ابراهیم دیزج بنا به دستور متوكل قبر امام حسین (ع) را تخریب كرد چرا كه هیچ یك از مسلمانان حاضر به تخریب قبر نبودند و این كار تنها بدست دیزج كه یهودی الاصل بود انجام گرفت.
عقیق:متوکل یازدهمین خلیفه عباسی به سال232 ق به خلافت رسید و در سال 247ق. در سن 39 یا 40 سالگی كشته شد. حاكمیت پانزده ساله متوكل اوضاع سختی برای شیعیان به وجود آورد. متوكل كه زیارت قبر امام حسین (ع) در كربلا را عامل مهم برای ارتباط و تجمع و نیز توجه بیشتر شیعیان به خاندان پیامب ر(ص) میدید، ابتدا با آن به مخالفت برخاست و فرمان تعقیب و دستگیری زائران قبر ایشان را صادر كرد. اما به این مقدار بسنده نكرد و دستور داد قبر امام و منازل اطراف آن را خراب و آثار قبر را از میان ببرنند و برای محو قبر و بارگاه امام بر آن شخم زنند!
تخریب قبر سیدالشهدا (ع) بر این اساس به دستور متوكل چهار بار یعنی در سالهای 233، 236، 237 و 247 ق. قبر امام حسین (ع) ویران گردید. ابراهیم دیزج بنا به دستور متوكل قبر امام حسین (ع) را تخریب كرد چرا كه هیچ یك از مسلمانان حاضر به تخریب قبر نبودند و این كار تنها بدست دیزج كه یهودی الاصل بود انجام گرفت. چنانكه محمد بن مسلمه گوید كه ابراهیم دیزج گفت كه متوكل مرا به تخریب قبر حسین (ع) مأمور كرد و نامه به جعفر بن محمد بن عمار قاضی نوشت و او را به من ناظر مخفی قرار داد و من نامه را به وی دادم و مضمون نامه را به من خواند و به من دستور داد كه مأموریت خود را انجام دهم. دیزج می گوید رفتم آنچه جعفر گفته بود انجام داده و برگشتم، به وی گفتم آنچه دستور داده بودی به جا آوردم و لیكن چیزی نیافتم به من گفت: حتماً عمیقتر نكنده ای. گفتم: عمیقتر و چیزی نیافتم. قاضی به متوكل نوشت: ابراهیم قبر حسین (ع) را نبش كرد و چیزی نیافت و دستور دادم آب بر آنجا بست و با گاو زیر و رو كرد. ابوعلی عماری گوید: این موضوع را ابراهیم دیزج به من نقل كرد و من از حقیقت واقعه پرسیدم به من گفت: با غلام های خصوصی خودم آمدم و قبر را نبش كردم یك حصیر تازه ای دیدم كه پیکر مقدس حسین بن عل ی(ع) روی آن و همان لحظه بوی مشك مرا زد و من حصیر و جسم مقدس حسین را به همان حالت گذاشتم و دستور دادم خاك را به روی قبر ریختند و آب بر آن بستم و دستور دادم شخم كاری شود. گاوها ابدا قدم بر آنجا نگذاشتند و غلامان خود را سوگند دادم كه صورت قضیه را نگویند و الا به قتل خواهند رسید.
قتل محبین امام حسین (ع) با این حال رفتار متوكل نسبت به طرفداران امام حسین(ع) چندان مناسب نبود چنانكه نقل كردهاند، روزی متوكل از ابن سكّیت شاعر و ادیب شیعی پرسید: از نظر تو دو فرزندم معتزّ و مؤیّد عزیزترند یا حسن و حسین فرزندان علی (ع)؟ ابن سكیت گفت: قنبر غلام علی (ع) از اینان و پدرشان، در نزد من به مراتب عزیزتر و محترمتر است. پس به دستور متوكل زبان او را از قفا بیرون كشیدند و بدن نیمه جان او را زیر پای اسبان انداختند. همچنین نسبت به زائران رفتار خشونت آمیزی داشت. چنانكه ابوالفرج اصفهانی گوید: وی در یك شبی از مغنیهای شهر، كنیزی در خواست كرد او را شراب دهد و ساز نواز كند. سوء تصادف مغنیه صاحب كنیز، غائب بود به زیارت نیمه شعبان به كربلا رفته بود. پس از مراجعت یكی از كنیزان آوازنده خود را پیش متوكل فرستاد. متوكل پرسید آن روز كه شما را خواستم كجا بودید؟ گفت: با خانم خود به زیارت حج رفته بودیم. گفت: حالا كه ماه شعبان است موسم حج نیست. گفت: به زیارت قبر حسین (ع). پس از شنیدن این سخن، متوكل چنان ناراحت گردید كه بلافاصله دستور داد صاحب آن را احضار كنند و تمامی اموال او را ضبط نمودند و خودش را به زندان انداخت.
ماجرای زید مجنون او فردی عالم، فاضل، ادیب و از دوستداران اهل بیت (ع) و در مصر اقامت داشت. هنگامی كه خبر تخریب بارگاه امام حسین (ع) توسط متوكل عباسی را شنید، بسیار ناراحت و حزن شدیدی به وی دست داد به طوری كه حادثه كربلا را پیش چشمش تازه كرد. از این رو مصر را با پای پیاده به قصد زیارت تربت حسین (ع) ترك كرد. در كوفه با بهلول عالم ملاقات نمود و به اتفاق هم به سال 237 ق. به قصد زیارت قبر امام حسین (ع) از كوفه خارج شدند. در كربلا او متوجه شد آبی كه كشاورزی بر قبر امام حسین (ع) بسته هرگز قطره ای به طرف قبر نمیرود. كشاورزی كه آنجا بود به زید گفت من بسیار وحشت دارم كه تو را بكشند. آنگاه زید گریه كرد و كشاورز را از علت نرفتن آب به قبر سیدالشهدا (ع) آگاه كرد. پس كشاورز ایمان آورد و تصمیم داشت حقایق را به متوكل بگوید ولی به دست وی كشته شد. زید جنازه كشاورز را دفن كرد و برایش عزاداری كرد. زید همان روز متوجه تشییع جنازه ریحانه كنیز متوكل شد كه با شكوه برگزار گردید و قبه ای عالی جهت وی برپا كردند. او كه این موضوع را مشاهده كرد خاك بر سر خود ریخت و با ناله چنین گفت: قبر پسر پیغمبر را ویران میكنند. در حالی که برای یك كنیز زنازاده قبه و بارگاه بنا میكنند. آنقدر میگریست كه مردم به حال او رقت میكردند. آنگاه شعری نوشت و به یكی از درباریان داد: أیحرث بالطف قبر الحسین و یعمر قبر بنی الزانیه... همین كه اشعار پیش متوكل خوانده شد وی به شدت غضبناك شد و دستور قتل او را صادر كرد. اما شب هنگام حضرت علی (ع) را در خواب دید كه به او دستور آزادی زید را داد. متوكل زید را آزاد و خلعتی پسندیده به او داد. متوكل گفت آنچه میخواهی دریغ نخواهم كرد. زید گفت: من از تو فقط تعمیر قبر حسین (ع) و عدم تعرض به زوار او را میخواهم. متوكل نیز چنین كرد. زید پس از آن در شهرها میگشت و اعلان میكرد كه هر كس اراده زیارت سیدالشهدا (ع) را دارد بدون وحشت برود و بعد از این ده سال قبر امام حسین (ع) از اعمال شنیع متوكل محفوظ ماند و مردم بدون هراس برای زیارت به كربلا میرفتند.
پی نوشت ها: 1-علامه مجلسی، بحارالانوار ، ج 45، 404-407. 2- مسعودی، مروج الذهب، ج 4: 51. 3-ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4: 72. 4-ابن عبری، تاریخ مختصر الدول: 143-142. 5-عمرانی، الأنباء فی تاریخ الخلفاء :80 . 6-سیوطی، تاریخ الخلفا: 348. 7-مدرس بستان آبادی: كربلا شهر حسین: 210-212. منبع:قدس 211008