بنا به روایت متون تاریخی، پس از واقعه کربلا، هریک از مسببین و افرد دخیل در آن به نحوی خاص عقوبت اعمال خود را مشاهده نمودند.
عقیق: ابن لهیعه عبدالرحمن عبدالله لهیعه حضرمی محدث و قاضی مصر در دولت عباسی بود و به سال 174ق در قاهره درگذشت. او میگوید: من مشغول طواف خانه خدا بودم ناگهان مردی را دیدم كه میگفت: خدایا مرا بیامرز، لكن می دانم مرا نمی آمرزی! من به او گفتم: ای بنده خدا چنین نگو، اگر گناهان تو به اندازه قطرات باران و برگ درختان باشد، پس استغفار كنی خدا گناهان تو را میآمرزد؛ زیرا خداوند آمرزنده و رحیم است. او گفت: نزدیك من بیا تا قصه خود را برایت نقل كنم، آنگاه گفت: ما پنجاه نفر بودیم كه سر امام حسین (ع) و سایر شهدا را به شام میبردیم، شب ها سر امام را داخل صندوق میگذاشتیم و بعد از شرب خمر به خواب میرفتیم. شبی رفیق هایم شراب نوشیدند و خوابیدند، ولی من شرب خمر ننمودم. زمانی كه شب تاریك شد صدای رعد و برقی شنیدم، ناگهان دیدم درهای آسمان باز شد، حضرت آدم و نوح و ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و پیامبر ما محمد (ص) فرود آمدند و به همراه آنان جبرئیل و جمعی از ملائك بودند. سپس جبرئیل سر امام حسین (ع) را از داخل صندوق برداشت و بوسید و همه انبیاء هم او را بوسیدند، ناگهان پیامبر اسلام گریه نمود، پیامبران وی را تسلیت دادند، جبرئیل به پیامبر (ص) فرمود: خداوند مرا امر كرده اطاعت كنم شما را، اگر فرمان می دهی، مانند قوم لوط آنها را با زلزله زیر و رو كنم. پس پیامبر (ص) فرمود: این كار را انجام نده، من با آنها موقفی دارم در قیامت، آنگاه ملائك به طرف ما آمدند تا ما را بكشند، من گفتم: امان یا رسولالله، پیامبر (ص)فرمود: برو خدا تو را نیامرزد، صبح از خواب بیدار شدم همه یاران خود را به صورت خاكستر یافتم.