11 تير 1401 3 ذی الحجه 1443 - 48 : 13
کد خبر : ۶۴۰۱۹
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
آیت الله نجم الدین مروجی طبسی تبیین کرد؛
درسهای عاشورا دامنه‌ای به بلندای تاریخ دارد که بشر تشنه حقیقت را تا ابد سیراب می‌کند؛ ...
عقیق:از این رو و به منظور بررسی نگاه حضرت سیدالشهدا(ع) به همراهی دین و سیاست با آیت‌ا... 
نجم الدین مروجی طبسی، استاد برجسته حوزه و مؤلف کتابهایی مانند «موارد السجن فی النصوص و الفتاوی»، «الامام الحسین(ع) فی مکه المکرمه» و «الوهابیه دعاوی و ردود» به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که مشروح آن هم اینک پیش روی شماست.

 گاه این پرسش پیش می‌آید که اگر حکومت اموی فاسد و ستمکار بود، چرا حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران معاویه دست به قیام نزدند و با فسق و فجور او مبارزه مسلحانه نکردند؟ آیا حضرت(ع) برابر معاویه سکوت کرده بودند یا خیر با وی نیز برخوردهایی داشتند؟
  برخی گمان می‌کنند اسلام غیر از سیاست است و سیاست جدای از اسلام! اینها یا معنای سیاست را نمی‌دانند یا با اسلام آشنایی ندارند.
اگر سیاست به معنای دغلبازی و کلاهبرداری و شیطنت باشد بله! اسلام با این سیاست مخالف است، اما اگر به معنای مبارزه با ظلم و ظالمان و اقامه عدل و رسیدگی به مظلومان و آزادی از بند اسارت باشد، اسلام عین سیاست است.
برخی گمان می‌کنند سیدالشهدا(ع) در دوران یزید قیام کردند، اما در دوران معاویه وارد امور سیاسی نشدند! اگر منظور دست بردن به سلاح باشد، بله، این کار را نکردند، زیرا مصلحت ایجاب نمی‌کرد، همان‌گونه که امیرمومنان(ع) نیز 25 سال سکوت کردند و پیامبر(ص) 13 سال در مکه دست به سلاح نبردند، که هیچ کدام از این عملکردها به معنای ترک سیاست نیست.
حضرت سیدالشهدا(ع) نیز بشدت با معاویه درگیر بودند چنانکه در نامه‌ای شدیداللحن به وی، دستگاه حکومت اموی را به چالش کشیدند.
امام (ع) در دیگر مواجهه ها با معاویه نیز ثابت کردند اسلام یعنی سیاست و سیاست یعنی اسلام و ائمه(ع) برترین سیاستمداران عالم اند، چنانکه که در زیارت جامعه می‌خوانیم: «وَ سَاسَهَ الْعِبَاد».

 اشاره داشتید به نامه شدیداللحن حضرت اباعبدا...(ع) به معاویه، ایشان چه نکاتی را بیان کرده و نسبت به کدام ابعاد فاسد حکومت اموی افشاگری کردند؟
  شروع نامه از منتهای انحطاط حکومت خونریز اموی، اوضاع رقت بار جهان اسلام در آن دوران، از هم گسیختگی بلاد اسلامی، گسترش فساد در دستگاه‌های اداری و فساد شخص معاویه و کارگزاران او حکایت دارد.
دقت در ژرفای این نامه از عمق فجایع حکومت اموی پرده برداشته و عظمت خاندان رسالت و تلاش آنها را برای روشنگری و هدایت جامعه حتی به قیمت شهادت اثبات می‌کند.

 مگر حضرت(ع) در متن نامه به چه نکاتی اشاره کرده اند؟!
امام (ع) در نامه به معاویه می‌نویسند: «نامه تو به دستم رسید و در آن نکاتی را به رخ من کشیدی و مدعی شدی که من دست به کارهایی زدم، حال آنکه من از آن کارها
 بی نیازم و مثل من سزاوار است که اقدامهای دیگری علیه تو انجام دهد... من قصد برخورد فیزیکی و مخالفت با تو را ندارم، اما از خدا بر این معنا [یعنی] ترکِ درگیری با تو می‌ترسم که مبادا! مرا مواخذه کند که چرا با تو وارد ستیز نمی‌شوم! گمان نکنم که خداوند عزّوجلّ راضی باشد ترک ستیز با تو و طرفدارانت [یعنی] حزب ظالمان و طرفداران شیطان را.»
اباعبدا...(ع) سپس در این نامه به جنایتهای معاویه اشاره کرده و می‌نویسند: «ای معاویه! تو قاتل حجر بن عدی و یاران او نیستی؟، انسانهای پاک، مطیع خدا و عابد...اما تو با اینکه به آنها امان دادی، همه را به قتل رساندی!»
ایشان در برشماری جنایتهای معاویه به قتل عمربن حمق، صحابی رسول خدا(ص)، معرفی زیادبن ابیه به برادری خود در حالی که برخلاف سنت نبوی بود و نیز گماشتن او به حکومت عراق که ظلمهای بی‌شماری را روا داشت و قتل عبدا... ابن نجی و مسلم بن زیمر به جرم تبعیت از دین امیرمؤمنان علی(ع) اشاره کردند.
ایشان همچنین فرمودند: «باور کن هیچ کاری را امروز برای خود و فرزندانم و امت جدم(ص) والاتر از جنگ با تو نمی‌دانم؛ اگر شمشیر بکشم و به جنگ تو بیایم [این کار را] قربه الی ا... انجام می‌دهم و اگر با تو نجنگم استغفار می‌کنم که نکند گناهی مرتکب شده باشم.»

 امام(ع) با برشماری این جنایتها در واقع کوشیده اند از چه حقایقی پرده بردارند؟
  نخست اشاره به نبود امنیت برای حزب ا... و در مقابل وجود امنیت و آسایش برای حزب شیطان. نکته دوم آنکه امام(ع) گوشزد می‌کنند با حکومتهای فاسدی مانند بنی امیه و شخص معاویه، سنتهای نبوی کنار گذاشته شده و بدعتها آن هم در سطح حکومت، جایگزین می‌شود، چنانچه درباره زیادبن ابیه رخ داد.
نکته سوم مدنظر حضرت(ع) مسأله سلب امنیت از انسانهای آگاه و دارای توجهات سیاسی اما در چارچوب دیانت است، چنانچه برای مردم عراق رخ داد و تحمل انسانهای روشن و بصیر برای حکومت سنگین بود، بنابراین معاویه
 ظالم ترین اُمرا را بر آنها مسلط کرد.
نکته چهارم آنکه وقتی حزب شیطان، با ولایت امیرمومنان(ع) که دنباله ولایت رسول خدا(ص) و خداست به جنگ بر می‌خیزند و طرفداران این ولایت به مرگ محکوم می‌شوند، کسانی مانند معاویه و بنی امیه روی کار می‌آیند!

  موضوع  جدا نبودن دین از سیاست را در  نامه امام به معاویه چگونه می‌توان دریافت کرد؟
  سیدالشهدا(ع) در این نامه به معاویه می‌نویسند: «امروز تکلیف و وظیفه‌ای بر خودم بالاتر از جهاد و جنگ با تو سراغ ندارم»، یعنی با فضیلت‌ترین کار مصاف با ظالمان و متزلزل کردن حکومتشان است.
امام(ع) در این نامه بیان کردند اگر به جنگ فتنه انگیزان نروید، آنها دست به تبلیغات وسیع می‌زنند و چهره ها را مشوش و وارونه جلوه می‌دهند و از موضعگیری در برابر حزب شیطان به ایجاد اختلاف تعبیر می‌کنند.
از این سخنان استفاده می‌شود که اسلام و خط آل رسول(ص) و حضرت سیدالشهدا(ع) و کربلای او که عصاره دیانت تلقی می‌شود، قله سیاست هم هست.

 آیا می‌توان از این نامه برنامه بلندمدت حضرت اباعبدا...(ع) برای مبارزه با خلافت اموی و بیعت نکردن با یزید را که به واقعه کربلا انجامید، برداشت کرد؟
بله، در این نامه به ولایتعهدی یزید نیز اشاره شده است و امام(ع) روشنگرانه و خیرخواهانه می‌فرمایند: «تو همان کسی هستی که به زور امضا و بیعت برای فرزندت می‌گیری.»
ایشان به خلافت موروثی در بنی امیه اشاره کرده اند که وقتی بنا بر لیاقت و شایستگی نباشد همچون یزیدی به حکومت انتخاب می‌شود که فاسد، شرابخوار و قمارباز است. اگر اسلام غیر از سیاست و خط سیدالشهدا(ع) غیر از خط سیاستِ صحیح بود، هرگز چنین نامه‌ای با این صراحت و شدت نه از امام(ع) و نه از احدی از ائمه(ع) برای حکام صادر نمی‌شد.
مگر ورود در سیاست و اصلاح مملکت غیر از این است که متولیان امور افرادی صالح و مصلح باشند و امام(ع) در این نامه دست را روی نقطه حساس گذاشتند و فرمودند: منشأ گرفتاری‌های امت اسلامی در این سالها حکومت معاویه است.
اما ایشان به دلیل پایبندی به صلح و امضای امام مجتبی(ع) در برابر معاویه قیام مسلحانه نکردند، اما معاویه برخلاف عهد خویش، یزید را به خلافت مسلمانان گماشت هرچند روش امویان و یهود همین است که به هیچ عهدی وفا نمی‌کنند.
از این رو، پس از مرگ معاویه که گویا در 15 رجب رخ داد، امام(ع) با یزید بیعت نکردند و مخالفت را تا مرز شهادت و واقعه عاشورا پیش بردند.


منبع:قدس
211008
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: