عقیق:مالک اشتر توانسته از آن حجاب های ظلمانی که بر گرداگرد گوهر عقل بوده از آن پوسته ها عبور کند و به مغز و جوهره حقیقت وجودی خود نزدیک شود به خاطر همین است که به راحتی از حق خود می گذرد و می بخشد و نه تنها می بخشد برای غفران و آمرزش فرد خطاکار نماز می خواند و برای او دعا می کند. خوشبختانه آنچه که از رفتار این بزرگان دین در تاریخ حک شده و برای ما به یادگار مانده، مثل درخشش ماه در شب ظلمانی راه را می خواهد به ما نشان دهد و ما را هم در شب ظلمانی حجاب ها و غفلت ها پیش ببرد و هدایت کند. در واقع ما نیز وقتی این حکایت مالک اشتر را می شنویم به عنوان یک مسلمان ناظر بی طرف و تماشاگر محض نیستیم و حتما دست به قیاس می زنیم که آیا اگر من هم در موقعیت مشابهی بودم مثل این صاحبه امیرالمؤمنین (ع) و شیعه حقیقی رفتار می کردم؟ در واقع ما اگر می خواهیم ببینیم که آن ظلمت های درونی از ما زدوده شده است باید ببینیم آیا نماز ما ما را به آن جایگاه رسانده که در اوج قدرت از حقوق مان به نفع پایین دستی ها بگذریم و حتی اهانت آن ها را تاب بیاوریم؟از آیتالله العظمی بهاءالدینی، مرد الهی و عارف بالله، عبارتی درباره مالک اشتر صحابه جلیل القدر امیرالمؤمنین نقل شده است که بیانگر جایگاه رفیع این صحابه است. این عالم بزرگ درباره مالک اشتر فرموده اند: "مالک اشتر عقل محض بود."
آیت الله قرهی، رییس حوزه علمیه امام مهدی (عج) در یکی از درس های اخلاق خود درباره این که چرا واژه و تعبیر عقل محض درباره مالک اشتر به کار رفته، اشاره تاریخی روشنی دارد. اشارات او به دو واقعه تاریخی مربوط به مالک اشتر و شیوه و سلوک رفتاری این صحابه است که احتمالا بسیاری از ما شنیده ایم اما شاید کم تر درباره مایست این رفتارها غور کرده باشیم: "دلیل عقل محض بودنش، این است که آنجا که به او اهانت و جسارت میکنند و در بازار، یک فرد بذلهگو و باطلی، ایشان را تمسخر میکند، ایشان میگذرد و رد میشود. وقتی دوست آن فرد، به او میگوید: فهمیدی او کیست؟ او، مالک اشتر، سپه سالار امیرالمؤمنین(ع) است؛ از آنجایی که اسم مالک، زبانزد خاص و عام است؛ وحشت میکند و مالک را تعقیب میکند. میبیند جناب مالک عظیمالشّأن وارد مسجد شده و نماز میخواند.
نماز ایشان که تمام شد، آمد به پای مالک افتاد. چون ترسیده بود و با خود میگفت: او یک عدّه را میفرستد و به آنها میگوید: او را بگیرید و پدرش را دربیاورید. امّا تا به ایشان گفت: اشتباه کردم. مالک گفت: من آمدم برای تو نماز بخوانم که خدا، تو را هدایت کند. با اینکه مالک میتوانست در همان لحظه به او سیلی بزند. مالک اشتر، کسی است که در شجاعت، مثالزدنی است. میرود تا جایی که خودش بیان فرموده: نفس نفس زدن عمروعاص و معاویه را شنیدم، امّا امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: بیا و من هم سریع برگشتم. برای همین او، عقل کل است؛ چون نگفت: حالا پنج دقیقه سخن امیرالمؤمنین(ع) را نشنیده میگیرم، ریشه سران فتنه را میکنم، گردنشان را میزنم و بعد میروم. وجود مقدّس آیتالله العظمی بهاءالدّینی فرمودند: چون مالک در اخلاق رشد کرده، عقل کل شده است. چون در آنجا هوی و هوس را زیر پا گذاشته و میداند باید مطیع فرمان امامش باشد که اینها همه در بستر اخلاق است. لذا عقلش بارور شده، رشد عقلانی پیدا کرده و عقلش با بندگیاش همان طور که بیان کردم، یکی شده است."
کنار چشمه نماز ایستاده ایم و همچنان تشنه ایم
اما چند نکته مهم و درس آموز در این عبارات وجود دارد. نکته مهم اول این است که اگر می خواهیم بدانیم ما هم به عقل محض نزدیک می شویم یا نه باید ببینیم چگونه از سلاحی به نام نماز بهره می بریم و استفاده می کنیم.
بارها از بزرگان اخلاق شنیده ایم که فی المثل وقتی نماز می خوانید، سریع از سر جانماز بلند نشوید. نافله های نماز را جدی بگیرد و از نمازتان بهره ببرید. کسانی که چشمان شان به عالم ملکوت باز شده است، می دانند که در عالم چه خبر است. آن ها می دانند وقتی ما به سمت نماز می رویم در حقیقت به سمت آب می رویم و می خواهیم روح تشنه مان را سیراب کنیم. کدام آدم تشنه ای می رود به سمت آب و آب زلال را می بیند و سیراب نشده برمی گردد. اما بسیاری از ما با نمازهایمان رفتار مشابهی داریم. به این معنا که می رویم به سمت تشنه آب را می بینیم و نخورده برمی گردیم. این که سفارش می شود وقتی سر نماز می ایستید، یاد دنیا را برای دقایقی از سر بیرون کنید و به نوافل مشغول باشید به خاطر این است که روح تان فرصت کند و از این چشمه های معنوی بنوشد. این خسران بزرگی است که ما روح تشنه را سر نماز ببریم و تشنه هم برگردانیم.
نماز ما و نماز مالک اشتر، عیاری برای عقل محض
اگر مالک شتر در دو موقعیت زندگی که از او برای ما به یادگار مانده چنین پخته و بی نقص رفتار می کند به گونه ای که در برابر اهانت مثل دریایی که سنگ پرتاب شده به سمت خود را می بلعد آن رفتار بی ادبانه را می بلعد و می رود مسجد و برای غفران آن آدم دعا می کند یا وقتی در یک قدمی پیروزی بر عمر و عاص و معاویه وقتی خطاب امام علی (ع) به او می رسد که برگردد لحظه ای درنگ نمی کند و برمی گردد به خاطر آن است که او توانسته نفس خود را مهار کند . به وسیله چه؟ مطابق با آنچه عالم بزرگ و الهی آیت الله بهاء الدینی اشاره می کنند به وسیله عقل محض. در واقع مالک اشتر توانسته از آن حجاب های ظلمانی که بر گرداگرد گوهر عقل بوده از آن پوسته ها عبور کند و به مغز و جوهره حقیقت وجودی خود نزدیک شود به خاطر همین است که به راحتی از حق خود می گذرد و می بخشد و نه تنها می بخشد برای غفران و آمرزش فرد خطاکار نماز می خواند و برای او دعا می کند.
خوشبختانه آنچه که از رفتار این بزرگان دین در تاریخ حک شده و برای ما به یادگار مانده، مثل درخشش ماه در شب ظلمانی راه را می خواهد به ما نشان دهد و ما را هم در شب ظلمانی حجاب ها و غفلت ها پیش ببرد و هدایت کند. در واقع ما نیز وقتی این حکایت مالک اشتر را می شنویم به عنوان یک مسلمان ناظر بی طرف و تماشاگر محض نیستیم و حتما دست به قیاس می زنیم که آیا اگر من هم در موقعیت مشابهی بودم مثل این صاحبه امیرالمؤمنین (ع) و شیعه حقیقی رفتار می کردم؟ در واقع ما اگر می خواهیم ببینیم که آن ظلمت های درونی از ما زدوده شده است باید ببینیم آیا نماز ما ما را به آن جایگاه رسانده که در اوج قدرت از حقوق مان به نفع پایین دستی ها بگذریم و حتی اهانت آن ها را تاب بیاوریم؟
منبع:شبستان