09 دی 1400 26 جمادی الاول 1443 - 19 : 15
کد خبر : ۶۳۰۷
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۹:۱۲
دکتر آيينه وند معتقد است که بيان مواضع نبايد باعث اختلاف شيعه و سني شود
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها تصميم داشت که مسير حق را از باطل مشخص کرده، شاخص رسالت را تعيين و مردم را از اين بحران‌ها و گمراهي‌ها نجات دهد تا مردم گرفتار راه‌هاي انقطاعي و عرضي نشوند، بلکه بتوانند به انتهاي مسير نظر کنند و بر حق باشند.

عقیق: رفت و آمد مدام دانشجوهايش نشاندهنده مشغله زياد ايشان است به ما ثابت ميکند که ايشان، اهميت زيادي براي موضوع گفتوگو قائل شده است. دکتر آيينه وند در خلال گفتوگو، مدام بر ضرورت حفظ وحدت شيعيان و اهل تسنن تحت لواي اسلام تأکيد ميکند و آن را لازمه حفظ اسلام ميداند؛ چه اينکه باور دارد اهل سنت و شيعه در مقابل هم نيستند بلکه مسير اتصال هر کدام به سرچشمه با ديگري متفاوت است.

 

جايگاه سياسي و اجتماعي حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در دوران بعد از رحلت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله چگونه بود؟

رسالت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ابعاد گوناگون سياسي، فکري، اعتقادي، مبنايي، هدايتي و حتي اقتصادي دارد؛ يعني ميخواهد يک مسير سالم را براي جامعه مطرح کند که از خلال آن مسير، جامعه به يک افق روشن و سرانجام نيک برسد. اين رسالت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است و اگر به طور جامع نگاه کنيم و تاريخ گذشته را به حال تبديل کنيم، شرايطي به وجود ميآيد که امروزه هم ميتوان آن را ترسيم کرد به صورتي که تنها يک درک ابتدايي از رسالت آن حضرت نباشد. از حضرت اميرالمومنين که حق او در ماجراي سقيفه تضييع شده دفاع ميکند و جامعهاي که به سکوت واداشته شده را متحول ميکند که مسير را درک کنند و از حق دفاع کنند.

بنابراين در حقيقت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مظلومهاي است که دختر پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله است؛ و اين يک تناقضي است که جامعه در آن حيران مانده است. چراکه بزرگترين شخصيت بازمانده از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله، معترض آن چيزي است که بر سر خاندان آن حضرت آمده و در حقيقت معترض کساني است که بر اسلام حکومت ميکنند.

 

 چطور شد که تبيين مسير هدايت در چنين شرايطي، به عهده حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها قرار گرفته بود؟

بعد از رحلت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله، جامعه به سکون فرو رفته و در پي منافع و مصالح خودش بود. حتي شمشير زنان بدر و احد و خيبر و خندق همگي سکوت کردند و تنها اين بانوي عظيم الشأن بود که بايد هدايت ميکرد و راه را نشان ميداد. همه ميدانند و در تاريخ آمده كه در زمان آن حضرت جامعه به مسيري غير از آنچه بايد، منتهي شد. به تعبير حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، مردم صداي چکش انحراف را ميشنيدند که بر جامعه ميخورد و جامعه ترک بر ميداشت و در نتيجه مسيرها از هدايت دور ميشد. اين چيزي بود که بايد همه مردم را از آن آگاه ميکرد و مسير هدايت را نشانشان ميداد.

از طرف ديگر بعد از وفات رسول اکرم صلي الله عليه و آله، مشکلاتي هم پيش آمده بود؛ از جمله وقايع ردّه (جنگهاي ارتداد) در يازده نقطه از شبه جزيره عرب اتفاق افتاده بود و مردم احساس خطر ميکردند و عدهاي براي حفظ آرامش، تمکين کردند.

در چنين شرايطي حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در حقيقت فراتر از اينها، به ماجرا نگاه ميکردند و معتقد بودند که به دليل حوادثي که پيش آمد که ناحق بوده و در پي مقاصد سياسي و ايدئولوژي و قبيلهاي است، نبايد به خاطر اين مقاصد کوتاه، انسان راهي را بپيمايد که مردم مسير هدايت را فراموش کنند. بايد راه حق را به مردم نشان داد اما در اين راه ممکن است حادثهاي پيش آيد که در اين صورت هم نبايد از مسير اصلي خارج شد.

در اين شرايط حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها هم به مسير جامعه به عنوان خط اصلي نظر داشتند و هم خطي را که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معرفي کردند و حضرت امام علي عليه السلام بايد آن را ادامه ميدادند، دنبال کردند.

 

 در واقع رسالت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نشان ميدهد که شاخصه و ميزان حق و باطل در جامعه چيست و اگر حکومت به دست حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام باشد، اين جامعه به کجا خواهد رسيد. اما مردم با اين رويکرد چطور برخورد کردند؟

در حوادثي که ديگران آن را کوتاه و مقطعي نگاه ميکردند و بهانه ميآوردند که از آن مسير کنار بکشند و هرکدام خود را به بهانهاي مشغول کرده بودند، آن حضرت نگاه جامعي به عمق و طول حوادث داشتند در عين اينکه حوادث را عرضي هم نگاه ميکردند.

به نقل از تاريخ، در آن زمان رسالت و وصايت پس از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله بر عهده حضرت علي عليه السلام بود، البته رسالت در ادامه نبوت و هدايت خلق به عهده وصي بود که حضرت اميرالمومنين امام علي عليه السلام بود و شرايطي پيش آمد که حضرت نميتوانست رسالت خود را ادامه دهد.

اين انقطاع که ميان رسالت و وصايت حاصل شده بود، در نتيجه حرکتي در جامعه بود که حتي عدهاي از اصحاب و نخبگان هم به اين حرکت اعتماد کرده و سکوت کردند و بنابراين مسير براي بسياري از افراد گم شده بود.

در اين زمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها تصميم داشت که مسير حق را از باطل مشخص کرده، شاخص رسالت را تعيين و مردم را از اين بحرانها و گمراهيها نجات دهد تا مردم گرفتار راههاي انقطاعي و عرضي نشوند، بلکه بتوانند به انتهاي مسير نظر کنند و بر حق باشند.

 

 نگاه اهل سنت به عصمت و شخصيت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها چگونه است؟

اهل بيت پيامبر اسلام صلوات الله عليهم اجمعين مورد احترام همه هستند ولي برداشتها متفاوت است. مثلا غالب بزرگان اهل سنت، ائمه اطهار عليهم السلام را قبول دارند ولي معتقدند که پس از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله، مردم جانشين آن حضرت را انتخاب کردند. اما ما شيعيان، بر اين باور هستيم که ادامه دهندگان راه رسول خدا صلي الله عليه و آله، ائمه اطهار عليهم السلام هستند که معصوم بوده و علم لدني دارند و از سوي خداي تبارک و تعالي انتخاب شدهاند طبق آنچه که از رسول خدا صلي الله عليه و آله به ما رسيده است، اسامي ايشان هم معلوم شده و امام عصر ما، حضرت حجت عج الله تعالي فرجه الشريف است.

اما نگاه اهل سنت به ائمه اطهار عليهم السلام اين است که ايشان، بزرگاني قابل احترام هستند ولي بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله امر انتخاب به شورا واگذار شده و ادامهاي وجود ندارد.

ما بايد وحدت اسلامي را حفظ کنيم، در عين اينکه لازم است ماجراي اتفاق افتاده تاريخي را بيان کنيم. اما نبايد بيان موضعهاي شيعه و اهل سنت باعث اختلاف ميان آنها شود و از سوي ديگر هيچ کسي هم نبايد از محتواي فکري و عقيدتي خودش عقب نشيني کند.

شيعه و سني، بايد هر کدام نگاه خود را مطرح کند و اين برداشتي است که ما از طريق خاندان وحي و اهل بيت عليهم السلام به آن رسيدهايم. يعني مسير اطمينان آوري است. تفسير و توجيه اهل سنت هم براي خودشان محترم بوده و به آن عمل ميکنند.

در مورد عصمت حضرت زهرا،ادامه رسالت و هدايت خلق خدا بعد از حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله بر عهده ائمه طاهرين صلي الله عليهم اجمعين است اما اهل سنت معتقد هستند که بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله، عصمت به فعل جامعه اسلامي منتقل ميشود يعني مردم وقتي کسي را انتخاب ميکنند، اين فعل و حرکت انتخاب، معصوميت و عصمت دارد که به فعل جامعه منتقل ميشود. به عبارت ديگر اهل سنت بر اين باورند که وقتي مردم، شخصي را انتخاب ميکنند آن انتخاب، عصمت بوده و خالي از هر خطايي است و بايد آن را پذيرفت. آنها ميگويند ما پشت سر امام غالب هستيم که بر جامعه غلبه پيدا ميکند، پس در اين صورت هيچ کس نبايد در برابر اين امام غالب بايستد چون بر اساس فعل مردم غالب شده است.

در حالي که در نگاه شيعيان، معصوميت بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله به ائمه اطهار عليهم السلام منتقل شده و ايشان سکان دار هدايت جامعه هستند که خلق خدا را هدايت ميکنند ضمن اينکه خلق خدا هم آگاه و مختار هستند.

به طور کلي اهل سنت، فعل عصمت را منتسب به انتخاب و گزينش ميکنند. درحاليکه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام را معصوم ميدانند.

در مورد شخصيت حضرت زهرا، اهل سنت آن حضرت را محترم و تنها يادگار رسول خدا صلي الله عليه و آله ميدانند ولي معتقد هستند که نگاهي که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نسبت به حضرت اميرالمومنين امام علي عليه السلام داشته، الزام ديني ندارد. اما در عين حال تمام حرکات و اعمال آن حضرت را در شأن يک انسان عادل و هدايتگر ميدانند. ولي معتقد هستند که از بعد سياسي، الزامي وجود ندارد.

 

 پس اين نگاه به آن معني است که اهل سنت براي حضرت فاطمه زهرا عليها السلام احترام شخصي و قلبي قائل هستند اما احترام ولايي قائل نيستند.

بله. آنها ائمه اطهار عليهم السلام را انسانهاي برگزيده و پاک و وارسته ميدانند اما باور ندارند که فعل و حرکت آن بزرگان بر‌‌ايشان حجت باشد. به اين معنا که ميگويند خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله محترم هستند و کسي که خاندان آن حضرت را احترام کند، درحقيقت آن حضرت را احترام کرده است.

بنابراين در مجموع اهل سنت نگاه احترام آميزي نسبت به ائمه اطهار عليهم السلام دارند و اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله را در حد بالايي قبول دارند و معتقدند که همه اصحاب آن حضرت محترم و معزز هستند.

در حالي که ما، شيعيان، معتقد هستيم که شأن هر يک از صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله به فعل و حرکتش شناخته ميشود چون معصوم نيستند. بنابراين افرادي از ميان صحابه مورد احترام هستند و نميتوان ادعا کرد که همه اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله مورد احترام بوده و بري از گناه هستند.

همه اينها نگاه کلامي و اعتقادي است و هيچ کسي نبايد نگاه ديگري را تخطئه و حمله کند. هر کسي ميتواند از نگاه خودش دفاع کند. چون وقتي ما در مقابل فکر و جرياني قرار ميگيريم که با ما اختلاف دارد؛ بايد خودمان را به مردم معرفي کنيم تا نسبت به ما شناخت پيدا کنند، نبايد به جريان روبرو حمله کنيم. در مجموع شيعه و سني نبايد به ديدگاه و باور ديگري حمله کند. اين چيزي است که با عنوان «وحدت اسلامي» شناخته شده است. امام خميني رحمه الله عليه ميفرمودند که حتي اگر بخواهيم ولايت حضرت اميرالمومنين عليه السلام را اثبات کنيم، بايد احتياط کنيم تا با برادران اهل سنت دچار اختلاف نشويم. در واقع اگر ولايت را بهانه کرده و ايجاد اختلاف کنيم، مرتکب گناه شدهايم. چراکه ولايت محترم است و همه شيعيان از آن دفاع ميکنند اما آن را بهانه اختلاف قرار نميدهند.

 

 نظر اهل سنت درباره فاطميه چيست؟ چرا تاريخ شهادت آن حضرت در قالب ايام فاطميه اول و دوم مطرح شده است؟

ديدگاه اهل سنت درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها با باور و ديدگاه شيعه تفاوت دارد. حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از اينکه از جامعه مکدر شدند، منزوي از سياستمداران شدند و به اين طريق از حاکمان جامعه اظهار ناخرسندي کردند.

در آن زمان رسم بر اين بود که وقتي شخص مهمي از دنيا ميرفت، حاکمان اسلامي در تشييع جنازه او حاضر شده، بر او نماز ميخواندند و پيکرش را تشييع ميکردند. اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نميخواستند کسي از حاکمان وقت بر پيکر مطهرشان نماز بخواند، چون از فعل حاکمان عصر خود ناخرسند بودند و بنابراين به طور پنهاني دفن شدند. به همين دليل است که محل دفن نامشخص بوده و تاريخ آن در فاطميه اول و دوم مستتر مانده است.

 

    اينکه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در دهه اول يا دوم اتفاق افتاده، موضوع محکم و مستدلي است؟ در اسناد تاريخي در اين باره چه چيزي ثبت شده است؟

اسناد تاريخي با اسناد کلامي تفاوت دارد. در اسناد تاريخي آمده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در يک تاريخ مشخص رحلت کردهاند. اما منابع کلامي که در اختيار ماست، ترديد دارد که روايت اول درست است يا روايت دوم؛ و به همين دليل هر دو روايت را ميپذيرد. به بيان ديگر، دو دهه بودن ايام فاطميه بر اساس اسناد کلامي و روايي است، نه اسناد تاريخي. از نظر تاريخ، مورخ نوشته است که اين اتفاق در فلان زمان روي داده است اما ما احتياط ميکنيم.

 

 يعني يک سند تاريخي محکم و مستدل در اين باره وجود ندارد که تاريخ دقيق و نحوه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را ثبت کرده باشد؟

طبق اسناد تاريخي مورد قبول، فاطميه دوم مورد تاييد است و اصطلاح «توفيه» را در مورد شهادت حضرت نوشتهاند. در اين مورد بايد توجه داشت که در اسناد تاريخي اصطلاحاتي مثل «قُتِلَ» و «توفيه» به کار برده شده است، اما چه بنويسند «توفيه» چه «قتل»، ما شيعيان معتقديم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بر اثر صدماتي که ديدند به شهادت رسيدند. اين ميراثي است که از طريق اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده و طبق آن عمل ميکنيم.

در مورد تاريخ شهادت هم هيچ اشکال ندارد که وقتي در مورد زمان دقيق شهادت حضرت يقين نداريم، به احتياط رفتار ميکنيم و هم اولي را ميگيريم و هم دومي را.

 

 نحوه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها از نگاه شيعه و اهل سنت چگونه است؟

همانطورکه اشاره کردم ما شيعيان معتقد هستيم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در اثر صدماتي که ديدند به شهادت رسيدند، درحاليکه از وضع حکومت ناخرسند و ناخشنود بودند. پس طبق حديث شريف نبوي، هرکسي که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها از او ناخرسند باشد، رسول خدا صلي الله عليه و آله از او ناخرسند است و هرکسي که رسول خدا صلي الله عليه و آله از او ناخرسند باشد خداوند تبارک و تعالي از او ناخرسند است. در هر صورت کسي که در راه آرماني و براي دفاع از حق، صدمه ميبيند و در اثر آن صدمه فوت ميکند، او شهيد در مسير الهي است. بر اين اساس، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها به شهادت رسيدهاند، چه مورخ آن را شهادت ثبت کرده باشد يا وفات. اما اهل سنت معتقدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها با خلافت درگير بوده و اعتراضاتي داشته اما درحقيقت به مرگ طبيعي فوت کرده و در اثر صدمات نبوده که در سن جواني از دنيا رفتهاند.

 تحليل اهل سنت براي وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها چيست؟ از ديدگاه آنها چرا تاريخ و محل دفن دختر پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله نامشخص است؟

دليل نامشخص بودن زمان و محل دفن حضرت را اهل سنت هم ميدانند.

 

 يعني به اين قضيه اذعان دارند که حضرت از حاکمان زمان ناخشنود بودند؟

بله. وقتي حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نميخواستند کسي از زمان و محل دفنشان باخبر باشد و کسي از حکومت در تشييع پيکرشان حاضر نباشد، درواقع نارضايتي خود را از حاکمان زمان اعلام کردهاند. اهل سنت ميخواهند بگويند ناخرسندي به اين معنا که شيعه ميگويند نبوده، اما خودشان درگيريها و نارضايتي حضرت از حاکمان زمان را قبول دارند.

 

 موضوع ديگري که قابل بحث است گريههاي حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از وفات پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله است. برخي اين ماجرا را طبيعي ميدانند و آن را به معني گريه دختر در سوگ پدر تعبير ميکنند و برخي آن را با انگيزههاي سياسي و براي بيداري جامعه تحليل ميکنند.

نگراني حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها براي شخص خودشان نبوده چون رسول اکرم صلي الله عليه و آله به ايشان مژده داد که «تو اولين نفر از اهل بيت من هستي که در بهشت به من ملحق خواهي شد». بنابراين نگراني حضرت براي جامعه بوده و حوادثي که براي مردم اتفاق خواهد افتاد.

اهل سنت هم اين تفسير را به نوعي قبول دارند. يعني گريههاي حضرت به نوعي براي بيدار کردن وجدان جامعه بوده است. چون وقتي يک رهبر و هادي گريه ميکند، همه ميدانند که گريه شخصي نيست، بلکه نگراني از بابت جامعه دارد و ناخرسند است که آن را به زبان اشک بيان ميکند.

 

 براي شناخت جامع و کامل شخصيت حضرت چه بايد کرد؟

مسئله عمده است اين است که شخصيت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را به عنوان الگو براي جامعه مطرح کنيم تا مردم بدانند که چگونه ميتوانند آن حضرت را در قامت يک بانوي هدايت گر بشناسند.

مباحثي که اتفاق افتاده را نفي نکنيم و آن را از نگاه مکتب شيعه و اهل سنت تحليل و بررسي کنيم، اما آن را وسيلهاي براي تفرقه افکني و اختلاف ميان امت اسلامي نکنيم. چون ممکن است اين نگاهها تشديد شود و ما در شرايطي هستيم که جامعه اسلامي به وحدت نياز دارد.

بايد توجه داشت که شيعه و اهل سنت در لواي پرچم اسلام، آنقدر با هم مشترکات دارند که نميتوان آن را ناديده گرفت مانند رب واحد، پيغمبر واحد، کتاب آسماني واحد، اهداف واحد و ... . اين فرقههاي ديني در ميان شيعه و اهل سنت نبايد زمينه اختلاف شود، ضمن اينکه بايد حوادث را حفظ کرد اما نبايد تفسيرهايي کرد که هر دو طرف را تند کند و باعث اختلاف در بين امت اسلامي شود. مانند آنچه که در شبه قاره و جزيره العرب اتفاق ميافتد، اينها طبق اخلاق گناه است.

بايد ولايت و وصايت را با زاويههاي ديد جديد به مردم معرفي کنيم، نه بر اساس نگاههاي گذشته که در تفسيرهاي حاشيه بوده است. امروزه شيعه و اهل سنت، هر دو در صحنه هستند و هر کدام بايد تفسير واقع نگرانهاي از حقايق داشته باشند. بنابراين بايد براي نسل جديد فهم ديني را روشن کنيم، نه اينکه از دين عقب نشيني کنيم و شاخ و برگ زائد به آن بيفزاييم. يعني بايد حقيقت فاطميه و عاشورا را به گونهاي بيان و تفسير سياسي و اعتقادي کنيم، که نسل جوان آن را به درستي بفهمد و درک کند.

 

 چطور حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را معرفي کنيم که هم جنبههاي شخصيتي ايشان حفظ شود و هم وحدت اسلامي ميان شيعه و سني محفوظ بماند؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در حقيقت از نگاه تمام امت اسلامي، قديسه عالمه متفکر نخبه مورد اعتماد مصلح است. البته نگاه شيعه به حضرت، نگاه هدايت گرانه است و اين ويژگيها در الگوهاي مختلف اعتقادي، فکري، سياسي، اقتصادي و... متفاوت است. درواقع بايد حضرت را طوري معرفي کنيم که مشخص شود ايشان به عنوان يک زعيم اجتماعي چه کمکي ميتواند به ما بکند.


منبع: خیمه

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
امیر
|
|
۱۶:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۵
چه اينکه باور دارد اهل سنت و شيعه در مقابل هم نيستند بلکه مسير اتصال هر کدام به سرچشمه با ديگري متفاوت است.
ایا در این مورد روایت یا حدیثی دارید که کسی که ولایت علی(ع) را قبول نداشته باشد به سعادت یا به قول شما چشمه می رسد.اگر برسند که عمر و ابوبکر که خیلی وقت پیش رسیده بودند.
لطفا بیشتر دقت کنید.