او بهـــر پدر مادر او زهره زهـــــرا بود

او بضعه طاها بود او همســر مولا بود

راوی احادیث و بانـــوی خـــدابین بود

او عالمه‏ی دین بود روشــنگر آیین بود

از بعد پدر افسوس درمانده و تنها بود

او سیده و سرور بر جمله‏ی زن‌ها بود

آواره به هر کویی یاری‏گر همسر بود

او عامل تنهای اخذ حـــــق حیــدر بود

لیکن به پس آن در آزرده ز اعــــدا بود

دارای سفارش‌ها از جانب طاهــــا بود

چشمان علی گریان بهر رخ نیلی بود