رسول خدا (صلواتالله عليها) بارها به زيارت مرقد خود و ائمه اطهار: بهويژه حسين (عليهالسلام) اشاره فرموده است آيا حسين (عليهالسلام) شهيد راه عقيده نبود؟ آيااو در راه شريعت قرباني نشد؟ آيا رمز زير بار ظلم و جور نرفتن و آموزگار ايثار و فداكاري نبود؟ كوچكترين كاري كه هر مسلماني ميتواند انجام دهد، اين است كه به زيارت مراقد اين بزرگواران برود و از فضاي معنوي اين حرمها فيض ببرد.
عقیق: دين اسلام بر زنده نگه داشتن ياد و خاطرة بزرگان ديني تأكيد دارد و اين سنّت در سفارش پيشوايان ديني به زيارت بارگاه پيامبر اكرم (صلواتالله عليها)، امامان معصوم: و ديگر بزرگان ديني جلوهگر شده است. در فرهنگ تشيع، زيارت مرقد امام حسين (عليهالسلام) اهميت ويژهاي دارد؛ بهطوريكه در روايات فراواني از پيامبر (صلواتالله عليها) و ديگر معصومان: واجبي اخلاقي شمرده شده است. بيشتر اين روايات از امام جعفر صادق (عليهالسلام) نقل شده كه اين امر به سبب فراغت و گشايشي بود كه در آغاز حكومت عباسيان براي ايشان پديد آمد. اين مقاله پس از بيان اهميت و فلسفة زيارت مرقد بزرگان ديني بهويژه امام حسين (عليهالسلام) نزد مسلمانان، رواياتي را در اين باب بيان كرده، سپس با اشاره به نمونههايي از سفارشهاي پيشوايان ديني دربارة زيارت مرقد حسيني و ديدگاه علماي شيعه دراينباره، برخي از مشهورترين زائران بارگاه سيدالشهدا (عليهالسلام) را نام برده و موضع حاكمان ستمگر را در برابر زيارت مرقد امام حسين (عليهالسلام) بيان كرده است. احترام و بزرگداشت شخصيتهاي ملّي و بزرگ، سنّت هميشگي جوامع گوناگون بوده است؛ زيرا زنده نگه داشتن ياد و نام اين شخصيّتها، در حقيقت حيات بخشيدن به ارزشهايي است كه براي تحقق آنها زحمتهاي فراواني متحمّل شدهاند. هر ملّتي و اُمّتي به ارزشها و فرهنگش و شخصيّتهايي كه در اين راه قرباني شدهاند، افتخار ميكند و اين امري عاقلانه و مطابق با فطرت سليم است. اسلام نيز هيچگاه مخالف چنين سنّتي نبوده و اصولاً اين روش اسلام است كه با سنتهاي موافق فطرت و عقلانيت، مخالفت نميكند. آنگاه كه اسلام به مناطق فلسطين و سوريه و عراق و ديگر سرزمينهايي كه مراقد انبياء و صالحين در آنجا وجود داشت، وارد شد، متعرّض آنها نشد و حتي كساني كه به عنوان خليفه پس از پيامبر آمدند نيز قصد سوئي به اين مراقد نداشتند؛ بلكه چهبسا بر حمايت از اين مراقد و محافظت از آنها تأكيد ميكردند و افراد متديّن و متعهّد را به عنوان متولّي بر اين حرمها ميگماشتند. در دائرة المعارف اسلامي آمده است: هنگامي كه مسلمانان فلسطين را فتح كردند، طايفهاي از مسيحيان به نام «لَخْم» را يافتند كه در كنار مرقد ابراهيم خليل (عليهالسلام) در «حبرون» زندگي ميكردند؛ امّا با كمال صُلح و سلامت با ايشان رفتار نمودند و مسلمانان نيز به حرم حضرت ابراهيم (عليهالسلام) احترام فراوان گذاشتند، تا جايي بسياري از آن قوم مسلمان شدند؛ زيرا دريافتند كه با اسلام نيز ميتوانند در كنار مرقد ابراهيم خليل الرّحمان بمانند و آن را زيارت كنند. بر فراز مرقد ابراهيم (عليهالسلام) گنبدي است كه در اوايل دوره اسلامي ساخته شده است. مرقد اسحاق و يعقوب نبي8 نيز چنين است. حاكمان مسلمان هداياي گرانقدري به اين مراقد مطهر پيشكش مينمودند.1 جهانگردان غربي توصيفات خود از اين حرمها و ساختمانها را در سفرنامههايشان نوشتهاند. در همين راستاست كه قران كريم قصص پيشينيان را بازگو ميكند و در اين داستانها ردّ پايي از ساختن مراقدي بر روي قبور بزرگان يافت ميشود. مثل داستان اصحاب كهف كه پس از اطّلاع مردم از ماجراي عجيب آنان و آگاهي از منزلت ايشان، پس از فوت آن بزرگواران تصميم گرفتند تا حَرَمي براي آنان بسازند و از باب تبرّك در آن حَرَمها به عبادت و سجود و ركوع بپردازند.2 قرآن كريم حتي دستوراتي را نيز در همين زمينه صادر ميكند و به مسلمانان ميگويد مقام ابراهيم را به عنوان جايگاه نماز انتخاب كنند و به سعي بين صفا و مروه بپردازند؛ آنهم به ياد سعي و تلاش حضرت هاجر، همسر ابراهيم (عليهالسلام) در پي يافتن آب براي فرزند اسماعيل. اسلام براي حِجر اسماعيل كه نشانه ديگري است، حرمت قائل شده و آن را در محدوده طواف قرار داده و ورود به آن را مُبطل طواف بيان كرده است؛ چرا كه قبور انبياي الهي در آن واقع شده است. همچنين رَمي جمرات سهگانه و قُرباني كردن در مِني را نيز جزئي از مناسك حجّ ابراهيمي قرار داده است. اين دستورات با هدف جاودان نمودن ياد و خاطره بزرگان دين و تلاشهاي آنان در راه اعتلاي انسانيت و اجراي دستورات خداوند صادر شده است. ابنقيّم جوزي، شاگرد ابنتيميّه حرّاني ميگويد: نتيجه و عاقبت صبر هاجَر و فرزندش در دوري و غربت از وطن و تسليم در برابر پروردگار نسبت به ذبح فرزندش، اين بود كه آثار ايشان و محلّ قدمهايشان جزئي از مناسك مؤمنين و صدقه جاريهاي براي ايشان تا قيامت قرار داده شود و اين سنّت پروردگار است نسبت به كسي كه ميخواهد از ميان خلقش او را بالا ببرد.3 خداوند متعال تمام اينها را تذكّري براي بشريّت در طول تاريخ قرار داده است تا فداكاري و تلاش انسان در جهت كمال و پيشرفت معنوي را فرا بگيرد. از علي بن جعفر نقل شده است كه از برادر بزرگوارش امام موسي بن جعفر (عليهالسلام) پرسيد: چرا رمي جمرات جزء مناسك حج قرار داده شده؟ امام فرمودند: «ابليس كه براي ابراهيم (عليهالسلام) تمثّل پيدا كرد، حضرت به طرف او سنگ پرتاب كرد و اين سنّتي دائمي در حجّ شد».4 از امام صادق (عليهالسلام) نقل شده كه فرمود: «ابراهيم (عليهالسلام) زماني كه اسماعيل را در مكّه گذاشت، پس از مدّتي تشنه شد؛ مادرش به دنبال آب فاصله بين صفا و مروه را هفت مرتبه رفت و برگشت و خداوند آن را به شكل سنّتي در حجّ قرار داد».5
مسلمانان و جاودانگي شخصيّتهاي اسلامي مسلمانان در طول تاريخ اسلام، به زنده نگه داشتن ياد و خاطره شخصيّتهاي دينيشان اصرار داشتند؛ گاهي با نوشتن و جمعآوري سيره ايشان، گاهي با زنده نگه داشتن مواليد و وفايت ايشان و گاه با تبديل خانههاي شخصيشان به موزه و گاهي با ساخت و ترميم قبورشان و ساختن بنا بر روي آن و زيارت آنها. اولين و مهمترين مرقد مورد توجّه در اسلام، مرقد رسول اكرم (صلواتالله عليها) بود كه مسلمانان در زيارت آن مرقد شريف، رمز عظمت خويش و سرّ مجدشان و منشأ شوكتشان و منبع عزتشان را جستوجو ميكنند. حتي آنان خانهاي را كه پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) در شهر مكّه در آن به دنيا آمده بود را مقدس شمرده و به آن توجه ويژه دارند. همينطور محلّي كه براي اوّلين بار بر پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) وحي فرستاده شد و ايشان به رسالت برگزيده شد، يعني غار حرا را گرامي ميدارند. مسلمانان از كوه بالا رفته و در غار حرا نماز ميخوانند و به آن تبرك ميجويند. بعد از آثار نبي اكرم (صلواتالله عليها) مسلمانان به مراقد و آثار ائمه معصومين: و خوبان از اصحاب ايشان متوجه شدند و حتّي خانههاي ايشان زيارتگاه مردم گرديد؛ چرا كه خداوند ميفرمايد: (في بُيوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ و يُذْكَرَ فيها اسمه).6 جلالالدين سيوطي از انس بن مالك و بريده نقل ميكند كه وقتي رسول خدا (صلواتالله عليها) اين آيه را تلاوت فرمود، مردي برخاست و گفت: آنها كدام خانهها هستند؟ حضرت فرمود: «خانههاي انبياست». پس ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانه علي و فاطمه (عليهالسلام)اشاره ميكرد گفت: اي رسول خدا! اين خانه از جمله آنهاست؟ پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) فرمود: «بلكه از برترينِ آنهاست». (عليهالسلام) پس چه فرقي است ميان خانهاي كه اين بزرگواران در آن زندگي ميكردند، با خانههايي كه پيكر مطهرشان در آن آرام گرفته است؟ در سيره مسلمانان چنين فرقي وجود نداشته است. چرا اينگونه نباشد، در حالي كه مسلمين معتقدند پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) و اهلبيت پاك و راستگويش: زندهاند و نزد پروردگار روزي داده ميشوند، همانطور كه شهيدان روزي داده ميشوند و آنان در رتبه سوم پس از انبيا و صديقين هستند.8
به درستي كه تكريم و احترام مراقد ائمه اطهار و اهلبيت پيامبر (صلواتالله عليها) واجبي اخلاقي است كه به نصّ قرآن كريم مودّت ايشان واجب شده است، آنجا كه ميفرمايد: (قُلْ لا اَسْئلكُم عَلَيه اجراً الاّ المودّة في الْقُربي). (صلواتالله عليها) مراقد اين بزرگان، چراغهاي هدايت زندگي است. اين مراقد، قلب تپنده امت اسلام و راهنماي آنان به سوي رستگاري است و آنگاه كه انسان در مقابل اين مراقد و حرمهاي مقدس ميايستد، آن را كاملاً حس ميكند.
زيارت امام حسين (عليهالسلام) رسول خدا (صلواتالله عليها) بارها به زيارت مرقد خود و ائمه اطهار: بهويژه حسين (عليهالسلام) اشاره فرموده است.10 آيا حسين (عليهالسلام) شهيد راه عقيده نبود؟ آيااو در راه شريعت قرباني نشد؟ آيا رمز زير بار ظلم و جور نرفتن و آموزگار ايثار و فداكاري نبود؟ كوچكترين كاري كه هر مسلماني ميتواند انجام دهد، اين است كه به زيارت مراقد اين بزرگواران برود و از فضاي معنوي اين حرمها فيض ببرد.
روايات 1. امسلمه روايت كرده كه رسول خدا (صلواتالله عليها) شبي به ناگاه با حالت اضطراب از خواب بيدار شدند و دوباره خوابيدند؛ اما پس از لحظاتي دوباره با اضطراب بيدار شدند و ديدم در دست مباركشان خاك سرخرنگي بود كه آن را ميبوييد و ميبوسيد. به ايشان عرض كردم: اين تربت چيست؟ حضرت فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه حسين (عليهالسلام) در زمين عراق كشته ميشود و اين خاك زميني است كه حسين در آن كشته ميشود.11 2. امسلمه روايت كرده است: پيامبر (صلواتالله عليها) روزي در خانه من نشسته بودند كه فرمود: كسي بر من وارد نشود! پس از لحظاتي حسين (عليهالسلام) داخل شد و در آغوش رسول خدا جاي گرفت و پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) دست بر سرش ميكشيد و گريه ميكرد. به ايشان عرض كردم: به خدا وقتي داخل شد، متوجّه نشدم! حضرت فرمود: «جبرئيل در خانه بود؛ از من پرسيد: آيا حسين (عليهالسلام) را دوست داري؟ گفتم: آري. جبرئيل گفت: امّت تو او را در سرزميني به نام كربلا ميكُشند. پس جبرئيل مقداري از خاك اين زمين را برايم آورد و نشانم داد».12 3. عايشه روايت ميكند كه حسين بن علي بر رسول خدا (صلواتالله عليها) در حالي كه پيامبر در حال دريافت وحي بودند، وارد شد. جبرئيل عرض كرد: اي محمد! آيا او را دوست داري؟ فرمود: چرا پسرم را دوست نداشته باشم؟! جبرئيل عرض كرد: به درستي كه امّت تو، او را ميكشند. و در اين هنگام جبرئيل مقداري خاك در دست داشت. پس گفت: در اين زمين پسرت كشته ميشود و اسم آن سرزمين «طفّ» است. وقتي جبرئيل رفت، تربت در دست رسول خدا (صلواتالله عليها) بود و ميگريست. پيامبر (صلواتالله عليها) به من فرمود: «جبرئيل به من گفت: پسرم حسين (عليهالسلام) در زمين طفّ كشته ميشود و امتم پس از من دچار امتحان سختي ميشوند». پس حضرت به سوي اصحابش رفت كه علي (عليهالسلام) هم ميان ايشان بود و ابوبكر و عمر و حذيفه و عمّار و ابوذر، گريه ميكردند. اصحاب پيش آمدند و عرض كردند: چه چيزي شما را به گريه انداخته اي رسول خدا! حضرت فرمود: «جبرئيل به من گفته كه پسرم حسين كشته ميشود و خاك زمين طفّ را برايم آورده و به من خبر داده كه قبرش هم در آن سرزمين است».13 4. انس بن حارث از نبيّ مكرّم (صلواتالله عليها) روايت ميكند كه فرمود: «پسرم حسين در زميني كه به آن كربلا ميگويند، كشته ميشود. پس هر يك از شما آن روز را درك كرد، بايد او را ياري كند.14 علاّمه شيخ محمد صبّان شافعي در كتابش به نام «اسعاف الراغبين» به حاشيه كتاب «نور الابصار» نوشته شبلنجي شافعي مينويسد: از راهها و اسانيد متعدّد اين خبر به ما رسيده كه جبرئيل امين وحي به پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) خبر داده كه حسين كشته ميشود و زميني را كه حسين در آن كشته ميشود را نيز به پيامبر نشان داده و مقداري از خاك آن زمين را به پيامبر داده است. در برخي روايات تصريح شده كه نام آن زمين كربلاست و در برخي ديگر از آن به طفّ ياد شده است و در برخي روايات نيز از اين منطقه به ساحل فرات ياد شده است. بايد توجه داشت اين روايات با يكديگر تعارض ندارند؛ چون فرات به سرزمين طف كه يكي از شهرهاي كربلاست ميرسد.15 پيامبر اكرم (صلواتالله عليها) با بيان اين روايات ميخواست كه مردم به سرزمين كربلا رفتوآمد داشته باشند و همانطور كه به زيارت او ميروند، به زيارت حسين (عليهالسلام) نيز بروند. چون هدف از هر دو زيارت، يك چيز است و آن يادآوري تقوا و اخلاق و جهاد در راه خدا و فداكاري در راه دين خدا و توجه به عالم ملكوت و فاصله گرفتن از دنياست. اين زيارتها تجديد پيماني با رسول خدا (صلواتالله عليها) و اهلبيت ايشان: و تذكّري است نسبت به فداكاريهاي اين بزرگواران در شرايط سخت.
پي نوشت ها: 1ـ دائرة المعارف اسلامي، واژه «خليل». 2. اشاره به آيه 21 سوره كهف كه ميفرمايد: (قالَ الّذين غَلَبوا عَلي اَمرهم لنتخذنَّ عليهم مسجداً) 3. ابنقيم جوزي، طب القلوب، ترجمه سليمي، ص 5 (عليهالسلام) . 4. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج (صلواتالله عليها) (صلواتالله عليها)، ص 3 (صلواتالله عليها) . 5. همان، ص 36 . 6. نور، آيه 36 . (عليهالسلام). جلالالدين سيوطي، الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور، تفسير سوره نور. 8. نساء، آيه 6 (صلواتالله عليها) . (صلواتالله عليها). شوري، آيه 23 . 10. محمدحسن اصطهباناتي، نور العين في المشي الي زيارة الحسين. 11. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ص 12 (عليهالسلام) . 12. قندوزي، ينابيع الموده، ص 384 . 13. همان، ص 383 . 14. همان، ص 382. 15. ابنصبان مصري، اسعاف الراغبين، ص79. نويسنده: جعفر الهادي منبع:حج 211008