عقيق: امروز(بيستم فروردين) سالروز عروج
سيد شهيدان اهل قلم و دلباخته سالار شهيدان، آقا سيد مرتضي آويني است. به همين
بهانه بر آن شديم گزيده اي از متنهايي كه او براي روايت فتح نوشته بود و به نوعي
با امام حسين و عاشورا مرتبط می باشد را در این بیان گرد هم بياوريم.
- اينها سربازان
امام زمان عجلاللهتعاليفرجه هستند
و موعد خويش را باز يافتهاند. اصحاب آخرالزماني سيدالشهدا عليهالسلام به
خونخواهي او
آمدهاند و همين
پيمان است که آنان را در زير عَلَم صاحبالزمان عجلاللهفرجه گرد
ميآورد، چرا
که عَلَم امام زمان نيز عَلَم خونخواهي سيدالشهدا است.
"يالثارات الحسين؛اي خونخواهان حسين عليهالسلام"
گرد آييد.
- قرن هاست
که فريا «هل من ناصر» سيدالشهدا عليهالسلام پهنه زمان را پيموده است و
چون نفخات حيات بخش روحالقدس،بر هر زمين مردهاي که گذشته
است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اين چنين همه تاريخ تو گويي روزي بيش
نيست و آن روز عاشورا است. راهيان کربلا را بنگر و به ياد آر، ورق پارههاي تقويم
تاريخ را که ميگويد:هزار
و سيصد و چهل و پنج سال است که از عاشورا ميگذرد و تو
از خود ميپرسي: پس
اين همه شور و اشتياق و اين همه شتاب در اين راهيان شيدايي کربلا از چيست؟
اينان آنچنان مشتاقانه به جبههها ميپيوندند که
تو گويي هنوز کاروان سال61 هجري قمري به بيابان پر درد و بلاي کربلا نرسيده
است. مگر آنان سر مبارک امام شهيد را بر فراز نيزه نديدهاند؟ اما
نه، از عاشوراي سال 61هجري قمري، ديگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها
عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو ميگردد تا ببيند که چون صداي «هل من
ناصر» امام عشق برخيزد، چه ميکنيم.
- راهيان
کربلا را بنگر. آنان خوب دريافتهاند که زندگي به خون وابسته است و
پيکر تاريخ، بيخون خدا _ثارالله_
مُردهاي بيش
نيست وسر مبارک امام شهيد بر فراز ني، رمزي است بين خدا و عُشاق؛ يعني که اين
است بهاي ديدار.
- بشنو، زبان
حال آنان را بشنو: حسينا، اماما، هرچند ما عاشوراييانِ قرن پانزدهم هجري قمري
در کربلا نبوديم تا به نداي «هل من ناصر» تو پاسخ گوييم و حق را ياري کنيم،
اما حسينا، ما ميدانيم که
تاريخ بر محور تو و عاشورا و کربلايت ميگردد.زمان
از آن ميگذرد تا
ياران تو را از صُلب پدران و رَحِم مادرانشان بيرون کشد و همه آنان را در زير
عَلَم خونخواهي تو
گرد آورد و آنان را وارث زمين گرداند و اين چنين، همه تايخ روزي بيش نيست و
آن روز عاشوراست.
- معني باطني
«راه قدس از کربلا ميگذرد» نيز همين است. راه ما به سوي
قدس که معراج نخستين معراج تکامل انسان است، راهي کربلايي است و راه کربلايي
راهي است که با تحمل مشقات و از خود گذشتگي همراه است.
- راه قدس با
کاهلي و تن آسايي و دل به جيفه بيمقدار دنيا بستن ميانهاي ندارد.
راه قدس مرد جنگ ميخواهد و
مرد جنگ نيز کربلايي است و کربلايي، مرد ميدان عشق است و از سختيها و مشقات
و سر باختنها و جان
دادنها نميهراسد.
- چيست آن
نفخه حيات بخش مسيحايي که معجزهاي اينچنين از او برآمده و در جان
مرده ما روح عشق دميده است؟ کربلا، آري کربلا. کربلا قلب پيکره تاريخ است
وچشمه نوري که در آيينه جان ما انعکاس يافته است، وآينه اگر اناالشمس نگويد،
چه کند؟
- تکليف ما
را حضرت سيدالشهدا عليه السلام تعيين فرموده است و چشمه جوشان خون مبارک او
منشأ حيات رضواني انسان وهمه آفرينش است. شريان قيام ما نيز به قلب عاشورا ميرسد و
اينچنين، ما هرگز از جنگ خسته نخواهيم شد.
- اگرکسي با
چشم سربه ما بنگرد و بخواهد اعمال ما را با منطق عقل ظاهربين تجزيه و تحليل
کند، هرگز از عهده شناخت ما بر نخواهد آمد. آنچه ابرقدرتها را در
برابر ما به اشتباه مياندازد همين است. منطق ما،منطق امام
حسين عليه السلام است و اگر دشمن اين حقيقت را دريابد، هرگز در انتظار خستگي
ما نخواهد ماند.
- آنها،
يزيديان، ميپنداشتند
که نداي «هل من ناصر» سيدالشهدا عليهالسلام در صحراي کربلا
مدفون خواهد شد و ديگر هيچ اثري از حق در جهان باقي نخواهد ماند، غافل که
خداوند خميره وجود مومن را با خاک کربلا و خون شهدايش سرشته است و تا شب و
روز باقي است، اين پيوند تاريخي که مومنين را به عاشورا پيوند ميدهد در عمق
فطرتها بيدار
خواهد ماند و هر آن کس را که شنواي نداي باطن خويش است، به صحراي کربلا خواهد
کشاند و انسان،
اگر انسان باشد و به وجدان خويش رجوع کند، نداي «هل من ناصر» سيدالشهدا را از
باطن خويش خواهد شنيد که ميثاق فطرتش را به او گوشزد ميکند. اين
پيمان که پيماني ازلي است، هر آن در عمق باطن مومن تجديد ميگردد و اگر
انسان سر از تبعيت شرايط بپيچد و به خود و وابستگيهايش پشت
کند، به اين عهد نخستين رجوع خواهد کرد و آنگاه گذشته و آينده به هم پيوند ميخورند و
انسان بر آغاز و انجام تاريخ شهادت خواهد داد.
- بسيجي عاشق
کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهري است در ميان شهرها و نامي است درميان
نامها. نه،
کربلا حرم حق است و هيچ کس را جز ياران امام حسين عليه السلام راهي به سوي
حقيقت نيست.
- اين بيعت
که بستهايم، بيعت
با موعود غايب توست و اين لبيک که به روح الله گفتهايم، تجديد
پيماني است با تو از ازل تا آدم، از آدم تا ابراهيم، از ابراهيم تا خاتم و از
غدير خم تا هل من ناصر عاشورا و از عاشورا تا به امروز.
- سپاه
پاسداران از مردم تشکيل شده است و آنچه در دل دريايي مردم امواج اشتياق و
انقلاب را برميانگيزاند،
ياد حسين عليهالسلام است. اي کاش من هم يک پاسدار بودم و
سيدالشهدا عليه السلام مرا نيز در خيل پاسداران حريم عشق ميپذيرفت.
- حضرت
سيدالشهدا حسين بن علي عليه السلام شب پيش از هجرت به سوي کربلا در پايان
خطبهاي بلند
فرمودند: «آگاه باشيد؛ هر آنکه ميخواهد خونش را در راه ما اهل بيت،
که راه حق است، نثار کند و خود در بهشت لقاء الله منزل گيرد، با ما راهي
کربلا شود. من فردا صبح ان شاءالله راه ميافتم.» راه ما راه
سيدالشهداست و آنان که پاي يقين در اين راه نهادهاند، آرزوي
سرباختن دارند تا به ذبيح الله اعظم از همه نزديکتر شوند.
- شهادت
جانمايه انقلاب اسلامي است و قوام و حيات نهضت ما،در خون شهيد است. رمز آنکه
سيدالشهدا عليه السلام را خون خدا ميخوانند درهمين جاست. خون پيکره حق
در طول تاريخ از قلب عاشوراست و اگر حقيقت را بخواهي، هنوز روز عاشورا به شب
نرسيده است.