عقیق: به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) اشعاری از شاعران آیینی که در وصف ایشان سروده اند، برگزیده ایم که به شرح زیر است:
از بیت مصطفی بتول دیگر آمده
رسول را رسول را، دوباره کوثر آمده
بتول را بتول را، یگانه دختر آمده
حسین را حسین را، خجسته خواهر آمده
رضا و حلم و صبر را، بزرگ مادر آمده
شهید را شهید را، پیام آور آمده
ائمه را ائمه را، چراغ انجم است این
دختر اول علی، بتول دوم است این
*
کوثر کوثر نبی، آیه رحمت آمده
دختر دختر نبی، مادر خلقت آمده
زهره زهره علی، اختر عصمت آمده
شمسه شمسه حیا، یا مه عفت آمده
حبیبة الله است و از مام محبت آمده
ولیة الله است و در بیت ولایت آمده
آینه محمّدی (ص) طلعت دلربای او
در او خلاصه می شود حسین و کربلای او
*
علیست زیب هستی و، زینت اوست دخترش
ز هم گشوده دست دل چو جان گرفته در برش
بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش
فاطمه بوسه می زند، به عارض منورش
بال زند سوی حسین، از سر دوش مادرش
سلام ما درود ما ، به زینب و برادرش
بهشت بود و هست او، اسیر و پای بست او
عجب مدار اگر علی، بوسه زند به دست او
*
قدر به حکم او ولی، رضا به هر قضاست او
پس از بتول، بانوی خانه مرتضی است او
بلکه به جای مادرِ امام مجتبی است او
مونس و یار و یاورِ شهید کربلاست او
خطابهخوان کبریا، زبان انبیا است او
به عصمت خدا قسم، که عصمت خداست او
یاد کند ز فاطمه کمال و پارسایی اش
رجال دهر شاهد سیدالنسایی اش
*
فهیمه ای که کس بر او نیافته مفهمه
علیمه ای که از ازل، نداشته معلمه
جلوه گر از وجود او، هر آنچه داشت فاطمه
بوسه به پای او زند، مدینه مکرمه
دعای اهل آسمان، خطابه های او همه
کلام او ز محکمی، چو آیه های محکمه
چه در سفر چه در حضر، چه در میان قافله
قضا نشد ز حضرتش، شبی نماز نافله
"غلامرضا سازگار"
آن شب که گل از دامن مهتاب مى ریخت
شبنم به پاى نخل باور آب مى ریخت
آن شب که غم آهنگ شادى ساز مى کرد
قفل اسارت را به گرمى باز مى کرد
آن شب که ساقى بوسه بر پیمانه مى زد
گیسوى شب را بهر مستان شانه مى زد
آن شب که بهر باغ دل غم لاله مى کاشت
در نیستان نینوا نى ناله مى کاشت
آن شب شفق دیوان فتح نور مى خواند
بهر فلق شعر شب عاشور مى خواند
شهر مدینه طالب دیدار حق بود
چشم انتظار مطلع الفجر فلق بود
فطرس فراز آسمان ها بال مى زد
فریاد آزادى و استقلال مى زد
کاى اهل عالم در دیار شور و شادى
زد خیمه روز پنجم ماه جمادى
دیوان خلقت را خدا زیب و فرى داد
ساقى کوثر را ز کوثر کوثرى داد
شیر خدا را داد خالق ماده شیرى
قامت قیامت دختر روشن ضمیرى
جبریل بر ختم رسل پیغام مى داد
پیغام از پیروزى اسلام مى داد
مى گفت یا احمد شکوه باور آمد
بهر حسینت سینه چاک سنگر آمد
"جواد محمد زمانی"
خانه فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوه گر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد جبریل
با ملائک همه در حال صف آرایی بود
به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشه خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا
که سراپا همه آیینه زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تنِ آل عبا در دو جهان آقایند
و ز شرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموخته اند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه غیر معلم شده است
تا به این مرتبه اش پایه دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبه خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافله عشق به تنهایی بود
یک زن و آن همه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیده ام کور که شد خاک نشین ره شام
آن که خاک در او سرمه بینایی بود
"سید رضا موید"
کائنات افتاده دام علیست
خضر هم لب تشنه جام علیست
نام مولا زینت عرش است اگر
نام زینب زینت نام علیست
"حاج محمود ژولیده"
امشب که کند فخر به شب های دگر
آورده فلک اختر زیبای دگر
این زینب کبراست؟ به دامان علی
یا ختم رسل گرفته زهرای دگر
"سید رضا موید"
منبع:دانشجو
211008