این روزها شاهد بازگشت پیکر مطهر جانباختگان این حادثه به ایران هستیم، ازاینرو بر آن شدیم تا با حجتالاسلام محمود غفاری، از شاهدان عینی حادثه منا گفتوگو کرده و شرح این ماجرا را از زبان ایشان بشنویم.
بهعنوان اولین سؤال حضور ایرانیان را در عرفات چگونه دیدید؟
معمولاً شب قبل از رمی جمرات، شب ویژهای برای حجاج است، در صحرای عرفات حاجیان حضور خدا را کاملاً احساس میکنند و غرق در حسی زیبا و خدایی هستند.
عدهای از اینکه موفق به زیارت بیتالله الحرام شدند خوشحال و مشغول پخش شیرینی بودند، در برخی چادرها جشن گرفته بود.
برخی در میان چادرها و خیمهها دنبال گمشده خویش میگشتند تا شاید فرصتی برای دیدن جمال نورانی آخرین ذخیره الهی به آنان دست دهد.
در چادرهای حاجیان ایرانی هم روضه حضرت عباس معمولاً برپاست و امام عصر(عج) را اینگونه فرا میخوانند.
پس از سپری شدن شب عید قربان و تمام حس و حال فراموش نشدنی آن، حاجیان برای رمی جمرات از عرفات به منا حرکت کردند و من و همراهانم نیز همچون سایر حجاج این مسیر را طی کردیم تا به مسیر 204 که معروف بود به مسیر ایرانیها رسیدیم.
در ابتدای ورود به مسیر متوجه شلوغی و ازدحام غیرطبیعی در محل نشدید؟
بنده به همراه چند تن از دوستان در مسیر 204 قرار داشتیم؛ به دلیل شکستگی پایم و کندی که درحرکت بهواسطه عصا داشتم از آنها خواستم که بروند و من بهتنهایی مسیر را طی میکنم.
هنوز 100 متر بیشتر از من دور نشده بودند که متوجه شلوغی و ازدحام در جلو جمعیت شدم؛ موج جمعیت به سمت عقب شروع به حرکت کرده و مسیر تردد بهکلی دچار اختلال شده بود، افراد جدیدی مرتب وارد مسیر 204 میشدند درحالیکه خروجی مسدود بود و نفرات جلویی به سمت عقب فشار وارد میکردند.
با مشاهده این وضعیت شما چهکار کردید؟
در آن ازدحام نه توان حرکت به سمت جلو بود و نه میشد به عقب برگشت، من سعی کردم خودم را به نردههای کنار مسیر برسانم، فشار جمعیت بهقدری زیاد بود که توان گام برداشتن به طرفین هم ممکن نبود.
کمکم احساس کردم دارم از حال میروم، گرمای هوا و تشنگی همتوان از آدم میبرد و همه اینها در حالی بود که هنوز کسی روی زمین نیفتاده بود اما کمبود اکسیژن کمکم موجب بیحالی بسیاری افراد میشد.
نیروهای سعودی که راه خروج را بسته بودند شروع به عقب راندن جمعیت کردند و این مسئله باعث شد عده زیادی روی زمین بیفتند و موج آن تا محلی که من قرار داشتم نیز رسید و من نیز بر زمین افتاده و چند نفر بر روی من افتادند.
بعد از این حادثه آیا مأموران راه را باز کردند؟
متأسفانه تا ده دقیقه مدام زائران را به عقب میراندند و حتی افرادی که فاصله زیادی با درب فرعی داشتند را اجازه عبور نمیدادند.
عمده این حادثه در همان نیم ساعت اول بود و بعد از آن اصلاً امکان تردد وجود نداشت، افراد زیادی زیردست و پا افتاده بودند، خیلیها جان خویش را ازدستداده و سایرین همتوان حرکت نداشتند.
علل اصلی رخ دادن این فاجعه را در چه چیزی ارزیابی می کنید؟
اول اینکه نیروهای سعودی با عقب راندن مردم سبب شدند تا در جلوی جمعیت افراد زیادی رویهم بیفتند و این موج تا آخر ادامه پیدا کند و در ثانی کمبود اکسیژن و گرما توانی برای افراد نگذاشته بود و با کمبود اکسیژن از حال میرفتند و بر زمین میافتادند، در این بین هم کسانی که میخواستند برای نجات جان خود به سمت نردهها بروند یا به زیردست و پا میافتادند یا مجبور بودند پا بر روی افراد بگذارند.
آیا در این مسیر راه فرعی وجود نداشت تا بهواسطه آن از شلوغی کم شود؟
تمام راههای فرعی بستهشده بود و امکانی برای خلاصی از آن وضعیت وجود نداشت و عدم همکاری سعودیها در باز کردن مسیرهای فرعی بر وخامت اوضاع میافزود.
در سخنان خود گفتید که شما نیز بر زمین افتادید، چطور نجات پیدا کردید؟
من قبل از اینکه زائران بر زمین بیفتند با مشاهده شلوغی به سمت نردهها رفته بود و پس از حادثه در نزدیکی راه فرعی که به مسیر چادر هندیها قرار داشت افتاده بودم و آنها به کمک زائران آمده و جمعیت که نزدیک به درب ورودی بودند را با کمک الجزایریها و مغربیها نجات میدادند و من نیز اینگونه نجات پیدا کردم و در چادر الجزایریها به هوش آمدم.
در سایر مسیرهای فرعی آیا چنین کاری کردند؟
متأسفانه غیر از هندیها، باقی کشورها درب ورودی چادرهای خود را باز نکردند و از محل هندیها به همه افراد نمیشد کمک کرد چراکه جمعیت زیادی به روی زمین افتاده بود و امکان تردد به هیچ نحو وجود نداشت بااینحال مسلمانان هندی، الجزایری و مغربی از همان یک مسیر فرعی که به چادرهای آنها میرسید جان خیلیها را نجات دادند.
مأموران سعودی برای باز کردن مسیرهای فرعی و کمک به زائران اقدامی انجام ندادند؟
آنها بعد از حدود یک ساعت به محل حادثه آمدند و اینزمانی بود که دیگر کار از کار گذشته و حادثه رخ داد بود؛ پس ازآن نیز با کمک آمبولانسها و افرادی که برانکارد حمل میکردند یکییکی اجساد را کنار زده و مجروحان را میبردند.
چقدر طول کشید تا مأموران سعودی مجروحان را جابهجا کنند؟
این کار تا نزدیکیهای ساعت 2 طول کشید و خیلی از افراد در همین حین جان خود را از دست دادند؛ بهعنوان نمونه یکی از روحانیان کاروان ما که زیر جمعیت قرار داشت درحالیکه مأمور نظامی بالای سر او قرار داشت کسی برای انتقال او اقدام نمیکرد و حتی اجساد را کنار نمیزدند چراکه تراکم افرادی که در مسیر بر رویهم افتاده بودند مانع از اقدام سریع در کمک به مجروحان میشد.
پسازاینکه شما نجات پیدا کردید چهکاری انجام دادید؟
من پس از نیم ساعت دوباره خود را به مسیر 204 رساندم و با انبوه جمعیتی که بر رویهم افتاده بودند مواجه شدم ابتدای به دنبال مأموران عربستانی رفتم تا کمک بیاورند که دیدم حدود 300 نفر با برانکارد از انتهای مسیر میآیند و اگر میخواستم به کمک مجروحین بروم باید بر روی افرادی که خیلی آنها بیهوش بودند پا میگذاشتم و ممکن بود آسیب جدی به آنها وارد شود؛ ازاینرو عملاً تا باز شدن راه، امکان کمکرسانی تنها به افراد حاضر در کنار دربهای فرعی امکان داشت.
سرنوشت همراهان شما چه شد؟
متأسفانه افرادی جان خود از دست دادند و یکی از آنها سردار قمری از اهالی اهواز بود که در طول این مدت باهم همراه بودیم اما در این حادثه جز مفقودین قرار گرفت.
برای پیدا کردن مفقودین چه اقداماتی انجام شد؟
به ما اطلاع دادند دفاع مدنی بیرون از منا از اجساد از سه جهت عکسبرداری کرده و مانیتوری جهت تشخیص هویت گذاشتهاند.
در روز اول تشخیص هویت، اولین چیزی که توجه من رو به خودش جلب کرد عکس مرحوم حسنی کارگر قاری قرآن بود اما بسیاری از افراد را نتوانستیم شناسایی کنیم.
وضعیت نگهداری پیکر کشتهشدگان چگونه بود؟
متأسفانه دولت سعودی هیچگونه احترامی برای زائران قائل نبوده و اوضاع نگهداری اجساد بسیار وخیم بود.
پیکر کشتهشدگان حادثه به دلیل قرار داشتن در گرما و وضعیت نامناسب در حال تغیر رنگ بودند و تشخیص آنها بسیار سخت بود.
خیلی از زائران در محلهای نگهداری قربانیانی که برای ذبح آماده میکردند قرار داشتند که دارای امکانات سرمایشی مناسب نبود؛ چهره اکثر زائران آسیبدیده بود و گرمای محیط نیز بر سرعت تغییر اجساد اضافه میکرد.
نکتهای که در آنجا بهشدت مرا متأثر کرد دیدن جسدی بود که روی آن نوشته بودند اهل ساحلعاج، از صورت او چیزی قابلتشخیص نبود اما بدنش سفید بود و مرا به شک انداخت؛ کمربندی که معمولاً همراه زائران است و مدارک خود را در آن نگه میدارند را چک کردم، یک موبایل در آن بود و با بررسی آن متوجه شدم ایرانی است.
شناسایی و تشخیص هویت جانباختگان چند روز ادامه یافت؟
بعد از سه روز دیگر عملاً امکان تشخیص نبود، هیچ نشانهای همراه کشتهشدگان نبود و چهرهها بهشدت در حال تغییر بود و تا روز سوم هنوز 12 کانتینر از اجساد را تخلیه نکرده بودند و از آنها خون جاری بود.
آیا امکان دیگری برای شناسایی نبود؟
اهمال مسئولان عربستانی در این قضیه کاملاً مشهود است چراکه در بدو ورود، تمام ایرانیها انگشتنگاری میشوند و بهراحتی میشد هویت اجساد را شناسایی کرد اما پس از سه روز قرار گرفتن در محیط نامناسب و تغییر حالت در اجساد دیگر نه امکان تشخیص چهره بود و نه امکان انگشتنگاری، ازاینرو مقامات ایرانی سعی کردند تا بلافاصله اجساد را به ایران آورده و در کشور اقدامات لازم برای شناسایی را انجام دهند.
اوضاع در بیمارستانها و مداوای مجروحین چگونه بود؟
مجروحان را به بیمارستانهای منا و عرفات میبردند و پس از تکمیل گنجایش آنها، سایر مجروحان را به مکه و جده و طائف منتقل کردند.
زائران ایرانی که نسبتاً سالم بودند (قفسه سینه اکثر مجروحان شکسته بود و سالمترین افراد، از جهت پا و سینه و فک دچار شکستگی شده بودند) بلافاصله با دادن قرص خوابآور حداقل 4 ساعت بیهوش میکردند و این اقدام قبل از پرسیدن اسم و مشخصات و حتی معاینات اولیه پزشکی صورت میگرفت و مسئولان ایرانی با دیدن این وضعیت و صدمه دیدن بسیاری از زائران، سریع اقدام به خارج کردن زائران مجروح در مستشفی منا و عرفات کردند.
در سایر بیمارستانها وضعیت به چه صورت بود؟
دسترسی به سایر بیمارستانها، در مکه، جده و طائف بعد از 12 ذیحجه فراهم شد ازاینرو وضعیت مجروحان آنجا برای ما مشخص نبود.
همکاری رژیم آل سعود با مسئولان ایرانی چگونه بود؟
تا 24 ساعت اول اجازه ورود به بیمارستانها داده نمیشد و این مسئله، کار شناسایی را سخت کرده بود اما پس از سخنرانی مقام معظم رهبری در خصوص فاجعه منا، آنها با احترام بیشتری برخورد کردند و امکان حضور مسئولان ایرانی در بیمارستانها فراهم شد.
آیا امکان پیشگیری از این حادثه توسط مسئولان ایرانی حاضر در آنجا وجود داشت؟
نکته مهمی که باید به آن اشارهکنم عدم حضور راهنماهای ایرانی در مسیر بود تا مانع از حضور زوار به مکانهای شلوغ شوند درحالیکه اگر حضور آنها مثل سالهای قبل صورت میگرفت از ابعاد این حادثه کاسته میشد.
پس از وقوع این حادثه واکنش زائران چگونه بود؟
هیچکس انتظار چنین رویدادی را نداشت و همه در شوک بودند، یکی از کسانی که کشته شدن افراد را دیده بود پس از ورود به خیمههای منا، معاون کاروان را محکم فشار میداد و فریاد میزد؛ دیگری که عمویش را ازدستداده بود مرتب گریه میکرد و اشک میریخت و با ناباوری انتظار داشت اینها تنها کابوس باشند.
شب و روز بازماندگان به گریه سپری میشد؛ این واقعه بهقدری غیرمنتظره بود که حتی خانواده برخی افراد تصور میکردند با آنها شوخی میکنیم اما بعد از پخش اخبار حادثه در ایران، خانوادهها نیز با نگرانی و گریه تماس میگرفتند.
آیا خاطرهای از سردار قمری که همراه شما بود و جان خود را از دست داد به یاد دارید؟
برای حجاج در عرفات شربت خاکشیر درست کرد، به شوخی گفتیم حاجی نکند شربت شهادت درست کردهای؛ در جواب با خنده گفت نگران نباشید شما شهید نخواهید شد.
کلام آخر؟
این حادثه بسیار دردناک بود اما اگر بخواهیم از منظر دیگری به آن نگاه کنیم حجاج بیتالله الحرام و همینطور سردار قمری در زیباترین لحظات زندگی خویش، در زیباترین لحظات زندگی خویش آنهم در حال احرام پس از درک عرفات و آمرزش گناهان و در روز عید قربان وجود خودرو بجای قربانی تقدیم پروردگار کردند آنها همگی مهاجر الی الله بودند.
گفتوگو از: نوید نوروزی
منبع:حوزه