چرا خلفا فدک را غصب کردند؟ آیا فدک سرزمینی خاص بود و ویژگی خاصی داشت؟
قنبری: باید
درباره موقعیت جغرافیایى فدک یادآور شد که، فدک دهکدهاى در هشت فرسنگى
شرق خیبر بود که در سال هفتم هجرت نبى و پس از سرکوب فتنه و جمع آورى
کانونهاى فساد یهودیان خیبر و برخورد کریمانه صاحب رسالت با شکست خوردگان
یهود، اهالى یهودى آنجا که خود در زمره مفسده جویان بودند، ضمن تسلیم
داوطلبانه از پیامبر اکرم اسلام (ص) خواستند که با آنان همانند خیبریان
رفتار کند.
به حکم قرآن اختیار مکان هایى که بدون درگیرى نظامى و
با صلح گشوده مىشود و مردم با پیمان صلح خود را تسلیم اسلام مىکنند،
انحصارا در اختیار و در سایه تدبیر رسول خدا(ص) است و مسلمانان در آن هیچ
حقى ندارند.
طبرى مورخ بزرگ اسلامى هم در کتاب خود نوشته است «و
کانت فدک خالصة لرسول الله(ص) لانهم لم یجلبوا علیها بِخِیْلٍ و لا رکاب»؛
فدک ملک خالص پیامبر خدا(ص) بود؛ زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و
پیاده نظام نگشودند.
در معتبرترین کتاب هاى اسلامى گزارش شده است که در سال هفتم هجرى نیمى از فدک به ملکیّت شخص پیامبراکرم(ص) درآمد و آن حضرت با نزول و فرمان وحى «و آتِ ذالقربى حقَّه»؛ آن را به حضرت صدیقه طاهره بخشید و از آن پس تا زمان رحلت رسول خدا فدک تحت مالکیت دختر رسالت بود و آن حضرت درآمدهاى آن را میان مستمندان تقسیم مى کرد، تا اینکه با درگذشت رسول اکرم، دولت حاکم با این بهانه و توجیه که فدک ارثیه رسول خداست و رئیس دولت از رسول خدا شنیده است که رسول خدا فرمود: «انا معاشر الانبیاء لا نورث و ما ترکنا صدقة»، فرمان مصادره فدک را صادر کردند.
فدک ارثیه نبود، بلکه در دوران حیات پیامبر در تملک حضرت زهرا(س) درآمده بود
این
اتفاقات در حالی بود که اولاً فدک ارثیه نبود و در عصر رسول خدا به تملک
حضرت بانوى بانوان عالم درآمده بود و منطبق با شریعت اسلام آن حضرت مالک
فدک بودند و ثانیاً حتى اگر فدک در قالب ارث به دختر پیامبر رسیده بود،
عیبى بر آن وارد نبود؛ چون ادعاى رئیس دولت اولاً با منطق قرآن در تعارض
بود، که به ارث بردن و ارث گذاشتن انبیا را صراحتاً مورد تاکید قرار داده
بود «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ و قال زکریا یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ
یعْقُوبَ»، ثانیاً این خبر و روایت را هیچ کس جز رئیس دولت کودتا از رسول
خدا نشنیده بود و انتساب خبر مغایر با وحى به فرستاده خدا تهمت نارواست.
لذا
رئیس دولت سقیفه با وجود اینکه در قبال منطق قدرتمند و قرآنى امیرالمومنین
و حضرت زهرا درمانده بود، اما چون این اثر بخشى این دارایى در خدمت
امیرالمومنین به عنوان وصى رسول خدا قرار مى گرفت پس از مصادره همچنان در
تصرف دولت سقیفه ماند.
ارزش درختان خرماى ناحیه فدک با ارزش درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود
قنبری: در
مورد ارزش اقتصادى فدک گزارشهاى مختلفى در اختیار ماست، در برخى از منابع
شیعه درآمد سالیانه آن بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار گزارش
شده است و بعضى نیز نصف درآمد سالیانه آن را 24هزار دینار نقل کردهاند.
ابن ابى الحدید معتزلى نوشته است که ارزش درختان خرماى ناحیه فدک با ارزش
درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.
در یک گزارش
تاریخى مربوط به زمان حکومت عمربن الخطاب آمده است، او در زمان اخراج
یهودیان شبه جزیره دستور داد نصف فدک را که سهمیه خود آنها بود به پنجاه
هزار درهم قیمت گذارى کردند و با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آنها را
از عربستان اخراج کردند.
فدک در طول زمان برای شیعه تبدیل به چه سمبل و نمادی شده است؟
قنبری: فدک
سمبل امام شناسى و ولایتمدارى است، فدک سند قربانى شدن ولیه الله اعظم به
بهاى صیانت و بقاى ولایت خدا در هیأت امیرالمومنین علی است، فدک آغاز و اوج
فاجعه و انتهاى بالاترین حماسه هاست.
این که برخی خلفای اموی و عباسی سعی در برگرداندن فدک به بنی هاشم داشتند، نشانه چیست؟
قنبری: عوام فریبى و اگر شد به دست آوردن مشروعیت از طریق دلجویى و همکارى مهتران اهل بیت با آنان، مانند ماجراى هارون و امام هفتم.
آیا حضرت زهرا(س) در انتهای عمر مبارک خویش از خلفاء گذشتند و آن ها را بخشیدند؟
قنبری: هرگز
این اتفاق نیفتاد، بلکه مصادره غیرشرعى و غیرقانونى فدک تبدیل به فرصتى
براى دفاع از حریم دین و ولى حق امیرالمومنین از سوى حضرت صدیقه شد، توجه
داشته باشید مصادره فدک نه از ناحیه دولت کودتا، انحصارا تصرف یک باغچه به
حساب مى آمد و نه از ناحیه حضرت صدیقه طاهره تلاش براى بازپسگیرى آن به
اعتبار اینکه باغ و نخلستانى را باز ستاند محل اهتمام بوده است.
مطمئنا
اگر فدک متعلق به زهراى مرضیه نبود و یا اینکه دختر پیامبر در ماجراى
کودتا به اصلى ترین مدافع ولایت امیرالمومنین تبدیل نمى شد در مقام مصادره
آن بر نمى آمد.
دقیقا در نقطه مقابل برنامه ریزان و سران به قدرت
رسیده سقیفه دختر پیامبر نیز اگر دفاع از حریم ولایت علوى نبود با این
قدرت و عظمت شگفت انگیز به دنبال به دست آوردن باغ و باغچه نبود، نمى خواهم
بگویم سکوت مىکرد و از کنار مصادره فدک عبور مىکرد، نه او موظف به دفاع
از حقوق مشروع خود بود، اما نه باغ فدک و نه تمتم شبه جزیره و تمام کره
زمین هم نمىتوانست تا این حد دختر رسالت را داغ دار کند و به خروش درآورد.
زهرا(س) فدک را به عنوان فرصتی براى دفاع از ولایت حق به استخدام خود درآورد
محتواى
خطبه آن حضرت در مسجد شریف نبوى در مقام احتجاج با ابی بکر، و رفتار و
تبیین مفهوم فدک در دورانهاى بعد خصوصا در عصر بنى عباس و از سوى حضرت
موسى بن جعفر به روشنى نشان مىدهد زهراى مطهره ماجراى فدک را به عنوان یک
فرصت براى دفاع از ولایت حق به استخدام خود درآورده بود.
هارون بعد از رسیدن به قدرت، در ابتداى سلطنت، سعی میکرد که به تمام اعمال خود صبغه و رنگ شرعی ببخشد وعلیرغم اینکه میدانست امام موسیبنجعفر(ع) و پیروانش او را غاصب خلافت میدانند، سعی میکرد خود را مدافع و حامی حضرت جلوه دهد تا با بهانه نزدیکى و مودت از یک سو آن حضرت را تحت نظارت خود داشته باشد و از طرف دیگر در افکار عمومی مردم وجهه مثبتی پیدا کند.
فدک بیشتر از آنکه یک جغرافیا باشد سند احتجاج حق در مقابل جبهه باطل است
اهتمام
او براى تقرب به امام فراوان بود. به طوریکه روزی در یک اقدام فریبکارانه
حساب شده به حضرت امام هفتم اعلام کرد که حاضرم فدک را بازگردانم. امام که
از محتواى روح و باطن و نقشه هاى هارون آگاه بودند، فرمود: «به شرطی حاضرم
که آنرا با تمام حدود و مرزهایش تحویل بگیرم و اگر مرزهای واقعی فدک را
بگویم تو آن را باز نمیگردانى».
هارون به حضرت اصرار کرد و
سوگند یاد کرد که چنین کاری را انجام میدهد. حضرت فرمود: «حد اول فدک عدن و
حد دوم سمرقند و حد سوم آفریقا و حد چهارم آن مناطق ارنیه و بحر خزر است».
هارون خشمگین شده، گفت: «با این ترتیب برای ما چیزی باقی نمیماند». امام
فرمود: «میدانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع
داشتم».
خطبه فدکیه بازخوانى و بازگویى تمام وحى و رسالت و نبوت و امامت است
پس
فدک بسیا بیشتر از آنکه یک جغرافیا باشد سند احتجاج حق در مقابل جبهه باطل
است و شما مى بینید خطبه فدکیه احتجاج و تظلم خواهى و عکس العمل در مقابله
با یک غصب نیست، بلکه خطبه مسجد نبوى بازخوانى و بازگویى تمام وحى و رسالت
و نبوت و امامت است.
از امام زمان (ع) به عنوان منتقم خون اباعبدالله الحسین در احادیث نام برده شده. آیا درباره انتقام آن حضرت از غاصبان ولایت و فدک نقلی آمده است؟
کربلا خیمه اى از اردوگاه به آتش کشیده شده فاطمه مطهره است
قنبری: اساسا
فدک سرچشمه جوشان و فیاض هر نهضت آزادیبخش و هر قیام عدالت خواهانه است،
من معتقدم مظلومیت و مصیبتى مانند آن هفت روز سیاه و مصیبت زا در تاریخ
آفرینش رقم نخورده است، و همه آنچه را که شما در حادثه کربلا برایتان به
تصویر کشیده اند و نوشته اند و پرداخته اند نسیم یک ضربت آن روزهاى تلخ بر
جان آسمانى و نور جاودانى زهراست ، کربلا خیمه اى از اردوگاه به آتش کشیده
شده فاطمه مطهره است.
سنگینى همه آنچه که در کربلا و کوفه و شام بر آل خدا گذشت، به اندازه یک مصیبت فاطمه نیست
اصلا
بر اساس آنچه از محکمترین روایات اسلامى دریافت مى شود سنگینى همه آنچه
که در کربلا و کوفه و شام بر آل خدا گذشت به اندازه یک مصیبت فاطمه نیست،
ابن ابى الحدید معتزلى در بیان عظمت این مصیبت نوشته است، وقتى خبر فاطمه
مطهره در مسجد به امیرالمومنین رساندند، در همان چند متر کوتاهى که میان
مسجد و خانه زهراى مرضیه فاصله بود، امیرالمومنین سه بار با صورت به زمین
خورد، در حالیکه زینب کبرى در حادثه عاشورا فقط نماز شب یازده محرم را
نشسته خواند.
وضع اصطلاح «شهادت» برای زهرا (س) آیا تنها مخصوص شیعیان است؟
قنبری: شهادت
در منطق قرآن و اهل بیت داراى مفهومی روشن است و به کسانى که در جهاد مقدس
فى سبیل الله در رکاب پیامبر و ائمه حق به قتل مى رسند عنوان مبارک شهید
اعطاء مىگردد و زندگان جاوید نامیده شدهاند «و لا تحسبن الذین قتلوا فى
سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، لذا هر کسى که در انجام وظیفه
مقدس جان خود را از دست بدهد شهید است.
حال سوال اینجاست که آیا
حضرت بانوى بانوان عالمین با مرگ طبیعى از دنیا رفته اند یا خیر؟! مهمترین
اسناد تاریخى شهادت مى دهند که خانه او مورد هجوم واقع شد و حریم او که
اصلى ترین حریم اهل بیت رسالت پیامبر اکرم بود، شکسته شد و متاثر از ضرباتى
که بر وجود مبارک او فرود آمد در حالیکه سوگوار هجران پیامبر، غربت اسلام
و تنها ماندن وصى و خلیفه فرستاده خدا بود در فاصلهاى کوتاه دور از نظر و
حضور اهالى اسلام و مسلمانان به پدر والامقام خود پیوستند.
فاطمه مطهره شهیده رسالت و امامت و اسلام ناب محمدى است
اگر چه وجدانهاى پاک قاطبه برادران اهل سنت ما نمى توانند باور کنند که خانه توحیدى زهراى مطهره مورد هجوم واقع شده باشد، اما محکم ترین مصادر تاریخى عامه سوگمندانه این جسارت و فاجعه بزرگ و غیر قابل باور را گزارش کرده اند، به هر حال باید پاسخ این سوالها را از تاریخ گرفت که آخرین ماهها و روزهاى عمر حضرت صدیقه چگونه گذشت؟!
چرا تنها یادگار و کوثر الهى رسالت
باید در همین فاصله کوتاه بعد از رسول خدا مشمول تحریم مسلمانان واقع
شود؟! چرا تجهیز و تشییع و تدفین او باید مخفیانه و غریبانه باشد؟! و علت
مخفى ماندن مدفن مبارک او چیست ؟! اگر ضرب و جرح دختر پیامبر با جواز و سند
الهى باشد فاطمه شهیده نیست! و اگر فاطمه استحقاق کیفر و مجازات داشت
منزلت قرآنى و وحیانى او به چه معناست ؟! ولو اینکه در باور انسانیت و
آزادگى نمى گنجد، اما فاطمه مطهره شهیده رسالت و امامت و اسلام ناب محمدى
است.
آیا عزاداری برای حضرت زهرا در دوران صفویه رایج بوده است؟
قنبری: در دوران صفویه نیز براى حضرت صدیقه اقامه عزا مى شده است، چون این مصیبت سوگ بزرگ توحید و اسلام است و هر موحد و مسلمانى خود را سوگوار مىداند، اما اقامه عزاى حضرت صدیقه طاهره سنت امیرالمومنین و اهل بیت مطهر او و همه صالحانى است که از حقایق مصیبت بزرگ اسلام مطلع باشند.
با توجه به عنایت و توجه خاص پیامبر به حضرت زهرا (س) چرا در صحیحین به عایشه بیشتر از دخت گرامی رسول خدا پرداخته شده است؟