دهم ربيع الاول؛درگذشت عبدالمطلب
دهم ربيعالاول به روايتي سالروز درگذشت عبدالمطلب پدربزرگ پيامبر مكرم اسلام(ص) است، وي همواره پشتيبان، حافظ و نگران وجود با بركت نبي اكرم(ص) بود.
عقیق: عبدالمطلب پس از وفات عموي خويش به رياست قبيله «قريش» ميرسد و مناصب پدرانشان كه سلسلهوار به عمويش رسيده بود به وي واگذار ميشود.آن جناب در اثر بزرگواري و حسن تدبيري كه در اداره كارها داشت به زودي در ميان قريش نفوذ كرده و محبوبيت زيادي به دست آورد و جرياناتي مانند حفر «چاه زمزم» و داستان «اصحاب فيل» كه پيش ميآيد بر عظمت و مقام والاي او ميافزايند.در جريان اصحاب فيل «عبدالمطلب» در مقابل «ابرهه» كه وي را مورد عتاب قرار ميدهد: «عزت و شرف خود و پدرانت در معرض هتك و زوال است، آن گاه تو در فكر شتران خويش هستي» آن بزرگوار ميفرمايد:«أنا ربّ الابل و للبيتِ ربُّ سيَمنَعُه»«من صاحب اين شترانم و كعبه نيز صاحبي دارد كه از آن نگاهداري خواهد كرد.»و آن گاه كه براي وداع به سوي كعبه ميرود دست بر پرده كعبه ميگيرد و چنين ميگويد:"خداوندا براي مصون بودن از شر و گزند آنان اميدي به غير تو نيست.پروردگارا، بنده تو در خانه خود دفاع ميكند. تو نيز از خانه خود دفاع كن، روزي را نرسان كه…كيد و خدعه آنان غالب شود. (۱)از حكايات و كلمات كوتاه و حكمتآميز وي چنين استفاده ميشود كه وي در آن محيط تاريك در شماره مردان موحد و معتقد به معاد بوده است.او پيوسته اينگونه ميگفت كه:«مرد ستمگر در همين سراي زندگي به سزاي خود ميرسد و اگر اتفاقا عمر او سپري شود و سزاي عمل خود را نبيند در روز بازپسين به سزاي كردار خود خواهد رسيد.» (۲)در تواريخ اهل سنت آمده كه از عبدالمطلب سنتهايي به جاي مانده كه بيشتر آنها در قرآن كريم نيز به صورت سنت و قانون آمده و از آن جمله است:"وفاي به نذر، منع از ازدواج محارم، بريدن دست دزد (به شيوهاي كه در آن زمان بوده)، نهي از كشتن دختران، حرمت شراب و زنا و نيز قدغن كرد كسي با بدن برهنه طواف كند. (۳)مرحوم كليني در اصول كافي از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «عبدالمطلب در روز قيامت مانند يك امت محشور ميگردد (يعني در زمان خود تنها او بود كه پيرو دين حق بود) و سيماي پيمبران و هيبت شاهان را داراست. »با ذكر اين مطالب ميتوان به اين نتيجه رسيد كه حضرت عبدالمطلب فردي موحد، يكتاپرست و به دين حضرت ابراهيم (ع) بود و در تمام دوران زندگيش به جز خداي احد و واحد كس ديگر را نپرستيد و در آن زمانه تاريك و بتپرستي و گمراهي با ايمان راسخ خود توانست دين خود را حفظ كند. آري او يك موحد واقعي از تبار دين حنيف بود.پينوشتها:(۱) سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات، چاپ دهم، ج اول، ص۱۱۹ الي ۱۲۵.(۲). همان.(۳). رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگاني حضرت محمد خاتم النبيين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، ۱۳۷۵، ص ۲۸ و ۲۹.(۴). همان.منبع:حج211008