عقیق: یادواره شهدای مدافعان حریم با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج صادق آهنگران، حاج عبدالرضا هلالی، حاج مهدی رسولی و حاج میثم مطیعی یکشنبه شب در هیئت میثاق با شهدا مسجد دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام پناهیان را بخوانید:
محوریترین حرف شهدا برای ما چه بوده است؟ آیا به شهادت رسیدن چندین هزار نفر در این کشور، حکمتی خاصی داشته است و یا اینکه فقط ما یک انقلابی کردیم و افرادی در تداوم این انقلاب ایستادگی کردند و کشته شدند؟ همین ...
تصور نمیکنم که بهراحتی بتوان از کنار کاری که شهدا کردند بگذریم. اگر بخواهیم بهگونهای نگاه کنیم که معما چو حل گشت آسان شود و کار را سهل بپنداریم، دیگر نباید به گرههایی که به دست این جوانان بازشده بنگریم. برخی این تصور رادارند که اگر این افراد کشته نمیشدند، خوب مقداری از زمینهای کشور ما گرفته میشد و انقلاب هم همانکه حضرت امام میخواستند، میشد و راه عادی خودش را پی میگرفت. با این نگاه مأموریت خاصی برای شهدا قائل نشدهایم. اینیک گونه سادهاندیشی است. شهدا اگر نبودند فقط از خاک ما کم میشد، که هیچ، اصلاً انقلاب ما شکل نمیگرفت. در ۱۳۵۷ انقلاب ما آغاز شد و آنچه قبل از بهمن آن سال بود مقدمات انقلاب بود و انقلاب ما در هشت سال دفاع مقدس شکل نهایی خود را پیدا کرد. عمق معنایی که برای راه امام پیدا شد بهواسطهی ۲۰۰۰۰۰ شهید ایجاد شد. کسانی که با خونشان این معنا بخشی را انجام دادند. اوایل انقلاب نگاه به امام فقط یک رهبر سیاسی بود. تکامل این نگاه باکاری که شهدا انجام دادند محقق شد.
امام در نامه در مقابل قطعنامه ۵۹۸ میفرمایند: «خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست، و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.»
حال چه شده است که برخی با تشییع شهدای گمنام مخالفت میکنند؟ میگویند: «تا کِی میخواهید شهید بیاورید؟ کِی این شهدای گمنام تمام میشوند؟» آنها در مقابل تفکر پوسیدهی لیبرالی خود مقاومت میکند. میخواستند راحتطلبی را توجیه کنند با مقولات دینی مانند صلح امام حسن و حدیبیه مقایسه میکنند.
رسالت شهیدان در برابر انقلاب و مقابله با لیبرالیسم
چون در آغاز انقلاب هنوز پایههای انقلاب تبیین نشده است، افرادی مانند مهدی بازرگان سر کار میآیند. وظیفهی این تبیین به دست چه کسانی صورت گرفت. اگر این شهدا نبودند و وصیتنامهی این شهدا نبود، راه امام هرگز تبیین نمیشد وگرنه، جنگ بهانه بود.
حکمت پروردگار عالم بر این تعلقگرفته بود که با جریان شهدا بتوانیم در مقابل جریان لیبرالها که در مقابل انقلاب ایستاده بودند، مقاومت کنیم. نخستوزیر آن زمان بازرگان میشود و بعد از او جاسوس سیاه، بنیصدر رئیسجمهور این مملکت میشود. ما علیه دیکتاتوری به نام پهلوی انقلاب کردیم چون در مقابل دیکتاتوری راهحلی به نام لیبرالیستی یا کمونیستی وجود داشته و قابلتصور نبوده است که راهی غیرازاین مسیرها وجود داشته باشد.
حکمت عمیق ۲۰۰۰۰۰ شهید با آن همه وصیتنامههای گرانبها که در باب وصیتنامههای آن بزرگواران حضرت امام میفرمایند: « اين وصیتنامههایی كه اين عزيزان مینویسند مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد، و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصیتنامهها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد.»
سخن حضرت امام را گزافه نمیپنداریم که «آنها راه هزارساله را یکشبه طی کردهاند.» شهدا، معلمان مبانی انقلاب هستند. آنها، موجب تثبیت و تبلیغ انقلاب شدند.
چون ما در مقابلی جریانی بودیم به نام راحتطلبی طبیعی انسان یا بهاصطلاح لیبرالیست، و میبایست در مقابل این جریان با راه شهیدان مقابله کنیم.
جریان ما نسبت به انقلاب مانند اتوبوسی است که از یک پیچ بسیار خطرناکی در حال گذر است و با چشمان بسته از آنچه رخ میدهد بیخبر هستیم و وقتی این اتوبوس گذر کرد، چشمباز میکنیم و میپنداریم که وضعیت موجود که آرام و بی استرس است پس فشار و اضطراب پیش از هم که مهم نیست.
دولت سوم بعد از انقلاب را در نظر بگیرید. دولت سوم در دست کسی بود که شهید دیالمه او را خطرناکتر از خیلی از ضدانقلابها میدانست و بسیاری او را خطرناکتر از بنیصدر میدانستند. حضرت امام در رأس حکومت بودند ولی کسانی که اطراف امام بودند محل بحث هستند. حتی فردی از افراد کلیدی دولت به دلیل حفظ ثبات جامعه، در مقابل چنان افرادی اعتراض نمیکند. اینها تصادفاً روی کار نیامدند بلکه طبیعتاً روی کارآمدند. جامعهای که از دیکتاتوری فرار میکند باید طبیعتاً به سمت لیبرالیسم حرکت کنند. بافرهنگ و فکر لیبرالی اصلاً نمیتوان کاری که شهدا انجام دادند را تبیین کرد.
تفکر جهادی که شهدا داشتهاند انقلاب را از دهان لیبرالها درآورد. بعد از جریان دفاع مقدس بود که شهدا فرهنگ امام را جا انداختند. دو بعد از ابعاد این انقلاب، یکی جهاد و دیگری ولایت است که توسط خون شهدا تثبیت شد. و این تثبیت جز بهوسیلهی کاری که شهدا کردند و آثاری که از آنها با عنوان وصیتنامه نمیتوان تثبیت نمود. این عمل جز با خون امکان نداشت.
حضرت امام طی نامهای برای عزل منتظری به او گوش زد میکند که اگر حکومت را دست گیرد، آن را به لیبرالیسمها میسپارد. شرح نامه به این صورت است:
جناب آقـای منتظری
بادلی پرخون و قلبی شکسته چندکلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. ازآنجاکه روشنشده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را ازدستدادهاید.
(جلد بیست و یکم – صفحه ۳۳۰ – نامه به آقای منتظری "عزل ایشان از قائممقامی رهبری(
چرا حضرت امام چنان میفرمایند درصورتیکه آقای منتظری بهظاهر روحیهی مبارزی داشتهاند؟
حضرت فاطمه (س) میفرمودند چرا وقتی بهراحتی رسیدید، دیگر کاری به اسلام ندارید؟ یعنی خوشی زیر دلتان زده است و فقط برای پلو و غذاهای چرب آستینتان را بالا میزنید. با اسلامِ راحتطلبی که نمیتوان پیرو راه ائمه بود. بلکه باید برای راه خدا از راحتی بگذریم.
سخنان حضرت امام در باب راحتطلبی
از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحتطلب که تمام همّشان به این است که یک طعمهای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند، میکردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحتطلبی بود. در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتیکه حضرت سیدالشهدا - سلاماللهعلیه - میخواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت میکردند که برای چه، شما اینجا هستید، مأمونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید.
یک دستهای از مردم وجود داشتند که تمام آمال آنها این بود که آدم اینجا این چند روزی که هست، خوب استراحت بکند و بنشیند در خانهاش عبادت بکند. اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات؛ مثلاً، نماز و روزه و امثال اینها. این دسته، اینطورند که حضرت امیر - سلاماللهعلیه - از اینها تعبیر میکند که اینها همّشان علفشان است؛ مثل حیواناتی که همهشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همهچیز مقدم میدارند؛ نماز هم میخوانند و روزه هم میگیرند و عبادات شرعی را هم بجا میآورند، لکن اینطور است وضع تفکر که انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یکچیزی قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنونآمیز بوده است!
یک دسته دیگر هم انبیا بودهاند و اولیای بزرگ. آنهم یک مکتبی بود و یکخطی بود؛ تمام عمرشان را صرف میکردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا واقع میشود، همّشان را اینها صرف میکردند در مقابله با اینها. (صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱۴، صص ۵۱۹-۵۲۱)
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، بهخوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه درراه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز باهم جمع نمیشوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند که عدهای ازخدابیخبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستیندارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند. اینها با قیافهای حقبهجانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هرچه روحانی و عالِم است حمله میکنند و اسلام آنها را اسلام آمریکایی معرفی مینمایند راهی بس خطرناک را میپویند که خدایناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی میشود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. (صحیفه امام خمینی (ره)، ج۲۱، صص۸۶-۸۷)
همانگونه که عدهای میخواستند عربستان را جذب کنند ولی نتوانستند. این سخنان حضرت امام برای برخی خیلی سخت بوده است که میخواستند بدون راه انقلابی یعنی راحتطلباند و لیبرالی این جامعه را مدیریت کنند.
فلسفه وجودی شهدای مدافع حرم
این سخنان مقدمهای بوده است برای اینکه بدانیم حکمت شهیدانی که مدافع حرم اهلبیت هستند چیست؟
اینکه شهدا از خانه و خانوادهی خود میزنند و به جنگ میروند بیفایده و بیهوده نیست؛ آنها فلسفهی وجود دارد و هدفی را دنبال میکنند و میخواهند پیامی را به ما برسانند. شهدای دافع از حریم انقلاب اسلامی و حریم اهلبیت اهدافی دارند که بهاختصار عبارتاند از:
شهدای مدافع حرم ما را از خواب بیدار میکنند یا اینکه مواظب هستند که در این زمستان خطرناک به خواب نرویم. «خدایا سفرهی شهادت را جمع نکن». شهید برای زندهبودن جامعه حیاتی است به این دلیل که امام دعا کرده : «خدایا سفره شهادت را از بین همه عاشقان شهادت جمع نکن.» راه شهادت اندک هم باشد باز جواب میدهد. اسلام مانند مسلمان بودن حیواناتی نباشد که ذکر میگویند ولی تفکر خرابی دارند.
اگر خم میشدید و دست شهدای دفاع مقدس را میبوسیدیم و باید میبوسیدیم، باید در مقابل شهدای مدافع حرم خم شویم و قدمهای آنها را ببوسیم؛ چون حکمت کار این شهدا بالاتر از اینها است.
یکی از شهیدان مدافع حرم میگفت: فلسفه اینکه من شهادت را من پذیرفتهام این است که شهید خیلی کار میتواند بکند و من نمیخواهم از آن کار بازبمانم.
هر که دارد هوس کرب بلا بسمالله . حداقل کاری که ما میتوانیم بکنیم تقدیرمان از شهدای مدافع حرم است.
در اوایل انقلاب تا این حد قدر نعمت وجود شهدا را نمیدانستهاند. تشییعجنازهای که برای شهدای غواص انجام شد در طول تاریخ انقلاب بینظیر بوده است. نشود که بعدها به شما بگویند که این شهدایی که از مدافعان حرم بازمیگرداندند بهدرستی مورد استقبال قرار نمیگرفتند.
آیا ما حتماً به خون دادن برای بیدار شدن نیاز داشتیم. مطمئناً بله، ایستادن در مقابل نفس مکار توجیهگر و موجودی پیچیده که همهچیز را میخواهد در خدمت راحتطلبی خود قرار دهد، کار سادهای نیست. چون انسانها راحتطلبی خود را توجیه میکنند کسی در مقابل نالههای فاطمهی زهرا در بین درودیوار توجهی نکرد.
اعلام موضع در مورد به آتش کشیدن سفارت عربستان
کسی که نتواند خشم انقلابی خود را کنترل کند بیشتر از اینکه به نفع انقلاب باشد به ضرر آن کار میکند. من موافق با آتش زدن سفارتخانهی عربستان نبودم. اساساً با تجمع مقابل سفارتخانهها خیلی موافق نیستم. در هر مملکتی سفیر محترم است و نباید به دست برخی بهانه دهیم که پیامی دهند که یکسوم آن حکومت آل سعود را محکوم میکنند و دوسوم آن را به محکوم کردن خودی میپردازند.
اگر میخواهید پیامی به جهانیان بدهید راههای مختلفی دارد. اثر تغییر دادن اسم آن خیابان سفارت اثر بیشتری از آتش زدن آن سفارتخانه دارد.
روایت امام صادق (علیهالسلام)
اگر خون شهدا نبود انقلاب ما صادر نمیگشت و موجب هراس دشمن و ابهتی اینچنین پدید نمیآمد.
یک تقاضا همهی شما دارم؛ اینکه، این روایت از امام صادق را گوش کنید و سینهبهسینه نقل کنید: از کتاب شریف امالی ص: ۱۷۵
محمد بن ابی عماره کوفی: قال الصادق علیه السلام، من دمعت عینه فینا دمعة لدم سفك لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهك لنا او لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا؛ (امالی شیخ طوسی، ص۱۷۵)
هر كس كه چشمش درراه ما گریان شود، به خاطر خونى كه از ما ریخته شده است، یاحقی كه از ما گرفتهاند، یا آبرویى كه از ما یا یكى از شیعیان ما برده و هتك حرمت کردهاند، خداى متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى میدهد.
او لأحد من شیعتنا: گریه کردن برای شیعیان اهلبیت مانند گریه کردن برای خود اهلبیت است. گریه کردن برای مدافعان حرم و کسانی که گردن زده شدند و آیتالله شیخ نِمِر مانند عزاداری برای اهلبیت است.
چگونه شهید نِمِر دلها را آتش زده است. این شهید چه باطنی داشته است که توانسته است بادلهای ما اینگونه رفتار کند.
شهادت این شیخ بزرگوار را به امام زمان هم تبریک میگوییم و هم تسلیت: تبریک که چنین سربازان جانبرکفی دارند که در آن فضای دیکتاتوری آل سعود سخنرانی میکنند و میگویند: این آل سعود چه میگوید؟ و روشن گری میکنند. و به امام زمان تسلیت عرض میکنیم که این شیخ عالیمقام از بین ما رفته است.