محسن اسماعیلی در شرح نهج البلاغه؛
بدترین شکل تضییع نعمت این است که انسان از علم خود برای بهرههای خودش نیز استفاده نکند. یعنی علم او نه به دیگران سودی برساند و نه نفعی برای خودش داشته باشد. در عین حال شرمندگی انسان در دنیا و آخرت از این طریق بیشتر از جاهل است.
عقیق: متن زیر گزارشی کوتاه از کلاس شرح نهج البلاغه دکتر محسن اسماعیلی عضو شورای نگهبان و استاد دانشگاه است که چهارشنبه ها در محل سابق حزب جمهوری اسلامی(سرچشمه) برگزار می شود.بدترین نوع تضییع علم آن است که عالم به علمش عمل نکند. هدر دادن دانش به اين است كه آن را به نااهل بياموزى. همه بدعت های تاریخ در بستر سکوت آگاهان رواج یافته اند. سخن درباره این توصیه علی علیه السلام در نامه شصت و نهم بود که می فرماید هیچ نعمتی را نباید تباه و ضایع ساخت. اما در میان همه نعمت ها بر مراقبت از تضییع چند نعمت تأکید خاصی در نهج البلاغه مشاهده می شود. مال و جاه دو نمونه ای بود که در باره آنها بحث شد. علم سومین نمونه است.دانش هم از نعمتهای بزرگی است که به هر کسی نمیدهند. قرآن کریم می فرماید که خداوند دانش و حکمت را به هر کس بخواهد و شایسته بداند، میدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است و جز خردمندان، این حقایق را درک نمیکنند، و متذکر نمیگردند. پس دانش و حکمت را به هرکسی نمی دهند. اما اگر دادند، برای این میدهند که اولاً به آن عمل کنیم و ثانیاً آن را به دیگران هم تعلیم دهیم.از حضرت عیسی علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «مَن عَلِمَ، وعَمِلَ، وعَلَّمَ، عُدَّ فِي المَلَكوتِ الأعظمِ عَظيماً»؛ هر کس بداند و عمل کند و یاد دهد، در ملکوت اعظم با عظمت به شمار میآید اما اگر کسی بداند، ولی عمل نکند یا علم خود را کتمان نماید، یا آن را به دیگران منتقل نکند، آن علم را ضایع کرده است. تضییع علم حدأقل سه صورت مهم دارد که توضیح کوتاهی پیرامون هریک از آنها می دهیم.۱-تضییع علم در عملنخستین و بدترین صورت تباه ساختن علم، عمل نکردن به آن است. نخستین صورت است، چون حداقل سودی است که باید از آن ببریم. علم، اگر به دیگران هم منتقل نشود و کسی را هم هدایت نکند، دست کم باید به خودِ عالم سود عملی برساند. بدترین صورت هم هست، چون شرمندگی آن بیشتر از شرمندگی ناشی از جهل است.در خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه می فرماید: «إنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَيرِ عِلمِهِ كالجاهِلِ الحائرِ الّذي لا يَستَفيقُ مِن جَهلِهِ»، دانايى كه برخلاف علمش عمل كند، به نادان سرگشته اى مى ماند كه از مستىِ ناداني اش به هوش نيايد. این اولین بدبختی است که عالم مانند جاهل شود. اما بدتر از آن هم هست. «بَلِ الحُجَّةُ عَلَيه ِأعظَمُ، وَ الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ، و هُوَ عِندَاللّهِ ألوَمُ»؛ بلكه حجّت بر چنين عالمى بزرگتر است و حسرتش بيشتر باشد و در پيشگاه خداوند، بيشتر سرزنش شود.وقتی عمل کسی بر طبق علم او نیست، خوب با جاهل چه فرقی دارد!؟ بلکه وضع او از جاهل بدتر است. جاهل هم وضع بدی در قیامت دارد و از او میپرسند که چرا یاد نگرفتی. اما وضع عالم بدون عمل بدتر است. میپرسند: تو که یادگرفتی و میدانستی، چرا طور دیگر عمل کردی!؟ معلوم است که پاسخ این سوال سختتر و شرمندگی ناشی از آن بیشتر است.قرآن می فرماید: «قُلْ فَلِلَّـهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» ای رسول ما! به مردم بگو که دلیل رسا و قاطع برای خداست. حجت بالغه یعنی دلیلی که برای هیچ کس بهانه ای باقی نمیگذارد. اما این دلیل قاطع و بی جواب چیست؟همین سوال از امام صادق علیه السلام شد. در پاسخ فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش میگوید بنده من! آیا میدانستی و گناه کردی!؟ اگر بگوید آری، میفرماید: چرا به آنچه میدانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید نمیدانستم، میگوید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ در این موقع بنده در جواب فرو میماند، و این است معنی «حجت بالغه».۲-تضییع علم در کتماننوع دوم تضییع علم به کتمان، یعنی پنهان کردن آن است. وقتی که اظهار دانش و راهنمایی مردم موجب نجات آنها می شود، کسی نباید آنچه می داند را پنهان کند. ساده ترین شکل مخفی کردن علم، کتمان شهادت است. مثلاً اگر من از طلب شما از کس دیگری خبر دارم و احقاق حق شما هم منوط به اظهار این علم است، نباید از گفتن آن شانه خالی کنم و با شرایطی که در فقه گفته اند، اظهار آن لازم است.بزرگترین جنایت ها و شدیدترین خیانت های تاریخ در اثر کتمان علم بوده است. اگر علمای یهود و نصاری که از حقانیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله اطلاع داشتند، آن را مخفی نمی کردند وضع دینی مردم طور دیگری می شد.اگر آنان که از نصب علی علیه السلام به خلافت مانند روز اطلاع داشتند، از دادن گواهی اجتناب نمی کردند و علم خود را آشکار می نمودند، مسیر تاریخ اینگونه عوض نمی شد. هرچه از آنان درخواست شد که اطلاعات خود را اظهار کنند، مورد قبول واقع نشد و با سکوت خود زمینه ساز یک انحراف اساسی شدند. امام علیه السلام بارها فرموده است که هم غاصبان علم داشتند که خلافت حق من است، و هم مردم. اما با این حال کردند، آنچه نباید می کردند و امام از آنها به خدا شکایت می کرد.آنقدر علم خود را کتمان کردند که حضرت می فرماید: « فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي»؛ هرچه نگاه کردم کسی جز اهل بیت خودم را ندیدم که به کمک بیاید. همه بدعت های تاریخ همین گونه بوده اند و در سایه سکوت عالمان رواج یافته اند. این حدیث مشهور نبوی چقدر مسئولیت آفرین است که فرمود: «اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فى اُمَّتى فَلْيُظْهِر الْعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»؛ هر گاه بدعتها در ميان امت من ظاهر گردد، بايدكه عالم علم خود را ظاهر كند. پس هر كه آن را اظهار نكند، لعنت خدا بر او باد.کتمان علم به هنگام نیاز به اظهار آن، ضایع نمودن علم است و بد عاقبتی درپی دارد. البته هرچه موضوع آن مهمتر باشد بوی گَند و مجازات آن هم بیشترخواهد بود. علی علیه السلام به عنوان یک قاعده کلی فرموده اند:«إنَّ العالِمَ الكاتِمَ عِلمَهُ يُبعَثُ أنتَنَ أهلِ القِيامَةِ ريحا، يَلعَنُه كُلُّ دابَّةٍ حَتّی دَوابُّ الأرضِ الصِّغارِ»؛ عالمی كه علم خود را مخفی نگه دارد، در روز قيامت با گَندترين بو برانگيخته شود و همه جنبندگان، حتی جنبندگان ريز روى زمين، او را لعن و نفرين كنند.۳-تضییع علم در تعلیمسومین شکل تباهی علم در مورد تعلیم و انتقال آن به دیگران است؛ به این صورت که اولاً، علم خود را انبار کند و به کسانی که نیاز و اهلیت دارند، آموزش ندهد. یا ثانیاً، به کسانی آموزش دهد که ظرفیت ندارند و بد می فهمند و یا سوء استفاده می کنند. ثالثاً، در کیفیت و چگونگی آموزش ارزش علم را از بین ببرند.سود علم به آن است که موجب هدایت خودِ عالم و جامعه اش بشود؛ وگرنه به هدف خود نرسیده و ضایع شده است؛ همانگونه که اگر آن را به نا اهل آموزش دهد، یعنی به کسی که ظرفیت آن را ندارد یا به کسی که از آن سوء استفاده خواهد کرد، باز هم آن را ضایع نموده است. در حدیثی است که پیامبر (صلیالله علیه و آله وسلم) فرمود: «آفَةُ العِلمِ النِّسيانُ، و إضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَيرَأهلِهِ»؛ آفتِ دانش، فراموشى است و هدر دادنش به اين است كه آن را به نااهل بياموزى.شهید ثانی را همگی می شناسید. این فقیه نامدار تاریخ تشیع در کتاب عظیم الشأن «منیه المرید» می نویسد:معلم بايد مقام و حيثيت علم را ارج نهاده و آنرا به خوارى وابتذال و فرومايگی نكشاند؛ به اين معنی كه علم را در اختيار افراد نالايق و نااهل قرار ندهد، و آن را به مكانی كه منسوب به شاگرد او است نبرد. به عبارت ديگر به عنوان معلمِ سرخانه، علم را به سوى شاگرد نبرد؛ اگرچه آن شاگرد فردى گرانقدرباشد.ایشان از تضییع علم در عمل نکردن و کتمان آن هم یاد می کند و سپس در مورد تضییع علم در مورد متعلمان می فرماید:اگر معلم نتوانست به تصحيح نيت و هدف شاگرد خويش موفق گردد و از او نوميد شود، طبق عقيده بعضى از علماء بايد چنين شاگردى را رها كرده و از تحصيل وى جلوگيرى نمايد و از تعليم او خوددارى كند؛ زيرااينگونه افراد، با تحصيل علم (همچون دزدان چراغدار)، شرّ و آسيبشان را فزاينده تر می سازند.اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در اشاره به همين نكته و حقيقت فرموده است: لاتُعَلِّقوُا الجَواهرَ فى اَعناقِ الخَنازيرَ؛ گوهرهاى گرانبها را آويزه گردن هاى خوك ها نسازيد. همه اینها نمونههای تضییع علم است و بدترین نوع آن، همان است که عالم به علمش عمل نکند.اگر خدای ناکرده چنین شود، دیگران هم رغبتی به یادگیری نشان نمیدهند و با خود میگویند: اگر علم او ارزشی داشت، خودش آن را ضایع و تباه نمیکرد. حضرت امیرسلام الله علیه به جابر بن عبدالله انصاری فرمود که «يَاجَابِرُ، قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ: عَالِم ٍمُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ، وَ جَاهِلٍ لاَ يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ»؛ پایههای قوام و اصلاح دین و دنیا چهار چیز است؛ از جمله اینکه عالمان علم خود را به کار بگیرند، و جاهلان هم از یادگیری استنکاف نکنند.سپس فرمود: «فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّم»؛ هرگاه عالم علمش را ضايعكند، جاهل از فراگيرى علم خوددارى خواهد كرد. سپس فرمود: «فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّم»؛ هرگاه عالم علمش را ضايعكند، جاهل از فراگيرى علم خوددارى خواهد كرد.یادآوری می شود که جلسات شرح و تفسیر نهج البلاغه روزهای چهارشنبه پس از نماز مغرب و عشاء در شهادتگاه شهید بهشتی واقع در میدان بهارستان نرسیده به چهار راه سرچشمه کوچه شهید صیرفی پور برگزار می شود.شرکت عموم خواهران و برادران در این سلسله درسها آزاد است.
منبع:مهر
211008