متن شعر به این شرح است:
کبوتران مهاجر ز آشیان رفتند
سپید جامه، سبک بال، پرزنان رفتند
به بال معرفت از قلب وادی عرفات
سوی منا و از آن جا به آسمان رفتند
به لب دعا و به دل آرزوی کوی وصال
به سر هوای سفر کرده، زین جهان رفتند
دلی ازین غم سنگین بدون داغ نماند
اگرچه آن همه عاشق، سبک عنان رفتند
ز بی کفایتی این شیوخ انسان کش
نکرده رمی شیاطین، به ناگهان رفتند
در آن دیار که وحش و طیور در امن اند
چه شد که این همه حجاج، بی امان رفتند؟
هزار حیف عزا جای عید آمد و شد
حریم کعبه عزادار و حاجیان رفتند
دل خلیل حق و پیروان ابراهیم
شکست از غم جمعی که بی نشان رفتند
منا برای همیشه سیاه می پوشد
از آن که از برش، اسپید جامگان رفتند
چه جای خواندن خادم، شیوخ خائن را
که خائنان همه ماندند و خادمان رفتند