن كشور گفت: من هفت سال زندان بوده ام و حق دارم رئيس جمهور كشورم باشم. در جمع هيئت همراه، يكى از روحانيون دوازده سال سابقه زندان داشت؛ آقا در پاسخ رئيس جمهور فرمود: اين آقا كه مى بينيد در رژيم طاغوت 12 سال زندان بوده و توقّع هيچ پُست و رياستى ندارد.
* اتاق ها براساس نياز تقسيم شود، نه بر اساس پُست و مقام!
شهيد رجائى در زمان رياست جمهورى خود گفته بود: من مى خواهم وزراى من كوچك ترين اتاق هاى وزارتخانه را داشته باشند. يعنى اتاق ها براساس نياز تقسيم شود، نه بر اساس پُست و مقام.
* هر دعايى كه آورده ام يك بار خوانده ام
به مرحوم شيخ عباس قمى (ره) گفتند: اين همه دعا كه در كتاب مفاتيح آورده اى خودت خوانده اى؟ گفت: هر دعايى كه آورده ام لااقل يك بار خوانده ام تا از كسانى نباشم كه امر مى كنند، امّا عمل نمى كنند.
* در خانۀ من گناه شد!
شخصى در منزل حضرت امام خمينى (ره) جمله اى عليه يكى از مراجع گفت. همين كه امام شنيد، آن قدر عصبانى شد كه درس را تعطيل كرد و فرمود: در خانۀ من گناه شد.
* عمل نیک پیرمرد کاشانی و بازخورد آن بعد از مرگش
در كاشان پيرمردى بود كه فرزندى نداشت، ولى هميشه مقدارى شكلات در جيبش مى گذاشت و به بچه ها مىداد. الآن سال هاست كه از دنيا رفته و بچه هايى كه از دست او شكلات گرفته اند، هر شب جمعه شيرينى و شكلات خریده و براى او خيرات مى كنند.
منبع:حوزه