عقیق:برگ زرّین دیگری از زندگی نامۀ شهدای روحانی که در جبهه های حق علیه باطل به فیض عظیم شهادت نایل آمدند را تقدیم می کند.شهید محمّد قربانی در چهاردهم فروردین سال 1346 در «نصرآباد» گرگان متولد شد. ایّام شیرین کودکی را با مشکلات فراوان سپری کرد و دوران ابتدایی را در روستا گذراند. سپس به گرگان رفت و دوران راهنمایی را در آن سامان به اتمام رسانید.او که به روحانیت و حوزه، عشق می ورزید، مشتاقانه در برابر معارف اسلامی زانوی ادب زد و در آن جا آموخت که عزّت مؤمن بالاتر از کعبه است و این عزّت در زیر سایة رژیم شاهنشاهی جریحه دار شده است. لذا به پیروی از آفتاب زیبای جماران، در برابر ظلم ایستاد و با قلم و بیان، خفتگان را بیدار کرد و ماهیت رژیم را برملا کرد.پس از دو سال تحصیل در مدرسة علمیة گرگان به مشهد مهاجرت کرد و در مدرسة علمیة «نواب» به درس و بحث ادامه داد.محمّد در مشهد نیز از فعالیّت و مبارزه در راه اعتلای انقلاب و اسلام دست نکشید. چندین بار مورد ضرب و شتم منافقین قرار گرفت.پس از انقلاب، دورة آموزش نظامی را در مشهد فرا گرفت. آن گاه به مدرسة امام خمینی (ره) گرگان بازگشت. او در دوران تحصیل هیچ گاه از جبهه و جهاد غافل نبود.چهار بار به جبهه اعزام شد و در مدت 13 ماه حضور در جبهه در عملیّات های «والفجر 8» و «کربلای1» شرکت کرد.سرانجام در تاریخ 13/ 4/65 در منطقة مهران به شهادت رسید و بعد از تشییع در بهشت زهرای نصرآباد به خاک سپرده شد.* مادر شهیدمحمد از دوازده سالگی هر موقع که وقت نماز می شد، در هر کجا که بود شروع به اذان گفتن می کرد. او برایم نقل کرد؛ روزی به همراه رزمندگان وارد شهر فاو شده بودیم، هنگام نماز با آن که اطرافم چند سنگر عراقی بود که فرار کرده بودند و هنوز احتمال خطر وجود داشت، تصمیم گرفتم اذان بگویم.در آن هنگام متوجه شدم یکی از نیروهای عراقی در زیر یک صندلی پنهان شده است. اذان را به پایان رساندم و سپس عراقی را دستگیر کرده و تحویل دادم. همه تعجب کرده بودند که یک بسیجی 17ساله توانسته یک عراقی را زنده اسیر کند.* اخلاص شهید از زبان مادراخلاص و ایثار شیخ محمد برای همة ما قابل تحسین بود. کمک به فقرا، نماز شب و روزه های مدامش، همه بعد از شهادت بر ما عیان شد. وقتی تحصیل را در مدرسة «نواب» مشهد مقدس ادامه می داد، چند تن از اقوام به دیدنش رفته بودند، ولی دیدند که در روز درس، در مشهد حضور ندارد. وقتی خبر به ما رسید، نگران شدیم. پس از پیگیری و تماس های مکرّر با مدرسه متوجه شدیم شیخ محمد در جبهه بوده و برای اینکه ما نگران نشویم به ما نگفته بود. از داشتن چنین فرزندی همیشه به خود می بالم.* قسمتی از وصیت نامه شهیدهدف من از جبهه رفتن این است می خواهم به جبهه بروم تا در مقابل کفر جبهه گیری کنم. کفری که خانه و کاشانه ملت جان بر کف وطنم را آواره ساخت و وحدت و پیوند مسلمین را درهم زدود. به جبهه می روم تا دشمن متجاوز را در خاک خودش به زمین بکوبم، تا دیگر قدرت بلند شدن را نداشته باشد.شما ای پدر گرامی و ارجمندم! زحمات بی پایانت را بر من ارزانی بخش و نیز مادر مهربانم! شیر پاکت را بر من حلال کن.خواهرم! حجاب تو سنگری است که اسلام و قرآن در آن پاسداری می شود و از تو می خواهم همچنان به داشتن عفت ادامه دهی، که می دانم این چنین هستی.درود خدا بر پدران و مادرانی که چنین فرزندانی را تربیت کردند و با دستان خود، آن ها را تقدیم انقلاب می کنند؛ همین کارها باعث شد تا جوانان مصری و دیگر جوانان کشورها را به شور و شوق کشیده و آن ها هم دست به کارهائی که به نفع اسلام است، بزنند.ای مردم! در ارگان های اسلامی فعالیت کامل داشته باشید. قرآن، نماز جمعه و جماعات؛ دعا را بیشتر مورد علاقه خود قرار دهید. ای کسانی که خود را پیرو ائمه (ع) می دانید! ائمه (ع) تا آخر برای اسلام دفاع کردند. بنابراین ما هم باید تا آخرین نفس برای اسلام دفاع کنیم.پی نوشت:پایگاه اطلاع رسانی کنگره شهدای روحانی استان گلستان (عرشیان روحانی)منبع:حوزه