09 بهمن 1400 26 جمادی الثانی 1443 - 11 : 13
کد خبر : ۶۷۷۹۱
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۳۹
در نماز جمعه هامبورگ مطرح شد؛
جهاد در اسلام به عنوان یک واجب عقلی و شرعی در جائی است که عدّه‌ای تلاش می‌کنند دیگر انسانها را زیر سلطه خود قرار دهند و آنها را چپاول کنند و به نوعی بنده و برده خود گردانند... بسط و توسعه جهان اسلام، از طریق تماس‌های بازرگانان و تعاملات فرهنگی در خارج از مرزهای کشورهای اسلامی بسیار بیشتر از فتوحات نظامی بوده است.
عقیق:خطبه های این هفته نماز جمعه هامبورگ به موضوع پیامبر رحمت و جهاد در اسلام اختصاص داشت. حجت الاسلام والمسلمین رضا رمضانی رئیس اتحادیه علمای شیعه اروپا و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در این خطبه ها با اشاره به برخی تلاش ها برای جنگجو معرفی کردنِ پیامبر اسلام، به تبیین این موضوع پرداخت که متن کامل خطبه ها تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:

با توجّه به اینکه این ایام، ایام رحلت آخرین پیامبر الهی حضرت محمّد(ص)، شهادت سبط اکبر پیامبر اسلام(ص) حضرت امام حسن مجتبی(ع) و نیز شهادت امام رضا(ع) بوده و برای همۀ مسلمانان ایام حزن و اندوه است، شایسته است از سیرۀ علمی و عملی هر کدام از این انوار مقدّسه سخن به میان آید. امّا با توجّه به اینکه برخی تلاش می‌کنند که شخصیت پیامبر اکرم(ص) را به صورت غیر واقعی معرّفی کنند و از جمله اینکه او را جنگجو معرفی نمایند، مناسب دیده شد در این زمینه مطالبی مورد اشاره قرار گیرد. البته برای تفصیل آن باید به کتاب­های متعدّدی که در خصوص این شخصیت عظیم الشأن نگاشته شده است، مراجعه نمود، با این حال ما به اندازه فرصت کوتاه خود به مهمترین نکات اشاره می­کنیم با این مقدمه که قرآن کریم، پیامبر (ص) را محور محبت الهی معرفی می‌کند و می‌فرماید: « قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است»[1] لذا مکتب فراگیر آن­حضرت دربردارنده آموزه همه مکتب­هاست و همه حقایق ادیان الهی را تحت پوشش قرار داده و او را برای هدایت همه مبعوث نمود: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرهَ الْمُشْرِكُونَ؛ او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هرچند مشركان خوش نداشته باشند»[2]  لذا قرآن در مورد پیامبر اسلام(ص) و کتاب انسان سازش فرمود: « كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ؛ كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكی ها به سوى روشنايى بيرون آورى به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده »[3]

آن­حضرت چهرۀ جان را متوجّه خدا نمود و آیینۀ هستی خود را به سمت او نگه داشت و همه هستی خود را برای محبوب و معبود خود قرار داد: « إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ در حقيقت، نماز من و عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است »[4]

تلاش برای تحریف شخصیت پیامبر(ص)

چنین شخصیت جامعی که بیشترین رنج­ها و مصیبت­ها را برای هدایت بشر متحمل گشت و خودش فرمود: « مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت؛ هيچ پیامبری مثل من اذیت نشد » و هرگاه زیاد اذیت می‌شدند همواره برای هدایت امّتش دعا کرده و می­فرمود: « اللّهم اهدِ قَومی إنّهم لایَعلمون؛ خدایا قوم مرا هدایت کن که آنان نمی دانند » و برای هدایت مردم خود را بسیار در رنج قرار داد به گونه‌ای که خدای متعال فرمود: « مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ». با این حال امروزه به واسطه عدم شناخت و یا عناد و دشمنی با آن­حضرت در تلاشند که شخصیت حقیقی پیامبر اکرم(ص) را تحریف کنند و او را به گونه‌ای که با هیچ منطقی قابل انطباق نیست، معرفی کنند؛ غافل از اینکه تاکنون هر دسیسه و توطئه‌ای نتیجه عکس داده و در آینده هم اینچنین خواهد بود.

سوالی که بسیاری مطرح می‌کنند این است که اگر اسلام دین رحمت است و خداوند پیامبر اکرم(ص) را به عنوان رحمتِ عالمیان مبعوث نموده است « وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ »[5] و در قرآن کریم اخلاق پیامبر رحمتش را ستوده «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[6] و به واسطه همین رحمت الهی به مدیریت اخلاقی آن حضرت تاکید کرده است «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ»[7] پس چرا در اسلام مسائلی همچون جهاد وجود دارد و جنگ­های پیامبر چگونه باید تحلیل گردد؟

در پاسخ باید اشاره نمود که در آموزه‌های قرآن و پیامبر اکرم(ص)، بحث هایی چون صلح‌جوئی و عدالت‌خواهی بسیار فراوان است به عنوان نمونه قرآن به صراحت اهل کتاب را به وحدت و هماهنگی دعوت می‌کند و با بیانی بسیار دلپذیر می‌فرماید: «ای پیامبر ما، به اهل کتاب بگو: بياييد از آن سخنی که پذيرفته ما و شماست پيروی کنيم. اینکه جز خدای را نپرستيم و هيچ چيز را شريک او نسازيم و بعضی از ما بعضی ديگر را سوای خدا به پرستش نگيرد. « قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ »[8] علاوه بر این قرآن حتی مسأله گفتگوی با کفار را نیز مطرح کرده است.[9]

جهاد برای جلوگیری از فساد و تباهی تشریع شده است

امّا زمانی­که مسلمانان از مکّه به مدینه هجرت کردند و اقبال و پذیرش اسلام به مرحله‌ای رسید که همه متوجّه شدند این دعوت الهی است و بسیاری دعوت پیامبراکرم(ص) را لبیّک گفتند و به آئین پیامبر اکرم(ص) گرویدند، پیشنهادهای زیادی از سوی مخالفین برای صلح با پیامبر اکرم(ص) تقدیم گردید و آن حضرت از همه آنها استقبال نمود. یکی از شواهد آن صلح با چند طائفه از یهود بود که در سال اوّل هجرت انجام گرفت[10]؛ چراکه اسلام به دنبال صلح و همزیستی عمومی و مسالمت‌آمیز است و لذا تا زمانی که همه این مسیر را طی می‌کردند هیچ جنگی در کار نبود. امّا زمانیکه عدّه‌ای تصمیم گرفتند بر فساد خود ادامه دهند و بر ضد عدالت مقابله کنند در این زمان اسلام برای جلوگیری از فساد و تباهی، حکم جهاد که همان مقاومت در برابر زورگویان می باشد را تشریع نموده تا جلوی ظلم و ستم و زورگوئی و استکبار و استعمار گرفته شود.

در هیچ پیکاری کسی مجبور به اسلام آوردن نشده است

از اینرو در هیچ پیکاری کسی مجبور به اسلام آوردن نشده است. بی شک هر کسی و گروهی می‌توانست با پذیرش شرایط صلح بر دین خود باقی بماند، بدون آنکه توطئه‌ای برای حکومت اسلامی پیامبر اکرم(ص) داشته باشد. لذا پیامبر اسلام(ص) در صلح حدیبیه تعهّد نمود که اگر فردی از کفار مکّه مسلمان گردد و به مدینه نزد مسلمین بیاید، مسلمین او را نپذیرفتند و او را به مکّه بر گردانند[11] و پیامبر بر اساس عهد خود عمل کرد.[12] و البته بسیار روشن است که اگر می‌خواست می‌توانست متقابلاً از کفار و مشرکین تعهّد بگیرد تا افرادی که از دین اسلام خارج شده و نزد کفار مکه می‌رفتند را به مدینه بازگردانند.

برخوردی که پیامبر اسلام(ص) در فتح مکّه انجام داد برای همه مثال زدنی است و حکایت از رحمة للعالمین بودن آن حضرت می‌نماید؛ زیرا همه مردم را آزاد گذاشت و به هیچ وجه اجازه تعرّض به آنان را نداد تا چه رسد به اینکه کسی را وادار کند که اسلام بیاورد و مهمتر از همه اینکه به ابوسفیان که سخت‌ترین دشمنی را با پیامبر(ص) داشت آزاد گذاشت و حتی کسانی که در منزل او پناهده شده بودند را پناه داد و به هیچ کس تعرّضی نشد. به عنوان مثال صفوان بن امیه، پس از فتح مکه به جدّه فرار کرد. وقتی از پیامبر(ص) برای او درخواست امان شد، آن حضرت عمامۀ خود را برای او فرستاد تا نشانه امان باشد و وقتی که صفوان از جده برگشت و به نزد پیامبر(ص) آمد عرض کرد: دو ماه به من اختیار و مهلت بدهید. پیامبر پذیرفت و به او چهار ماه مهلت و اختیار داد و او همراه پیامبر به حُنین و طائف رفت، با اینکه هنوز کافر بود و سرانجام به اختیار خود مسلمان شد.[13]

از اینرو جهاد در اسلام به عنوان یک واجب عقلی و شرعی در جائی است که عدّه‌ای تلاش می‌کنند دیگر انسانها را زیر سلطه خود قرار دهند و آنها را چپاول کنند و به نوعی بنده و برده خود گردانند. البته همیشه این خوی سلطه‌گری به شکلی ظهور و بروز می‌کند. در جاهلیت کهنه به شکلی و در جاهلیت مدرن به گونه‌ای دیگر.

اسلام اجازه نمی دهد که با فتنه‌گری، حق انسان تضییع گردد

از آنجاکه اسلام حقوق انسانها را به طور دقیق مورد توجّه قرار داده است، اجازه نمی‌دهد که با فتنه‌ها و توطئه‌ها و دسیسه‌ها حق انسان تضییع گردد و او مورد ظلم قرار گیرد. به همین جهت آیه شریفه می‌فرماید: « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ »[14] همین روحیه ظلم ستیزی بود که باعث می شد، مسلمانان صدر اسلام برای حفظ ایمان خود همۀ مشکلات را تحمل کنند و حتی از زادگاه و محل زندگی خود دست بکشند و با هجرت خود را از ظلم و ستم رهائی بخشند« وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ »

توسعه اسلام از طریق تعاملات فرهنگی بوده است تا فتوحات نظامی

از اینرو باید گفت به واقع بسط و توسعه جهان اسلام، از طریق تماس‌های بازرگانان و تعاملات فرهنگی در خارج از مرزهای کشورهای اسلامی بسیار بیشتر از فتوحات نظامی بوده است.[15]

برای اینکه در این زمینه داوری صحیحی انجام گیرد مطالعه جنگ­های زمان رسول اکرم(ص) بهترین شاهد است بر اینکه علی رغم اینکه این جنگ ها بر پیامبر(ص) تحمیل­ می شد ولی ایشان تلاش می‌کرند که کشتگان در میدان نبرد به کمترین حدّ ممکن برسد. به عنوان مثال در جنگ بدر 84 نفر و در جنگ احد 93 نفر و در جنگ خندق 9 نفر و به همین صورت تعداد گشته شدگان بسیار کم بوده و فقط در جنگ « بنی قُریْظه » تعداد کشته شدگان بیشتر بوده و آن هم به خاطر پیمان شکنی خود « بنی قُریْظه » بوده است آنها با پیامبر اسلام(ص) پیمان صلح بسته بودند ولی در جنگ خندق پیمان شکنی کردند و به کمک قریش پرداختند.[16] و چون افرادی توطئه‌گر و فتنه‌جو بودند چاره‌ای جز جنگ نبود و لذا آنها پس از محاصره 25 روزه تسلیم شدند ولی این تسلیم شدن در میدان جنگ بوده یعنی می‌خواستند با پیامبر(ص) بجنگند و آن کسی که میان همه آنها حکمرانی کرد سعد بن معاذ از بزرگان خود آنها بود و آنها هم این حکم را پذیرفتند.[17] به غیر از این جنگ در جنگ­های دیگر تعداد کشته شدگان بسیار کم بود. متأسفانه امروزه که بسیاری مدعی صلح هستند، همواره با یک مدیریت پنهان بسیاری را به جان یکدیگر می‌اندازند. شما می دانید که در همین دوران مدرنیته بود که دو جنگ جهانی اول و دوم میلیون­ها نفر کشته برجای گذاشت و چه اینکه در جنگ­های صلیبی به نام دین عده‌ بسیاری کشته شدند که از نظر ما هیچ گاه پیروان واقعی ادیان با یکدیگر نمی‌جنگند بلکه این به منافع آنها بازگشت می‌نمود.

از اینرو همواره در بسیاری از محافل علمی و همایش‌های مراکز آکادمی گفته می­شد و تاکید می­گردید که هیچ دینی برای جنگ نیامده است و هیچ پیامبری از جانب خدا مأموریتی برای جنگ و خونریزی نداشته است، بلکه همه مأمور به مدارا و صلح و آشتی با خود و دیگران و خدا بودند. البته زمانی که آنها را مجبور به دفاع می‌نمودند آنان نیز برای حفظ حریم خویش و جلوگیری از فتنه و زور مقاومت می‌نمودند تا حقیقت همواره زنده بماند و نام خدا در حیات بشری احیاء گردد تا همه بشریت از کرامت واقعی برخوردار گردند.
 

پی نوشت:
[1] . آل عمران، 31.

[2] . توبه، 33.
[3] . ابراهیم، 1.
[4] . انعام، 162.
[5] . انبیاء، 107.
[6] . قلم ، 4.
[7] . آل عمران ، 159.
[8] . آل عمران، 64.
[9] . کافرون.
[10] . إعلامُ الوَری بأعلامِ الهدیٰ ، چاپ سوّم، سال 1390، ص 69.
[11] . بحارالانوار، ج 2، ص 350.
[12] . همان، ص 362.
[13] . کامل بن اثیر، چاپ 1385، ج 2، ص 241 ـ 248.
[14] . حج، 39.
[15] . کتاب جنگ و صلح در اسلام ترجمۀ سید غلامرضا سعیدی، ص 345.
[16] . بحارالانوار، ج 2، ص 191، و طبری، ج 3، ص 1472.
[17] . کامل ابن اثیر، ج 2، ص 192، و طبری، ج 3، ص 1511.
منبع:حوزه
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: