10 دی 1401 8 جمادی الثانی 1444 - 32 : 02
کد خبر : ۶۹۲۹۱
تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۵۴
عقیق:اساس تفکر اسلامی آن‌طور که در قرآن و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) مکرر مورد تأکید قرار گرفته، «توحید» است. توحید را باید اصالت دادن به وحدت معنا کنیم و بر این اساس نه تنها حقیقت هستی که خداوند است، یگانه است، بلکه عالم هستی نیز یک کل یگانه است، در واقع همه‌چیز به هم پیوسته و هستی یگانه است. انسان هم به یک خانواده تعلق دارد و این معنای توحید است. در قرآن آیه‌ای وجود دارد که می‌گوید: «ما شما را از نفس واحده آفریده‌ایم»؛ یعنی شما همه یک جان و یک تن بودید، نفس تمام انسان‌ها از یک جان آفریده شده است. همین‌طور خداوند جامعه‌ انسانی را به‌عنوان یک واحد، با عنوان «امت واحده» خطاب کرده است. جنس انسان از جان واحد است و تمام جوامع انسانی نیز از یک خانواده بودند؛ این دیدگاهی توحیدی است و در هر چیزی اصالت را به وحدت می‌دهد. قرآن هر نوع تصوری از غیر را چه در مورد خدا و چه در مورد هستی و انسان‌ها، شرک می‌داند؛ یعنی هر نوع تصوری که از غیر داشته باشیم و قایل به «دیگری» شویم، در واقع وحدت را متکثر کرده‌ایم. شرک در مورد انسان یا «شرک اجتماعی» این است که عده‌ای از انسان‌ها عده‌ دیگر را همتراز خود ندانند؛ در قرآن این مسایل بصراحت آمده است. قایل شدن به غیر، از دایره‌ وحدت بیرون رفتن است.
حال خود شرک به چه معناست؟ یکی از معانی شرک، «پاره کردن و بریدن» است، معنای دیگر، «در هم کردن و به هم آمیختن» و معنای سوم «شریک شدن» است، از این معانی، تقریباً معنای آخر به معنای «به هم آمیختن» نزدیک است، در این معنا، وقتی کسی حقیقت واحد را چه در اعتقادش به کنه عالم هستی و چه در زندگی اجتماعی‌اش به هم می‌زند، مشرک شده است و خداوند چنین فردی را شخصی متوهم که از حقیقت بیرون رفته و در مجاز و باطل گرفتار شده است، معرفی می‌کند. آیاتی که متضمن این معانی هستند عبارت است از:«و خواهند دانست که تنها خداوند است که حقیقت آشکار است» (سوره نور/آیه ۲۵)(و همین حق واحد در عالم هستی متجلی شده است) «و خداوند آسمان‌ها و زمین را بنا بر حق آفرید» (سوره جاثیه/ آیه ۲۲)
«ای مردم خداوندی را پاس دارید که شما را از نفس واحده آفرید» (سوره لقمان/آیه ۲۸)
«و مردم جز امت واحده‌ای بیش نبودند، ولی پس از آن مختلف شدند» (سوره یونس/آیه ۱۹)
از آنجا که شرک اعتقادی به شرک اجتماعی نیز منتهی می‌شود، هنگامی که برای هستی بیش از یک حقیقت قایل شویم، بی‌تردید برای آنچه هست نیز ثنویت قایل خواهیم شد. اینکه نخستین شعار انبیا توحید و وحدانیت بود و مورد مخالفت مستکبران قرار می‌گرفتند، به این علت بود که این اندیشه متضمن این معنی است که انسان‌ها نیز همتراز هستند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «انسان‌ها مثل دندانه‌ شانه هستند». چنین جمله‌ای در دنیای قدیم به‌هیچ‌وجه جمله‌ای ساده نیست. یونانیان و حتی ارسطو که فیلسوف بزرگ یونان است، مردم را به دو دسته‌ برده و ارباب تقسیم می‌کردند و معتقد بودند، یونانیان برای سروری به دنیا آمدند و دیگران برای بندگی یونانیان یا بنی اسرائیل اعتقاد داشتند، مردم دیگر فروتر از آن‌هایند و قرآن هم بارها مذمتشان کرده است.
اعتقاد نداشتن به توحید در تمدن‌ها در طول تاریخ وجود داشته که به بروز نوعی ظلم و شرک طبقاتی منجر شده است. نکته‌ای که قرآن به آن اشاره می‌کند، این است که ممکن است جوامعی باشند که دین توحیدی داشته باشند، اما توحید قلبی نداشته باشند، مثال این امر یهودیان هستند که در عمل آنچه اجرا کردند، قایل بودن به ثنویت است که در شرک اجتماعی آن‌ها، خود را بروز می‌دهد. در مورد مسلمانان نیز خداوند درباره عدم ایمان قلبی برخی از آن‌ها آیاتی آورده است. از نشانه‌های کسی که به توحید اعتقاد دارد، قایل شدن به عدالت، برابری و رحمت در عمل اجتماعی است. آیاتی از سوره بقره متضمن این معانی است: «و از مردمان گروهی هستند که می‌گویند ما به خداوند و روز رستاخیز ایمان آوردیم، درحالی‌که آنان مؤمن نیستند/ و هنگامی که به آنان گفته شد که در زمین فساد مکنید، گفتند تنها ما هستیم که مصلحانیم، بدانید که اینان همان مفسدانند، ولی آگاهی ندارند.»


منبع:قدس
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: