عقیق:مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز ششم محرم، سی امین یادداشت وی را میخوانید:ششم محرم«روز از پس روز گذشته بود و هر روز، سربازان جهل و تعصب و فریب و طغیان،به گسیل آمده بودند تا عِدۀ خود را به هزاران رسانند و نسل آل محمّد(ص) را ریشه کن کنند.و او مانده بود، با هفتاد دو همراه. هفتاد دو همدم. هفتاد دو یاور.بلبل خرما در آسمان می چرخید و آواز تنهایی می سرود.قافله سالار از خیمه برون شد،پرنده پرواز کنان، سوی او پَرکشید و بر ریسمان خیمه نشست.قافله سالار نگاهی به پرنده کرد و تبسم نمود،اسلم بن عمرو را صدا زد.گفت: می خواهم نامه بنویسم.اسلم رفت و با قلم و تکه ای از پوست آهو آمد و در کنار قافله سالار نشست.او گفت و اسلم بن عمرو نوشت.گفت: بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم.مِنَ الحُسینِ بنِ عَلیِّ الی مُحَمّدِ بنِ عَلیِّ.اَمّا بَعد، فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْوَ السَّلام.به نام خدای بخشنده مهرباناز حسین بن علی، به محمد بن علی امّا بعد، گویی دنیایی وجود نداشته، همانگونه که آخرت همیشگی است.والسلام.»منبع:مهر