امام سجاد (ع)در واقعه كربلا حضور فعالي داشتند و از آغاز مبارزه امام حسين(ع) بر ضد يزيد بن معاويه، در كنار آن حضرت بودند و در سفر آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به عراق و سرزمين كربلا، وي را همراهي ميكردند.
عقیق: بنا بر روايتي بيست و پنجمين روز از ماه محرمالحرام مصادف است با سالروز شهادت چهارمين معصوم، امام سجاد (ع). همان طور كه در روز تولد حضرت زين العابدين عليهالسلام در بين مورّخين اختلاف است، در روز و سال شهادت ايشان نيز اختلاف وجود دارد. اما آنچه از همه مشهورتر است، سال 95 هجري و روز شهادت امام سجاد نيز 18، 22 و 25 محرم نقل شده كه روز 25 از شهرت بيشتري برخوردار است. بنا بر اين بر اساس روايتي كه ابوبصير از امام جعفر صادق عليهالسلام نقل كرده است، امام فرموده است: حضرت علي بن الحسين عليه السلام در حاليكه 57 ساله بودند از دنيا رفتند و اين واقعه در سال 95 هجري اتفاق افتاد. امام علي بن الحسين(ع)، معروف به "زينالعابدين" و "سجّاد"، در پنجم شعبان سال 38 قمري ديده به جهان گشود. مادرش، شهربانو دختر يزدگرد سوم پادشاه ساساني ايران بود، كه پس از حمله مسلمانان به امپراتوري ساسانيان و پيروزي مسلمانان در آن نبرد، اسير شد و به همراه ساير اسيران ايراني به مدينه منتقل شد و به پيشنهاد اميرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وي در ميان تمامي جوانان و صاحب منصبان مدينه، حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را اختيار و به عقد ازدواج وي در آمد و از آن هنگام به "سيّدة النّساء" معروف شد. امام سجّاد(ع) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسين(ع) در محرم سال 61 قمري، در 23 سالگي به مقام عظماي امامت نايل آمد و در سختترين و دشوارترين تاريخ امت اسلام، رهبري شيعيان و محبّان اهل بيت(ع) را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نياكان پاك نژاد خويش را استمرار بخشيد. آن حضرت، در واقعه كربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسين(ع) بر ضد يزيد بن معاويه، در كنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به عراق و سرزمين كربلا، وي را همراهي ميكرد. حضرت سجاد در واقعه جانگداز كربلا حضور داشت ولي به علت بيماري و تب شديد از آن حادثه جان به سلامت برد، زيرا جهاد از بيمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش با همه علاقهاي كه فرزندش به شركت در آن واقعه داشت به او اجازه جنگ كردن نداد. مصلحت الهي اين بود كه آن رشته گسيخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ، يعني امامت و ولايت شود. اين بيماري موقت چند روزي بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين 35سال عمر كرد كه تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپري شد. سن شريف حضرت سجاد (ع) را در روز دهم محرم سال 61هجري كه بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا (ص) به امامت رسيد، به اختلاف روايات در حدود 24 سال نوشتهاند. آنچه در حادثه كربلا بدان نياز بود، بهرهبرداري از اين قيام و حماسه بي نظير و نشر پيام شهادت امام حسين(ع) بود، كه حضرت سجاد (ع) در ضمن اسارت با عمهاش حضرت زينب (ع) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بي نظير در جهان فرياد كردند فريادي كه طنين آن قرنهاست باقي مانده و براي هميشه جاودان خواهد ماند.
زينت پرستندگان امام سجاد عليهالسلام در امر عبادت و مناجات با حضرت حق از همگان پيشي گرفته بود، چندان كه مورد سوال و حتي اعتراض خاندان و ياران خويش قرار ميگرفت. امام عليهالسلام در هنگام اداي فريضه نماز، چنان خوف خدا سراسر وجودش را فرا ميگرفت كه تمام اعضاي بدنش ميلرزيد و چون وارد نماز ميشد چنان خشك و بيحركت ميايستاد كه جز آنچه باد از لباسشان تكان ميداد ديگر حركتي از او مشاهده نميشد. امام باقر عليهالسلام عبادت پدرش را چنين توصيف ميكنند: «پدرم در نماز قيامي داشتند چون قيام بندهاي ذليل در پيشگاه سلطاني با شكوه و با هيبت، و نماز او چنان مينمود كه نماز وداع است و گويي براي هميشه با آن خداحافظي ميكند».
احياي نهضت عاشورا از سياستهاي ثابت و هميشگي اهل بيت (ع) بعد از شهادت سالار شهيدان حضرت اباعبداللهالحسين عليهالسلام احياي نهضت عاشورا بود، زيرا نهضت عاشورا تابلوي زيبا و پرافتخار غيرت ديني، شجاعت، ظلمستيزي و عدالت خواهي است و امامان معصوم با احياي آن ميخواستند اين ارزشها را در جوامع مسلمان زنده نگه دارند. در اين باره امام سجاد عليهالسلام نقش به سزايي داشتند، چراكه در مدت 35 سال حيات پربركتشان بعد از واقعه عاشورا، به روشهاي مختلف نهضت عاشوراي حسيني را در جامعه زنده ميكردند كه خود مبارزه شديدي عليه دستگاه حاكم به شمار ميرفت. برخي اقدامات امام سجاد عليهالسلام در اين باره عبارت است از: گريه مداوم بر سيدالشهداء عليهالسلام، يادآوري وقايع عاشورا، توصيه حضرت به زيارت امام حسين عليهالسلام، سجده بر تربت حضرت اباعبداللهالحسين عليهالسلام و سفارش بدان.
افشاي چهره امويان واقعه كربلا از چهره پليد امويان پرده برداشت. اهلبيت عليهم السلام و در رأس آنان امام زينالعابدين عليهالسلام به عنوان پيام رسانان عاشورا نقش زيادي در شناساندن چهره پليد امويان به جامعه اسلامي داشتند. خطبههاي امام سجاد عليهالسلام در كوفه و شام و مدينه و مبارزات پيگير آن حضرت در دوران حياتشان بيشترين اثر را در اين زمينه داشت.
تبيين مباني اعتقادي و فرهنگي شيعه با توجه به جوّ خفقاني كه از سوي دستگاه أُموي در جامعه به وجود آمده بود، امام سجّاد عليهالسلام نميتوانست اقدام صريحي عليه نظام كند، ولي از آن جا كه امام هم بايد مردم جامعه را هدايت و ارشاد كند و جلوي تحريفات اسلام را بگيرد، در عرصه دعا وارد مبارزه شد. دعاهاي امام در عين اين كه حركتي اخلاقي بود مبارزهاي آرام ولي ريشه كن كننده با دشمن به شمار ميرفت. بنابراين مجموعه گرانسنگ صحيفه سجاديه كه در حقيقت دوره كاملي از معارف توحيدي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي است از امام بر جاي ماند و چراغ هدايتي براي انسانها و نسلهاي آينده بود. هم چنين رسالهاي در حقوق و مواعظ و سخناني در تفسير قرآن از ايشان به يادگار مانده است. امام سجادعليهالسلام از پشتوانه مردمي بزرگي برخوردار بود تا جايي كه مردم با اعجاب و بزرگداشت از علم و فقه و عبادت آن حضرت سخن ميگفتند و اجتماعات مردم مملو از بحث پيرامون صبر و ديگر ملكات او بوده و آنچنان در دلهاي مردم جاي گرفته بود كه فقط كسي را سعادتمند ميدانستند كه توفيق ديدارش را مييافت و شرافت روبرو شدن با او و شنيدن كلامش نصيب او ميشد، همه اين مسائل كه موجب مطرح شدن امام سجاد در جامعه ميشد، بر امويان گران آمده و خواب راحت را از چشمانشان ميگرفت. به ويژه وليدبن عبدالملك كه رؤياي شيرين حكومت بر مسلمين و جانشيني رسولخدا صلياللهعليهوآله را در سر ميپروراند و از كينه توزترين دشمنان امام زين العابدينعليهالسلام بهحساب ميآمد. به همين سبب چون حكومت به وي رسيد تصميم به ترور امام سجاد عليهالسلام گرفت، او سمي كُشنده براي حاكم مدينه فرستاد تا آن را به امام سجاد عليهالسلام بخوراند حاكم مدينه نيز اين جنايت هولناك را به انجام رسانيد و روح بزرگ امام زين العابدين عليهالسلام پس از اينكه آفاق را با نور علم و عبادت و جهاد و خالي بودن از هواي نفس روشن كرده بود به سوي خالق خويش پرواز كرد.
احاديثي از امام سجاد (ع) بهترين كليد گشايش كارها، راستگويي، و بهترين مُهرِ پاياني آن وفاداري است. از دروغ كوچك و بزرگ در هر جدّي و شوخي بپرهيزيد، زيرا چون كسي دروغ كوچك گفت بر دروغ بزرگ نيز جرأت پيدا ميكند. خشنودي از پيشامدهاي ناخوشايند، بلندترين درجه يقين است. مبادا با دروغگو همنشين شوي كه او چون سراب است، دور را به تو نزديك كند و نزديك را به تو دور نمايد. مبادا با فاسق و بدكار همنشين شوي كه تو را به يك لقمه و يا كمتر بفروشد. مبادا همنشين بخيل شوي كه او در نهايتِ نيازت به او، تو را واگذارد. مبادا با احمق رفيق شوي كه چون خواهد سودت رساند، زيانت ميزند. مبادا با آنكه از خويشان خود ميبرد، مصاحبت كني كه من او را در قرآن ملعون يافتم. مؤمن از دعايش سه نتيجه ميگيرد: يا برايش ذخيره گردد، يا در دنيا برآورده شود، يا بلايي را كه خواست به او برسد، از او بگرداند. سه چيز سبب نجات مؤمن است: بازداشتن زبان از غيبت مردم، مشغول كردن خودش به آنچه كه براي آخرت و دنيايش سود دهد، و گريستن طولاني بر گناهش. چهار خصلت است كه در هركس باشد، ايمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتي خداوند را ملاقات ميكند كه از او راضي و خوشنود است: تقواي الهي با كارهايي كه براي مردم به دوش ميكشد، راست گويي و صداقت با مردم ، حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتيهاي در پيشگاه خدا و مردم، خوش اخلاقي و خوش برخوردي با خانوادهي خود.
پی نوشت ها: بحارالانوار، ص 151، حديث 10 (به نقل از كشف الغمه ) و ص 152 الي 154 اصول كافي، ج 1، ص 468، حديث 6 منبع:حج 211008