اعمال جناب خضر، سراسر حکمت
است و خداوند متعال این حکمتها را در قرآن برای مخاطبانش بیان فرموده
است. در سفری که موسی همراه خضر است، به شهری می رسند که از این دو بزرگوار
پذیرایی نمیشود و مردم شهر از دادن نان و غذا به ایشان خود داری کردند
اما خضر در شهر مذکور دیواری را که در حال ریختن بود ترمیم کرد و نگذاشت که
دیوار فرو ریزد.
حکمت ساختن دیواری که در حال تخریب بود را قرآن
از زبان خضر اینگونه بیان میکند: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ
لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِی الْمَدینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما
وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ
یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ
أَمْری ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً»(2)؛ اما دیواری
که در حال خراب شدن بود برای دو یتیمی بود که زیر آن گنجی بود و این دو
یتیم پدر صالحی داشتند و خداوند اراده کرده بود که این گنج به این دو یتیم
برسد...
این دو بر گزیده خداوند که یکی از پیامبران اولعزم است و
دیگری معلم این پیامبر اولوالعزم، از جانب خداوند ماموریت دارند که دیواری
را که متعلق به دو یتیم است، ترمیم کنند. این دو یتیم چه کسانی هستند که
خداوند دو نفر از برترین مخلوقین آن زمان را برای ترمیم دیوار مِلکشان
مامور میکند؟ آیا این دو یتیم ویژگی خاصی دارند؟
در توضیح حکمت
این که چرا این دو برگزیده خداوند اقدام به ترمیم این دیوار کردند قرآن
بیان میکند:«وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً»؛ پدر این دو یتیم انسان صالحی
بود، به حرمت پدر صالح این دو یتیم بود که دو پیامبر باید به ساختن این
دیوار اقدام میکردند.
بسیار جالب توجه است که در روایت آمده است
که بین این دو یتیم و پدری که صالح بود هفتاد پدر فاصله بوده است، یعنی
این دو یتیم نسل هفتادم از آن شخص صالح بودند(3 .) بعد از هفتاد نسل از
پدری که خداوند فقط و فقط از او تعبیر به صالح میکند باید دو پیامبر برای
این دو یتیم این دیوار را بنا کنند.
پدر صالح این دو یتیم نه
دارای مقام نبوت بوده است و نه دارای مقام محمود بود، و خداوند به پدر آن
دو یتیم وعده نفرموده بود که «و لسوف یعطیک ربک فترضی»؛ و آن پدر صالح
دارای مقامات خاص رسول خدا نبود و همان دو یتیم نیز مانند فرزند رسول خدا
مصداق آیه تطهیر نبودند.
اما دیواری که متعلق به این دو یتیم است
به اعتبار اینکه جد هفتادم ایشان شخص صالحی بوده است، باید دو پیامبر در
ماموریتی ویژه آن دیوار را از تخریب حفظ کنند. اگر حفظ حرمت پدر صالح در
فرزندانش این است آنگاه حرمت پیامبر اعظم اسلام که اشرف از تمام انبیاء
است در مورد تنها دختری که از او به جامانده چیست ؟؟
در این صورت
حرمت دختر رسول خدا که محبت و مودت او اجر رسالت است چه خواهد بود؟ با
توجه به این آیه که داستان این دیوار را نقل کرده است؛ امت اسلام و کسانی
که خویشتن را مسلمان میدانستند چه احترامی باید نسبت به فاطمه زهرا (س)
ریحانه پیامبر داشته باشند؟ آیا به اندازه آن دو یتیم حرمتی را برای او حفظ
کردند؟ اگر آن دو یتیم دیوار ملکشان به خاطر حفظ احترام پدرشان ترمیم شد،
اما چرا خانه فاطمه زهرا (س) ...؟
و اما ساختن دیوار و سوختن در ....
حضرت
زهرا خود این تلخ ترین واقعه خلقت را بازگو میکند: «پس پشت در خانه ما
هیزم جمع کردند و آتش آوردند تا خانه را آتش بزنند پس من دو لنگه در را
گرفتم و به مهاجمین گفتم: « شما را به خداوند و رسول الله قسم میدهم که
دست از ما برداریید» اما در جواب ریحانه پیامبر حضرت صدیقه کبری (س) «عمر
تازیانه را از قتفذ گرفت و با تازیانه به بازوی من زد تازیانه به دور بازوی
من پیچید تا اینکه جای تازیانه مانند بازوبندی بر بازوی من ماند و با لگد
به در زد در را به سمت من انداخت در حالی که من باردار بودم پس در اثر آن
ضربه باصورت بر روی زم ین افتادم، آنچنان دست او به صورت من اصابت کرد که
گوشواره من در حالی که آتش شعله میکشید از گوشم پاشید و پخش شد و درد
زایمان من را فرا گرفت و محسن سقط شد و بدون هیچ جرمی مقتول و شهید گشت»
سپس
حضرت زهرا می افزاید :«پس این امتی هستند که بر من نماز گزارند در حالی که
خداوند و رسولش از آنها بیزار هستند و من نیز از ایشان بیزار هستم».(4) و
امیر المومنین به این وصیت عمل کرد و دور از چشم غاصبانه خلافت بدن حضرت
زهرا را تشیع و تدفین کرد.
و اما هیزم...
هیزمی
که ابوبکر و عمر برای به آتش کشیدن خانه امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا
(س) پشت در قرار داده بودند، همسایگان تا سی روز از آن استفاده
میکردند.(5)
و اماکتمان ننگ....
منابع
عامه در این باره سکوتی مرگبار را پیش گرفته اند و حد اکثر سانسوری را که
توانسته اند؛ در این خصوص به کار بردهاند که بررسی کتب عامه و چرایی کیفیت
نقلهای ایشان درباره احراق بیت ریحانه النبی را مفصلا به بحث خواهیم
کشید. اما تذکر این نکته مهم است که علما و بزرگان شیعه در مواجهه با
مخالفین در مواقع مناظره و بحث و گفت و گو، به حدا قلهایی که در کتب عامه
آمده است بسنده میکردند که این طبیعت هر مناظره ای است. زیرا در مناظره
همیشه طرفین دعوا از حداقل هایی که مورد اتفاق طرفین است استفاده میکنند.
در
کتب عامه با اهداف مغرضانه – در آینده بحث خواهد شد- فقط به نقل تهدید به
احراق بیت نبوت بسنده کرده اند و طبیعی است که علمای شیعه با همین مقدار از
نقل کتب عامه به بحث و اثبات مظلومیت حضرت زهرا (س) و در نتیجه حقانیت
حضرت علی (ع) بپردازند. از این رو برخی گمان کرده اند که اعتقاد به احراق
بیت نبوت در حالی که ریحانه پیامبر در پشت در ایستاده است از منظر شیعه
مورد تردید است.
و اما اندوه ما تا ابد...
برخی
از تالیفات نیز اساسا آتش زدن خانه ریحانه پیامبر مورد تردید قرار
دادهاند. دکتر اصغر قائدان در کتابش به نام «تحلیلی بر مواضع سیاسی علی بن
ابیطالبعلیهالسّلام، صفحه 86 »مینویسد: «مسأله آتش زدن در خانه فاطمه(س)
توسط عمر، تنها در یکی دو منبع از جمله اثبات الوصیه مسعودی (ص 115) ذکر
شده است.»!
اما باید گفت آتش کشیده شدن خانه حضرت زهرا سلام الله
علیها از مسلمات و قطعیات و بلکه از ضروریات مذهب شیعه است: در «کتاب
سلیم»میخوانیم: «... سپس عمر با [شعلهای از ] آتش برگشت و درب خانه [حضرت
زهرا(س)] را به آتش کشید و درب سوخت...» (7)
و همچنین آمده است:
«... و عمر، [شعله] آتش طلب کرد و درب خانه [حضرت زهراعلیهاالسّلام ] را به
آتش کشید؛ سپس آن را هُل داد و داخل [خانه] شد...»(8)
در کتاب
«الهدایة الکبری»میخوانیم: «... و آن آتشی است که بر درب خانه من
افروختید...»(9) و همچنین در همین کتاب نقل شده است: «پس نزد درب [خانه ما]
هیزم جمع کردند و [شعله] آتش آوردند تا خانه را آتش زنند... پس من به صورت
به زمین افتادم، در حالی که آتش زبانه میکشید...»(11) و در نقل سوم از
همین کتاب می خوانیم:«... وَ إضْرامُهُمْ النارَ عَلی الْبابِ... وَ
أخَذَتْ النارُ فِی خَشَبِ الْبابِ...»؛ ... و به آتش کشیدن آن درب توسّط
آنها... و در [لابهلای] چوبِ درب [خانه حضرت زهراعلیهاالسّلام ] آتش زبانه
میکشید...(12)
باید به این مهم توجه کرد که این قبیل استنادها،
حاکی از اطمینان علمای شیعه به مضمونِ نقل و اعتمادِ آنان به محتوای آن
خبر، میباشد. توجه به این نکته ضروری است که ضعیف بودنِ یک راوی یا متّهم
بودنِ او به غلوّ، لزوماً بدین معنا نیست که هیچ یک از مطالب مندرج در کتاب
وی قابل استناد نمی باشد.
برای مثال: نجّاشی (متوفّای 450)
درباره نَوفَلِی مینویسد: «ضعیف است ولی برای اوست کتابی نیکو که فایده
های زیادی دارد.» (13) یا درباره حسین بن عبیدالله السَعدی مینویسد: «او
از کسانی است که مورد طعنه واقع شده است و متهم به غلو می باشد اما او کتاب
های صحیح الحدیث دارد.»(14)
و اما انصاف....
بر
هر منصفی پیداست که بین ساختن و بنا کردن دیوار و آتش زدنِ در بسیار بسیار
تفاوت است . اولی حفظ حرمت پدر صالح است توسط خداوند و حق تعالی به وسیله
اشخاصی که اجرا کنندگان اراده الهی هستند دیوار را ترمیم کرد، اما سوزاندن
در خانه ای که بیت نبوت بود. شعله ور شدن آتش از مکانی که محل نزول وحی
بود. آتش افروختن در جایی که محل آمد و شد ملائکه بود.
حضرت
صدیقه طاهره که زکیه، نقیه، منصوره و زهرا است، مقام بالایش را توان قیاس
با مریم مطهر و پدر صالح آن دو یتیم نیست. اما برای اصلاح دو یتیم به امر
خدا دو برگزیده خدا مأمور میشوند، اما حضرت زهرا سلام الله علیها را در
کمال بی احترامی اقدام به سوزاندن در خانهاش میکنند. باشد که دود آتش در
خانه حضرت زهرا سلام الله علیها تا قیامت صورت منافقان را سیاه کند تا مومن
از منافق شناخته شود.