16 ارديبهشت 1401 5 شوال 1443 - 52 : 14
کد خبر : ۶۷۷۵۵
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳
ربيع الاول مصادف با هجرت رسول خدا (ص)، خوابيدن اميرالمومنين (ع) در بستر ايشان و همراه شدن صحابي پيامبرعظيم الشان اسلام يعني ابوبكر در غار ثور است.
عقیق:شايد كساني اين آيه را دليل فضيلت ابوبكر بدانند: (إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها…) (توبه: ۴۰)
اگر او [پيامبر] را ياري نكنيد خداوند او را [در سخت‌ترين لحظات] ياري كرد. آن‌هنگام كه كافران او را [از مكّه] بيرون كردند، در حالي‌كه يكي از دو نفر بود [و يك نفر بيشتر همراه نداشت]. در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همسفر خود مي‌گفت: غم مخور، خدا با ماست. آن‌گاه، خداوند آرامش خود را بر او فرستاد و با لشكرهايي كه مشاهده نمي‌كرديد، او را تأييد نمود….
اين افراد چنين استدلال مي‌كنند:
الف) خداوند در اين آيه ابوبكر را «ثاني اثنين» خوانده؛ يعني وي يكي از دو نفر بوده و چه فضيلتي از اين بالاتر كه ابوبكر قرين پيغمبر (ص) شمرده شده است.
ب) ابوبكر در اين آيه يار پيامبر (ص) خوانده شده است. همراه بودن با پيامبر در اين وضع ويژه، منزلت بزرگي به شمار مي‌رود.
ج) پيامبر (ص) به او گفت: «خداوند با ماست»؛ يعني خداوند آنان را حمايت و نصرت خواهد كرد و كسي كه در نصرت و ياري خداوند شريك پيامبر (ص) باشد، از بزرگ‌ترين مردم است.
د) از اين آيه به دست مي‌آيد كه سكينه (آرامش) بر ابوبكر فرو فرستاده شد؛ زيرا او محتاج آرامش بود نه پيامبر (ص). پيامبر (ص) مي‌دانست كه خداوند بزرگ او را حفظ مي‌كند. [۱]
هيچ‌يك از اين دلايل نمي‌تواند فضيلت و دلايل اثبات خلافت ابوبكر را در اين قضيه ثابت كند؛ زيرا:
الف) عايشه مي‌گويد: خداوند در قرآن چيزي درباره ما نازل نكرد. [۲]
ب) «ثاني اثنين» بودن ابوبكر جز خبر دادن از شمار افراد نيست و بر فضيلت وي دلالت نمي‌كند؛ يعني چنانچه دومي كودك يا هركس ديگري مي‌بود، باز هم قرآن چنين مي‌فرمود. قرآن كريم فضيلت را تنها در تقوا و پرهيزگاري نه در دوم بودن مي‌داند: (إِنَّ أَكْرَمَكمُ‏ْ عِندَ اللهِ أَتْقَيكُمْ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِير) (حجرات: ۱۳).
علامه «محمد‌حسن مظفر» مي‌‌گويد: «اگر مقصود دوم بودن در فضيلت و شرافت باشد، ابوبكر از پيامبر (ص) نيز برتر است؛ زيرا با توجه به آيه مباركه او اول و پيامبر (ص) دوم بود». [۳]
ج) اين آيه تنها به خطري كه پيامبر (ص) را در غار تهديد مي‌كرد اشاره مي‌كند. كسي در آنجا نبود كه از او حمايت و دفاع كند. همراه وي نه تنها از او دفاع نمي‌كرد، بلكه با اندوه، خوف و وحشت خود بار سنگيني بر دوش پيامبر (ص) مي‌گذارد و به جاي اينكه به آن حضرت كمك كند و از خطر بكاهد خود به دل‌داري پيامبر (ص) نيازمند بود. به عبارت ديگر نه تنها از مشكلات و سختي‌هاي پيامبر نتوانست بكاهد، بلكه تنها بر شمار افراد افزود و عدد را به دو رساند.
د) همراهي با پيامبر (ص) نيز فضيلتي براي وي به شمار نمي‌رود؛ زيرا «ثاني اثنين» تنها بر جمع‌بودن و با هم بودن در يك مكان دلالت مي‌كند كه چه بسا يكي از آنان بزرگ و ديگري كوچك يا يكي عالم و دانشمند و ديگري جاهل و نادان بوده باشد. بنابراين همراهي به خودي خود فضيلت نيست.
ه‍) به گفته مورخان اندوه ابوبكر پس از ديدن معجزات آشكار و آيات باهره الهي پديد آمد. [۴] بنابراين، با ديدن آنها، به پيروزي و حفظ جان پيامبر (ص) و خودش مي‌بايست مطمئن مي‌شد نه اندوهگين. اما خداوند فرمود: «اندوهگين مباش!»
و) اين عقيده كه ابوبكر در نصرت الهي با پيامبر (ص) شريك است و اين فضيلتي بزرگ به شمار مي‌رود باطل است؛ زيرا بر پايه نص صريح آيه نصرت الهي تنها از آن رسول خدا (ص) بود و ابوبكر تابع محض بود.
ز) فرود آمدن «سكينه» بر ابوبكر نيز نادرست است، بلكه اين آرامش بر خود رسول خدا (ص) نازل شد؛ زيرا همه ضماير متأخر و متقدم در اين آيه مباركه به رسول اكرم (ص) بازمي‌گردد و كسي در اين‌باره سخني ندارد. ازاين‌رو، اينكه ضميري در ميان آيه به كسي جز پيامبر (ص) باز‌گردد، خلاف ظاهر است و اثبات آن به قرينه قاطع نياز دارد.
درباره خفتن امام علي (ع) در بستر پيامبر (ص) در شب هجرت بايد گفت كه از شگفت انگيزترين فداكاري‌ها، جانبازي‌ها و از خودگذشتگي‌ها در تاريخ است و معناي اخلاص و ماهيت فداكاري و حقيقت ايمان و ايثار را به توده‌ها در گذر تاريخ مي‌آموزد.
خداوند به دليل اين فداكاري و از خودگذشتگي علي (ع)، به جبرئيل و ميكائيل فرمود كه به زمين فرود آييد و او را از گزند دشمن حفظ كنيد. آن دو فرشته به زمين فرود آمدند. جبرئيل بالاي سر علي (ع) و ميكائيل پايين پاي او ايستاد. آن‌گاه جبرئيل گفت: «خوشا به حال كساني چون تو اي فرزند ابوطالب! خداي بزرگ در برابر فرشتگان به تو مباهات مي‌كند». آن‌گاه خداوند عزّوجلّ اين آيه را نازل كرد:
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد) (بقره: ۲۰۷)
بعضي از مردم [با ايمان و فداكار همچون علي (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر (ص) ] جان خود را به‌خاطر خشنودي خدا مي‌فروشند و خدا نسبت به همة بندگان مهربان است.
به روايت «اسكافي» همه مفسران گفته‌اند كه اين آيه درباره علي (ع) نازل شد، هنگامي كه در شب هجرت در بستر پيغمبر (ص) خوابيد. [۵]
آورده‌اند: «معاويه» صد هزار درهم به «سمرة بن جندب» [۶] داد تا حديثي در اين‌باره وضع كند كه آيه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ) در شأن ابن ملجم عليه اللّعنة و آيه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ) [۷]؛ در شأن علي بن ابي‌طالب نازل شده است!
سمره اين كار را نپذيرفت. معاويه دويست هزار درهم برايش فرستاد و او نپذيرفت؛ سپس سيصد هزار درهم فرستاد و او باز هم نپذيرفت؛ پس چهارصد هزار درهم فرستاد و او پذيرفت. [۸]


پی نوشت ها:
[۱]. دلائل الصدق، محمدحسن مظفر، ج ۲، صص ۴۰۵ و ۴۰۴.
[۲]. صحيح بخاري، ج۳، ص ۱۲۱؛ فتح القدير، محمد بن علي بن محمد شوكاني، ج ۴، ص ۲۱.
[۳]. دلائل الصدق، ج ۲، ص ۴۰۴.
[۴]. السيرة النبوية، ج ۱، ص ۳۸۷؛ المنتظم، ج۲، ص ۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۱؛ البدايه و النهايه، ج ۳، ص ۳۸۰؛ تاريخ اسلام، ذهبي، ج ۱، ص ۳۲۲؛ تاريخ طبري، ج۲، ص ۳۷۸.
[۵]. شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص۲۶۲.
[۶]. سمره كه پيامبر اكرم۹ وي را جهنمي دانست، همان كسي است كه هنگام امارت بر بصره هشت هزار نفر را كشت و گفت: اگر دو برابر اين مي­كشتم، ترسي به دل راه نمي‌دادم. او در يك روز ۴۷ قاري و حافظ قرآن را كشت. ماجراي بودن نخل وي در باغ يكي از انصار و پيش‌نهاد پيامبر اكرم۹ درباره فروش آن به چند برابر بهاي آن و تعويض آن با نخلي در بهشت و نپذيرفتن او و دستور پيامبر۹ به كندن آن درخت بر پايه «لا ضرر ولا ضرار في الاسلام» در تاريخ معروف است.
هنگامي كه معاويه وي را از امارت عزل كرد، چنين مي­گفت: خدا معاويه را لعنت كندكه نمك‌نشناسي كرد. اگر من به مقداري كه پيروي از او كردم، خدا را اطاعت مي­كردم، هرگز مرا عذاب نمي­كرد. شرح نهج البلاغه، ج۲، صص ۷۷ و ۷۸؛ قاموس الرجال، ج۵، ص ۳۱۲.
[۷]. «بعضي از مردم گفتارشان در زندگي دنيا ماية اعجاب تو مي‌شود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شديد مي‌كنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مي‌گيرند. درحالي‌كه آنان، سخت‌ترين دشمنانند. (نشانة آنها اين است كه) هنگامي كه روي برمي‌گردانند [و از نزد تو خارج مي‌شوند]، در راه فساد در زمين، كوشش مي‌كنند و زراعت‌ها و چهارپايان و انسان‌ها را نابود مي‌سازند؛ [با اينكه مي‌دانند] خدا فساد را دوست نمي‌دارد». (بقره: ۲۰۴ و ۲۰۵)
[۸]. شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص۷۳.
منبع:حج
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: