پنج شنبه است، منا غرق طراوت پیداست
محشر باور عشق است و قیامت پیداست
شوق دیدار به سر حد جنون است، اما
بر تن جمعه از آن دور جراحت پیداست
صف به صف میرود این رود خروشان یک دست
موج دریاست، ولی با همه وسعت پیداست
از دیار عرفات آمده اند، از سر شب
در منا بارقه صبح سعادت پیداست
کوه نور و عرفات است و نم اشک حسین
سرزمینی که در آن اوج شرافت پیداست
میرود رمی کند جمله شیطانها را
رمی شیطان شگفتی که به زحمت پیداست
عشق، میخواهد از این قافله گلچین بکند
گرچه در تک تکشان رنگ ارادت پیداست
لعنت الله علی آل سعود، آل خبیث
که پس ظاهرشان دست خیانت پیداست
عید قربان و منا ، مرگ در اینجا عشق است!
روی پیشانیشان مهر شهادت پیداست
گرچه یک عده به شب معتقدند، ای مردم
صبح از راه رسیده است و به غایت پیداست
ما و فرماندهی کل قوا؛ یعنی عشق
که پس پرده ی غیبت به اشارت پیداست
***
ما پر از دوری و دردیم و شما پیش خدا
از سوی صاحب این خانه عنایت پیداست
بی نیازید به این شعر، که ان شاء الله
حج مقبول شما در همه حالت پیداست