عقیق:تقریر کامل درس این مرجع فقید شیعه را به علاقه مندان مباحث فقهی تقدیم میکند.کلام در این بود که وقت فضیلت صلاة ظهر به حسب روایات، کدام وقت است؟. معلوم است که صلاة، هر مقداری در اول وقت باشد آن، افضل است از این که انسان صلاة ظهر را بعد از آن وقت بخواند. اول وقت نسبت به آخر وقت أفضل است، در این شبهه ای نیست، ـ چون وقت فضیلت صلاة ظهر را در روایات تحدید کرده اند که «فیء» شاخص به اندازه مثلش برسد ـ کلام این است که اول وقت فضیلت اتیان صلاة ظهر، مبدأش چه موقع است؟ آیا به مجرد زوال شمس است یا نه، بعد از اول وقت فضیلت داخل می شود؟ به حسب روایات اگر روز جمعه باشد که صلاة نافله قبل از ظهر خوانده می شود، یا انسان مسافر باشد، که صلاة ظهرش نافله ندارد، به مجرد زوال شمس وقت فضیلت شروع می شود (وسايل/4/144/ح11).انما الکلام فی سایرالایام است، که صلاة ظهر نافله دارد، شروع وقت فضیلت، وقتی است که انسان از نافله ظهر فارغ بشود، اگر اول ظهر شروع کرد به نافله خواندن، همین که نافله تمام شد وقت فضیلت ظهر برایش رسیده است ولو، از فیء که بعد از ظهر حاصل می شود، یک قدم هم نگذشته باشد، نصف قدم هم نگذشته باشد، همین که نافله تمام شد، وقت فضیلت شروع می شود، این را از کجا می گوییم؟.به این معنا دلالت می کند روایات معتبره که در مانحن فیه ذکر می کنیم. به ائمه هدی سلام الله عليهم: شکایت کرده اند که یابن رسول الله! ما که مشغول نماز می شویم آن حضور قلب را نداریم، امام علیه السلام فرمود: اگر حضور قلب نداشته باشید، صلاتش صلاة حساب نمی شود، گفت: وای برما، که در صلاة حضور قلب پیدا نمی کنیم، امام علیه السلام فرموده است که نوافل را مواظبت کنید، آن جبران می کند این امر را، این به حسب قول ائمه علیهم السلام است، جعل نوافل به جهت این است که نقصان فرایض را خداوند متعال با اشتغال به نوافل جبران می کند. (وسايل/4/71/ح3 و...). روی این اساس در زمان سابق که زمان ائمه علیهم السلام هم داخل بود، به نوافل خیلی اهمیت می دادند، چون جبران نقصان صلاة هستند. لذا بحثش هم اهمیت دارد که انسان عن بصیره نوافل را اتیان کند.یکی از آن روایات، صحیحه منصور بن حازم است (وسايل/4/131/ح1) «محمدبن یعقوب عن الحسین بن محمد» حسین بن محمدبن عامر اشعری معروف به شیخ کلینی است «عن عبدالله بن عامر، عن علی بن مهزیار، عن فضاله بن أیوب، عن الحسین بن عثمان، عن ابن مسکان» ابن مسکان نقل می کند از چند نفر، «عن حارث بن المغیره و عمربن حنظله، و منصور بن حازم» منصور بن حازم کافی است و عمربن حنظله مخدوش است، ولی ضرری ندارد «جمیعاً، قالوا: کنّا نقیس الشمس بالمدینه بالذراع» ما در مدینه که بودیم، «فیء شمس» را به ذراع اندازه می گرفتیم، که وقتی که به مقدار ذراع شد، آن وقت، وقت فضیلت صلاة ظهر داخل می شود، که روایات ذراع و ذراعین ـ ذراع بر صلاة الظهر، ذراعین بر صلاة العصر ـ در مقابل روایات قدم بر صلاة الظهر، قدمین بر صلاة العصر«فقال أبوعبدالله علیه السلام: ألا أنبّئکم بأبیَن من هذا» واضح تر از این طریقه، وقت صلاة ظهر را برای شما بیان کنیم؟ «اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر» ظهر داخل شده است «إلا أنّ بین یدیها سُبْحَة» در جلوتر از صلاة ظهر سبحه ای است، یعنی صلاة نافله است، که همان هشت رکعت است «وذلک الیک» آن نافله، آن سبحه در اختیار تو است، مستحب است «ان شئت طولت» می توانی او را طول بدهی، زمانش وسیع بشود «و ان شئت قصرت» که زود بخوانی و به چهار رکعت اقتصار کنی، که در بعضی روایات هم هست که می توانی کوتاه بخوانی، وقتی این را تمام کردی، وقت صلاة ظهر است. آن وقت فضیلتی که در صلاة ظهر است، این است که این سبحه ـ این صلاة نافله ـ مقدم بر او بشود.روایت دیگر، صحیحه محمدبن أحمدبن یحیی (وسايل/4/135/ح13) است «باسناده» الشیخ «عن سعدبن عبدالله، عن محمدبن احمدبن یحیی» صاحب کتاب نوادرالحکمه است، «قال: کتب بعض اصحابنا» بعض اصحاب ما نوشت «الی أبی الحسن علیهالسلام» این شهادت بر کتابت است که این اخبار، شهادت می دهد بر کتابت «روی عن آبائک القدم و القدمین» در وقت صلاة ظهر یک قدم و دو قدم نقل شده است «والاربع» چهار قدم هم ذکره شده است «والقامة» قامت هم ذکر شده است، که بعد از قامت، صلاة ظهر را بخوان «والقامتین وظل مثلک، والذراع والذراعین» اینها روایت شده است، «فکتب عليهالسلام لاالقدم و لاالقدمین، اذا زالت الشمس فقد دخل وقت صلاتین و بین یدیها سُبْحَة»، جلوتر از صلاة ظهر، صلاة نافله است «وهی ثمانی رکعات» هشت رکعت است «فان شئت طولت» به حسب زمان که با طمأنینه و آرام بخوانید «وان شئت قصرت ثم صل الظهر» بعد صلاة ظهر را بخوانید.یکی از روایات، صحیحه ذریح المحاربی است (وسايل/4/132/ح3) که می گوید: «قلت لأبی عبدالله علیه السلام: متی أصلی الظهر»؟ صلاة ظهر را کی بخوانم؟ «فقال: صل الزوال، ثمانیه» زوال الشمس شد، هشت رکعت نافله را بخوان «ثم صلّ الظهر» سپس ظهر را بخوان. «ثم صل سبحتک طالت او قصرت ثم صل العصر» عصر را بخوان نافله اش را بخوان، وقت فضیلت صلاة عصر است.و هکذا در روایات دیگر، بنابراین که در صحیحه اولی که در صحیحه منصور بود، امام علیه السلام فرمود: «ألا أُنبّئکم بأبین من هذا؟» امام علیه السلام ذراع و ذراعین را انکار نکرد که او اصل ندارد، آن که هست همین است که نافله بخوانی ظهر بخوانی و حصر نکرد، فرمود: «ألاأنبئکم بأبین من هذا» ـ خصوصیات را متوجه باشید ـ من واضح تر از این ذراع و ذراعین را بر شما بیان کنم، یعنی در وقت فضیلت واضحتر، سبحه که همان نافله است را خواندی، ظهر را بخوان؛ قهراً آن کسی که اول ظهر مشغول به نافله می شود، او وقت فضیلتش در این روایات معلوم شد، این روایات هیچ معارضی ندارد.پس روایات ذراع و ذراعین چه می شوند؟ آن روایات ذراع و ذراعین، آنجایی می شوند که عند دخول الظهر، نافله شروع نکرده است، ظهر، گذشته است، این تحدیدی که شده است به جهت این است که نافله فوت نشود، و لو انسان در اول وقت، نافله را درک نکرد، آن کسی که در قدم یعنی وقتی که فیء به اندازه قدم رسید، نافله را بخواند، بهتر است، چون مابقی، وقت فضیلت می شود، اگر نتوانست در زمان به اندازه قدم یا قدمین بخواند که نافله ترک نشود، لذا در مانحن فیه وقتی انسان نافله را نخواند، تا ذراع تمام شد، آن وقت شروع می کند به اصل صلاة ظهر، نافله را رها می کند و صلاة ظهر را می خواند، این وقت فضیلت یعنی ظهر به تنهایی فضیلت دارد.اما وقتی که صلاة با نافله شروع نشد، در یک روایت (وسايل/4/140/ح1) این است «محمدبن علی بن الحسین، باسناده عن الفضیل بن یسار» که سندش صحیح است «و زرارة بن أعین، و بکیربن أعین و محمدبن مسلم، و بریدبن معاویه العجلی، عن ابی جعفر و أبی عبدالله علیهماالسلام» به این صحیحه، فضلا می گویند، چون این روایت صحیحه را این چند نفر از امام علیه السلام نقل می کنند، به اعتبار تغلیب فضیل بن یسار صحیحه فضلا می گویند «انهما قالا: وقت الظهر بعدالزوال قدمان» دو قدم است که یک ذراع می شود «و وقت العصر بعد ذلک قدمان» این را شیخ هم توجه کرده و در مانحن فیه فرموده است «و رواه الشیخ باسناده عن الحسین بن سعید، عن حمادبن عیسی، عن حریز بن عبدالله عن الفضیل والجماعه المذکورین مثله» (وسايل/4/140/ح1) در روایت شیخ این است که «وهذا» یعنی وقتی که بعد از زوال قدمین شد «اول وقت» این اول وقت است «الی ان تمضی اربعه اقدام للعصر» این مال آن کسی است که نافله را نخوانده است، نافله را تا این وقت می تواند بخواند.روایت زرارۀ (وسايل/4/141ح3) را می خوانم «و باسناده» باز «عن زراره» سند صدوق به زراره صحیح است «عن أبی جعفر علیه السلام قال: سألته عن وقت الظهر» سؤال کردم از وقت ظهر «فقال: ذراع من زوال الشمس و وقت العصر ذراعان من وقت الظهر فذاک اربعه اقدام من زوال الشمس» چون هر ذراع دو قدم است، وقتی ذراعین شد، اربعه اقدام می شود «ثم قال: إنّ حائط مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کان قامه» به اندازه ای قامت انسان بود که خواهیم گفت «و کان اذا مضی منه ذراع صلّی الظهر» رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به جهت رعایت مردم که نافله شان را بخوانند، ذراع که می گذشت صلاة ظهر را شروع می کرد. «و اذا مضی منه ذراعان صَلی العصر، ثم قال: أتدری لمجعل الذراع و الذراعان؟» عند زوال الشمس وقت ظهر داخل می شود، چرا تأخیر انداختند؟ «قلت: لمجعل ذلک» «قال: لمکان النافله» یعنی اگر کسی نافله را نخوانده، در این وقت بخواند «لک ان تتنفل من زوالالشمس» یعنی نافله ظهر را «الی ان یمضی ذراع، فاذا بلغ فَیْؤُک ذراعا بدأت بالفریضة و ترکت النافلة» شروع به فریضه می کند و نافله را رها می کنید، این به جهت این است که در مانحن فیه نافله از بین نرود، در صلاة العصر هم که اربعه اقدام شده است، به جهت این است که نافله صلاة عصر از بین نرود لذا اگر انسان زودتر نافله را بخواند و در قدم تمام کند، آن روایاتی که اول خواندم شاهد هستند که وقتی که انسان از نافله فارغ شد وقت فضیلت صلاة ظهر می رسد، و لو یک قدم باشد؛ اگر اول نخواند یا تا قدم تمام نکرد تا قدمین می تواند بخواند، قدمین یک ذراع می شود ـ قدم، مقداری از شبر بیشتر است، و دو شبر بیشتر، به اندازه ذراع می شود ـ لذا مقتضای جمع بین روایات ذراع و قدمین معلوم شد که قدمین، عین الذراع است، باهم تنافی ندارد، ذراع هم عین القدمین است، قدم هم که در بعضی روایات هست که دارد حتی کمتر از قدم مطلوب و «أحب» است.موثقه ذریح المحاربی (وسايل/4/146/ح22) است: «شیخ باسناده عن الحسن بن محمدبن سماعه»، «عنه» عطف است به حسن بن محمدبن سماعه که به واسطه او گفتیم موثقه است «عن عبدالله بن جبله، عن ذریح المحاربی، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: سأل أباعبدالله علیه السلام أناس و انا حاضر (الی ان قال) فقال بعض القوم: انا نصلی الاولی اذا کانت علی قدمین والعصر علی اربعه اقدام» این طور می خوانیم «فقال أبوعبدالله علیه السلام: النصف من ذلک احبّ الیّ»، تا یک قدمی بخوانید احبّ من این است. این، دلیل بر این است که نافله را هر قدر زودتر بخوانید، پشت سرش صلاة ظهر را بخوانید این أحبّ است. روایت من حیث السند، موثقه و من حیث دلالت هم واضح است. این که فرموده یک قدم باشد بهتر است، این، معلوم می شود که تحدید به قدم و قدمین به جهت این است که نافله را تا قدم تمام کردن افضل است از اینکه در دو قدمی، نافله را تمام کنی، بعد صلاة ظهر را بخوانی، دلالت اینها واضح است.پس بدان! جهت شروع کردن در اول ظهر، بهتر است و در یک قدمی تمام کردن از دو قدمی تمام کردن اولی است، در دو قدمی هم تمام کردن وقت فضیلت صلاة ظهر با نافله تمام می شود، این وقت فضیلت نافله است، و الا این نافله را بعد می شود خواند، کسی که صلاة ظهر را در آخر روز می خواند، نافله بخواند یا نخواند، آن بحث دیگر است.* تحدید وقت ظهر به قامت در برخی روایاتمعنای ذراع و قدمین و قدم واضح شد؛ لکن مطلبی که باید گفته شود، این است که در مانحن فیه روایاتی داريم که دلالت می کند وقتی که فیء به اندازه قامت رسید، وقت فضیلت ظهر تمام می شود، یکی صحیحه احمدبن عمر (وسايل/4/143/ح9) است «محمدبن الحسن» که شیخ است «باسناده عن سعدبن عبدالله عن یعقوب بن یزید» کاتب «عن الحسن بن علی الوشاء، عن أحمدبن عمر» احمدبن عمر هم از ثقات است «عن أبی الحسن علیه السلام» از موسی بن جعفر علیه السلام «قال سألته عن وقت الظهر والعصر» سؤال کردم از وقت ظهر و عصر، معلوم است که سؤال از وقت فضیلت می کند «فقال: وقت الظهر اذا زاغت الشمس الی ان یذهب الظلّ قامه» حتی اینکه ظل حادث به اندازه قامت برسد، قامت یعنی قامت انسان، که خواهیم گفت «و وقت العصر قامة و نصف الی قامتین» وقت فضیلت عصر هم تا دو قامت است، از یک قامت شروع می شود، تا دو تا تمام بشود، اینکه می گوییم: وقت فضیلت در صلاة جمعه همان وقت فضیلت صلاة ظهر است که شاخص ظلش به مقدار مثلش برسد، یعنی شاخصش اگر به اندازه قامت انسان است و به مثلش برسد وقت فضیلت ظهر و وقت صلاة جمعه هم تمام می شود، یعنی وقت اجزائش.این روایت دلالت می کند که وقت صلاة ظهر یعنی فضیلتش تا این مقدار است. معلوم است که در مانحن فیه فرق نمی کند در سفر یا در حضر باشد، روز جمعه یا غیرجمعه باشد، وقتش این مقدار است، منتها آن روایات گفتند: در وقت فضیلت، فضيلت را درک کنید.* وقت فضیلت و اجزای نمازاین را بگوییم: وقت فضیلت به دو اعتبار اطلاق می شود: اول، ابتدای وقت فضیلت است به اعتبار آخر وقت، این وقت فضیلت در این روایت، در مقابل وقت فضیلت در آخرالوقت است، که آخرالوقت، وقت فضیلت نیست، ظل که مثلش رسید دیگر وقت فضیلت نیست. دوم، یک وقت فضیلت در خود این قامت است که ظل، وقتی که به اندازه قامت برسد، صلاة ظهر در این حد در کدام برهه افضل است؟ این، آن وقتی است که نافله را تمام کند، یا به اندازهای قدم یا به قدمین برسد که ذراع است، آن وقت، فضیلت ظهر می رسد این فضیلت ظهر به اضافه خود وقت فضیلت است، خود وقت فضیلت هم مراتبی دارد، این فضیلت بودن نسبت به وقت فضیلت است که تأخیر الی ذراعین او الی قدمین، و الا تمام این وقت نسبت به آخرالوقت، فضیلت است، باهم دیگر هم تنافی ندارد.این قسم از روایات دلالت می کند که وقت صلاة ظهر الی قامت است، منتها چون وقت اجزا تا غروب الشمس است، مراد وقت فضیلت می شود، و بعید است که این ها وقت اجزا را ندانسته باشند تا زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام، این معلوم می شود که سؤال از وقت فضیلت است.روایات متقدمه با این قسم از روایات تنافی ندارد، چون این، وقت فضیلت ظهر است، در مقابل تأخیر ظهر به «بعد ذلک» به آخرالوقت است، آن روایات، ناظر نبودند به این جهت، آن روایات، ناظر بودند که در وقت فضیلت ظهر در کدام جزء نماز شروع کردن به صلاة ظهر افضل است؟ او می گفت: نه، بعد از تمام نافله، یا بعد از اینکه ذراع شد اگر نافله را اول نخوانده ای، ذراع شد، یا قدم شد ظهر را بخوانی «احب الیّ». این وقت فضیلت در مقابل آخر وقت است، آن روایات در خود وقت فضیلت است که کدام جزئش افضل است؟ پس اینها باهم تنافی ندارند.یک قسم از این روایات، این است که وقت فضیلت ظهر بعد از این که سایه به اندازه قدم رسید، شروع می شود، یعنی صلاة ظهر را تا قامت نخوان، یعنی وقتی که فیء به اندازه قامت شد، آن وقت شما شروع به خواندن کنید. روایت موثقه زراره (وسايل/4/144/ح13) است: «و باسناده عن سعدبن عبدالله» شیخ بن سندش از سعدبن عبدالله، اینطور نقل می کند: «عن احمدبن محمد» که أحمدبن محمدبن عیسی است «عن محمدبن عبدالجبار» الاشعری «عن الحسن بن علی بن فضال، عن عبدالله بن بکیر، عن زراره» روایت من حیث السند موثقه است، زراره می گوید: «قال: سألت أباعبدالله علیه السلام عن وقت الظهر فی القیظ» سؤال کردم از امام صادق علیهالسلام وقت صلاة ظهر در قیظ همان شدت حرارت آفتاب در تابستان که هوا شدیداً گرم می شود است، صلاة ظهر کجا خوانده می شود؟ اینکه می گفتم در بعض روایات یک استثنایی دارد که صلاة ظهر خوانده می شود؟ «فلم یجبنی» امام علیه السلام جواب نداد «فلما ان کان بعد ذلک» مقداری گذشت، «قال لعمربن سعیدبن هلال» امام صادق علیه السلام به عمربن سعید هلال گفت: إنّ زراره سألنی عن وقت صلاة الظهر فی القیظ» در شدت حرارت تابستان، که امام علیه السلام خودش آن قید را اعاده کرد «فلم أخبره» من خبر ندادم و به او چیزی نگفتم، در این صورت «فخرجت من ذلک» اینکه به زراره جواب نگفتم از این به ضیق افتادم، امام می گوید: به ضیق افتادم، یعنی منفعل شدم. در روایت دیگر هم دارد «فاقرءه منّی السلام و قل له: اذا کان ظلک مثلک فصل الظهر» وقتی که سایۀ تو به اندازۀ خودت شد صلاة ظهر را بخوان «و اذا کان ظلک مثلیک فصل العصر» وقتی سایه ات دو برابر شد، صلاة عصر را بخوان؛ یعنی در قیظ.و الحمدلله رب العالمینپی نوشت:افق حوزهمنبع:حوزه